قصهگویی از نگاه شما چه تفاوتی با سایر هنرها دارد؟
قصهگویی با هیچ کدام از هنرها قابل مقایسه نیست و همین تعریف بسندۀ این هنر منحصر به فرد است. تمام هنرها برای تاثیرگذاری و خلقشدن نیاز به وسیله و زمان نسبتاً زیاد دارند؛ اما قصهگویی میتواند بدون ابزار و وابستگی به وسیله و زمان طولانی شکلبگیرد، نقلشود و تأثیر بگذارد. قصهگویی بخش بزرگی از جامعه را پوششمیدهد، به سادگی در دسترس است با اینحال، قدمت رشکبرانگیزی دارد.
به باور من، اولین قصهگوها آدم و حوا بودند که برای غنیسازی لحظههای زندگی، قصههایی از دیدهها و یافتههایشان برای هم تعریف کردهاند. با این همه، قصهگویی دنیایش بسیار پیچیده است. قصهها آباد میکنند و آرامشداد و مسیر را نشانمیدهند. ماندگارند و مخاطب را به دنیایی تازه میبرند. شخصیتهای قصه، مخاطب را در خود میپذیرند و حادثه، خوشی و لذّت را با او سهیم میشوند. این ویژگیها در سایر هنرها اگر هم باشد، اینگونه پررنگ نیست. به نظرم قصه با بشر زاده شده و تا آخرین بشر ادامه خواهد داشت.
ویژگی برجستۀ جشنوارۀ بیست و پنجم چیست؟
جشنوارۀ بیستوپنجم چند ویژگی دارد: یکی شرکت گستردۀ مخاطب کانونی و خانوادههاست. بخشهای جدید و اهمیت دادن به نقش خنده و شادی در مخاطب که اگر ادامه داشته باشد به قصههای خوب طنز و لبخند خواهیمرسید.
اما شاید تفاوت ایجادشده در بخش داوری بیشترین جلوه را داشته باشد. تعیین داور از قصهگویان موفق کانون و تلاش برای آموزش آنها در این دوره اتفاق افتاده است واین تصمیم، برای کاهش اعمال سلیقه در انتخاب قصهگوها ارزشمند است. برگزاری جلسات توجیهی برای داوران، ناظران و رابطان قصهگویی و شکلگیری محیطی دائم و در دسترس برای ارتباط با دبیرخانه ویژگی دیگر این دوره است. به نظرمیرسد همفکری و تصمیمگیری با خردجمعی، جشنوارهای کم نقص را نویدمیدهد.
جشنوارۀ قصهگویی تا چه میزان توانسته در مردمیسازی این هنر کهن تاثیرگذار باشد؟
کانون سالهاست میکوشد به این شعار و خواسته جامۀ عمل بپوشاند؛ آشتی دادن خانوادهها با قصهگویی یا واردکردن هنر قصهگویی به کانون خانواده. این هدف همواره وجود داشته؛ تلاش برای شناساندن ارزشهای قصه و قصهگویی به جامعه. سنجش میزان مؤفقیت، لازمهاش پژوهش و مطالعۀ میدانی است، تحقیق مشخص میکند تا چه اندازه در تحقق این مهم و دستیابی به آن مؤفق بودهایم.
اما آنچه جلبتوجهمیکند، استقبال خوب خانوادهها در این دوره است. میزان مشارکت مادران خانهدار، پدربزرگها و مادربزرگها خوشایند است. در ایندوره مشاهده شده که مادرهایی به همراه یک یا دو فرزندشان قصه گفتند یا فرزندان خودشان را تمرین دادند و برایشان قصهها را انتخاب یا ویرایشکردند. شاید داریم به هدف نزدیک میشویم.
جایگاه قصهگویی را در نشاط اجتماعی تا چه حد مؤثر میدانید؟
قصه، هنری در دسترس است و نقش ماندگار دارد. در جشنوارۀ بینالمللی قصهگویی که آذربایجانغربی میزبانبود قصهگوی آفریقایی به نام «ژوژو» که استاد دانشگاه هم بود میگفت: «من برای زندانیها، از بیمارانی که میروند به اتاق عمل و محکومین به اعدام قصه میگویم!» او اعتقاد داشت که هیچچیز به اندازۀ قصه نمیتواند انسان را به آرامش برساند.
قصهگویی هنریاست که مخاطب را در موقعیت انجام عمل قهرمانانه یا خلافکارانه قرارمیدهد و همزمان فرصت اندیشیدن به او میدهد؛ این فرصت طلایی در درازمدت سازنده است، تنها برای لذت و سرگرمی نیست برای همین در طول سالیان سال، قصهگوهای نامداری ظهور کردهاند و نقش مصلح اجتماعی را داشتهاند. هنوز هم قصهگویی این امتیاز ویژه را حفظ کرده است و می تواند در همین جایگاه بماند.
لطفا چگونگی خلق داستان امروزی را از دل داستانهای کهن به عنوان منبع عظیم فرهنگ و هنر را از نگاه خود بیانکنید.
قصههایی که سینه به سینه به دستمان رسیدهاند همیشه از سوی قصهگوها مورد استقبال بوده اند. دلیل این امر برجستهبودن نقش عبرتآموزی در قصههای فولکلور و قدیمیست. قصههای به یادگار مانده از پیشینیان میتوانند همانگونه که هستند روایت شوند، لذت و حلاوتشان را از دست نخواهند داد اما هستند قصهگویان خلّاقی که در سایۀ هنری درخشان، گاه گرد و خاک از برخی تصویرها میزدایند و تصویری بدیعتر میسازند به این صورت یک قصۀ قدیمی میشود مادر چند قصۀ تازه. به نظرم اینکار هم لذّتبخش است و هم ضرورت دارد تا ما ضمن حفظ قصههای کهن در شکل و سیمای اصلیاش، گاه آنها را در ظرف و قالب زندگی امروزی هم بریزیم و به نکاتی تازه برسیم.
اگر شما هم یک شرکت کننده بودید کدام بخش را انتخاب می کردید؟
بدون شک قصه طنز میگفتم!
امسال داوران جشنواره ها از بین مربیان با تجربۀ قصهگویی انتخاب شدهاند. لطفا نظر خود را در این باره بفرمائید.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرچمدار قصهگویی در کشور است و حتی نهادهای همسو و موازیکار هم آشکارا به این موضوع معترفند. طی ۲۵ دوره جشنواره و چند دهه قصهگویی در کانون، مربیانی تربیت شدهاند که به نوعی پیشکسوت این هنر باستانی هستند، مربیانی که فرصتها را برای آموختن روشهای نوین از دست نمیدهند و خود را کامل نمیدانند.
وقتی کانون به چنین داشتهای مفتخر است چرا باید سکان داوری و هدایت قصهگوها را به دست عدهای بسپارد که برخی خود اذعان کردهاند از قصهگویی چیزی نمیدانند. اگر استادی در حوزۀ قصهگویی خارج از کانون باشد درها باید به روی چنین عزیزی باز شود و همه بهره ببریم. در غیر اینصورت تحمیل هزینههای کلان مالی به کانون و کنار زدن مربیانی که سالها در عرصههای ملی و بینالمللی درخشیده دور از انصاف است.
در پایان یک توصیه برای قصه گویان جشنواره
هیچ قصهگویی کامل نیست و کامل هم نمیشود، چرا که آموختنیها در این مسیر پایانی ندارند. درخت قصهگویی ذره ذره در وجود قصهگو میبالد و بارور میشود. پس عجلهای در کار نیست چون قلهای برای فتح وجود ندارد؛ فقط مسیر است. از مسیر صعود لذّت ببریم.
از این که در این گفتگوشرکت کردید، صمیمانه سپاسگزاریم.
مصاحبهکننده: فاطمه گُلگُلی
قصهگویی از نگاه شما چه تفاوتی با سایر هنرها دارد؟
قصهگویی با هیچ کدام از هنرها قابل مقایسه نیست و همین تعریف بسندۀ این هنر منحصر به فرد است. تمام هنرها برای تاثیرگذاری و خلقشدن نیاز به وسیله و زمان نسبتاً زیاد دارند؛ اما قصهگویی میتواند بدون ابزار و وابستگی به وسیله و زمان طولانی شکلبگیرد، نقلشود و تأثیر بگذارد. قصهگویی بخش بزرگی از جامعه را پوششمیدهد، به سادگی در دسترس است با اینحال، قدمت رشکبرانگیزی دارد.
به باور من، اولین قصهگوها آدم و حوا بودند که برای غنیسازی لحظههای زندگی، قصههایی از دیدهها و یافتههایشان برای هم تعریف کردهاند. با این همه، قصهگویی دنیایش بسیار پیچیده است. قصهها آباد میکنند و آرامشداد و مسیر را نشانمیدهند. ماندگارند و مخاطب را به دنیایی تازه میبرند. شخصیتهای قصه، مخاطب را در خود میپذیرند و حادثه، خوشی و لذّت را با او سهیم میشوند. این ویژگیها در سایر هنرها اگر هم باشد، اینگونه پررنگ نیست. به نظرم قصه با بشر زاده شده و تا آخرین بشر ادامه خواهد داشت.
ویژگی برجستۀ جشنوارۀ بیست و پنجم چیست؟
جشنوارۀ بیستوپنجم چند ویژگی دارد: یکی شرکت گستردۀ مخاطب کانونی و خانوادههاست. بخشهای جدید و اهمیت دادن به نقش خنده و شادی در مخاطب که اگر ادامه داشته باشد به قصههای خوب طنز و لبخند خواهیمرسید.
اما شاید تفاوت ایجادشده در بخش داوری بیشترین جلوه را داشته باشد. تعیین داور از قصهگویان موفق کانون و تلاش برای آموزش آنها در این دوره اتفاق افتاده است واین تصمیم، برای کاهش اعمال سلیقه در انتخاب قصهگوها ارزشمند است. برگزاری جلسات توجیهی برای داوران، ناظران و رابطان قصهگویی و شکلگیری محیطی دائم و در دسترس برای ارتباط با دبیرخانه ویژگی دیگر این دوره است. به نظرمیرسد همفکری و تصمیمگیری با خردجمعی، جشنوارهای کم نقص را نویدمیدهد.
جشنوارۀ قصهگویی تا چه میزان توانسته در مردمیسازی این هنر کهن تاثیرگذار باشد؟
کانون سالهاست میکوشد به این شعار و خواسته جامۀ عمل بپوشاند؛ آشتی دادن خانوادهها با قصهگویی یا واردکردن هنر قصهگویی به کانون خانواده. این هدف همواره وجود داشته؛ تلاش برای شناساندن ارزشهای قصه و قصهگویی به جامعه. سنجش میزان مؤفقیت، لازمهاش پژوهش و مطالعۀ میدانی است، تحقیق مشخص میکند تا چه اندازه در تحقق این مهم و دستیابی به آن مؤفق بودهایم.
اما آنچه جلبتوجهمیکند، استقبال خوب خانوادهها در این دوره است. میزان مشارکت مادران خانهدار، پدربزرگها و مادربزرگها خوشایند است. در ایندوره مشاهده شده که مادرهایی به همراه یک یا دو فرزندشان قصه گفتند یا فرزندان خودشان را تمرین دادند و برایشان قصهها را انتخاب یا ویرایشکردند. شاید داریم به هدف نزدیک میشویم.
جایگاه قصهگویی را در نشاط اجتماعی تا چه حد مؤثر میدانید؟
قصه، هنری در دسترس است و نقش ماندگار دارد. در جشنوارۀ بینالمللی قصهگویی که آذربایجانغربی میزبانبود قصهگوی آفریقایی به نام «ژوژو» که استاد دانشگاه هم بود میگفت: «من برای زندانیها، از بیمارانی که میروند به اتاق عمل و محکومین به اعدام قصه میگویم!» او اعتقاد داشت که هیچچیز به اندازۀ قصه نمیتواند انسان را به آرامش برساند.
قصهگویی هنریاست که مخاطب را در موقعیت انجام عمل قهرمانانه یا خلافکارانه قرارمیدهد و همزمان فرصت اندیشیدن به او میدهد؛ این فرصت طلایی در درازمدت سازنده است، تنها برای لذت و سرگرمی نیست برای همین در طول سالیان سال، قصهگوهای نامداری ظهور کردهاند و نقش مصلح اجتماعی را داشتهاند. هنوز هم قصهگویی این امتیاز ویژه را حفظ کرده است و می تواند در همین جایگاه بماند.
لطفا چگونگی خلق داستان امروزی را از دل داستانهای کهن به عنوان منبع عظیم فرهنگ و هنر را از نگاه خود بیانکنید.
قصههایی که سینه به سینه به دستمان رسیدهاند همیشه از سوی قصهگوها مورد استقبال بوده اند. دلیل این امر برجستهبودن نقش عبرتآموزی در قصههای فولکلور و قدیمیست. قصههای به یادگار مانده از پیشینیان میتوانند همانگونه که هستند روایت شوند، لذت و حلاوتشان را از دست نخواهند داد اما هستند قصهگویان خلّاقی که در سایۀ هنری درخشان، گاه گرد و خاک از برخی تصویرها میزدایند و تصویری بدیعتر میسازند به این صورت یک قصۀ قدیمی میشود مادر چند قصۀ تازه. به نظرم اینکار هم لذّتبخش است و هم ضرورت دارد تا ما ضمن حفظ قصههای کهن در شکل و سیمای اصلیاش، گاه آنها را در ظرف و قالب زندگی امروزی هم بریزیم و به نکاتی تازه برسیم.
اگر شما هم یک شرکت کننده بودید کدام بخش را انتخاب می کردید؟
بدون شک قصه طنز میگفتم!
امسال داوران جشنواره ها از بین مربیان با تجربۀ قصهگویی انتخاب شدهاند. لطفا نظر خود را در این باره بفرمائید.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرچمدار قصهگویی در کشور است و حتی نهادهای همسو و موازیکار هم آشکارا به این موضوع معترفند. طی ۲۵ دوره جشنواره و چند دهه قصهگویی در کانون، مربیانی تربیت شدهاند که به نوعی پیشکسوت این هنر باستانی هستند، مربیانی که فرصتها را برای آموختن روشهای نوین از دست نمیدهند و خود را کامل نمیدانند.
وقتی کانون به چنین داشتهای مفتخر است چرا باید سکان داوری و هدایت قصهگوها را به دست عدهای بسپارد که برخی خود اذعان کردهاند از قصهگویی چیزی نمیدانند. اگر استادی در حوزۀ قصهگویی خارج از کانون باشد درها باید به روی چنین عزیزی باز شود و همه بهره ببریم. در غیر اینصورت تحمیل هزینههای کلان مالی به کانون و کنار زدن مربیانی که سالها در عرصههای ملی و بینالمللی درخشیده دور از انصاف است.
در پایان یک توصیه برای قصه گویان جشنواره
هیچ قصهگویی کامل نیست و کامل هم نمیشود، چرا که آموختنیها در این مسیر پایانی ندارند. درخت قصهگویی ذره ذره در وجود قصهگو میبالد و بارور میشود. پس عجلهای در کار نیست چون قلهای برای فتح وجود ندارد؛ فقط مسیر است. از مسیر صعود لذّت ببریم.
از این که در این گفتگوشرکت کردید، صمیمانه سپاسگزاریم.
مصاحبهکننده: فاطمه گُلگُلی