شکست یک رویداد است؛ هویت شما نیست
سیسو (Sisu) از کجا آمد؟ ۳۰ نوامبر ۱۹۳۹ بود که ارتش اتحاد جماهیر شوروی، بدون اطلاع قبلی و بهشکل غافلگیرانه به فنلاند حمله کرد و هواپیماهای پرشمار این ارتش بر فراز شهر هلسینکی (پایتخت فنلاند) به پرواز...
سیسو (Sisu) از کجا آمد؟
۳۰ نوامبر ۱۹۳۹ بود که ارتش اتحاد جماهیر شوروی، بدون اطلاع قبلی و بهشکل غافلگیرانه به فنلاند حمله کرد و هواپیماهای پرشمار این ارتش بر فراز شهر هلسینکی (پایتخت فنلاند) به پرواز درآمدند. فنلاند در آستانه یک نبرد نابرابر و درنتیجه، ضربهای مهلک قرار گرفته بود. در این حمله، هواپیماهای شوروی بیش از ۳۵۰ بمب روی شهر ریختند. در پی این تهاجم، شهروندان بیگناه کشته شدند، تمام ساختمانها ازبینرفتند و این فقط آغاز ماجرا بود. سه ساعت قبل از حمله هوایی، بیش از ۴۵۰هزار سرباز ارتش شوروی بهسمت مرزهای فنلاند در حرکت بودند. نسبت تعداد سربازهای ارتش شوروی به فنلاند چیزی حدود سه به یک بود. اما این بدترین قسمت ماجرا نبود! ارتش شوروی، علاوه بر این، ۶۰۰۰ تانک و ۴۰۰۰ هواپیما داشت؛ درحالیکه فنلاندیها فقط ۳۲ تانک و ۱۱۴ هواپیما داشتند. این سرآغاز جنگی بود که بعدها معروف شد به «نبرد زمستان». فنلاندیها به این فکر نمیکردند که چقدر تلفات خواهند داد؛ سوال آنها این بود که آیا اصلا ممکن است کسی از این مهلکه جان سالم بهدر ببرد و زنده بماند؟
نبرد زمستان
زمستان آن سال، فنلاند سرمایی سخت و استخوانسوز را تجربه میکرد. در ماه ژانویه، دمای هوا به چهل درجه زیر صفر رسیده بود. بهعلاوه، باتوجه به نزدیکبودن فنلاند به قطب شمال، در ۱۸ ساعت از شبانهروز، هوا تاریک بود. کمبودن قابلتوجه قوا، جنگ در تاریکی و سرمای سخت زمستان و مواجهه با مرگ حتمی باعث شده بود تا سربازان فنلاندی به مفهومی تکیه کنند که صدها سال در فرهنگ فنلاند رواج داشت: فلسفه کهن فنلاندیها یا «سیسو»(Sisu).
سیسو یا ادامه دادن بعد از شکست
سیسو کلمهای است که ترجمه شفاف و مستقیمی ندارد، اما مفهوم آن این است: تداوم عمل یا پاپسنکشیدن حتی با وجود شکستهای تکراری و سختیها و دشواریهای فراوان. سیسو یک منش و شیوه زندگی است که براساس آن، فرد علیرغم بهپایانرسیدن توان ذهنی و جسمی، همچنان استمرار و ثابتقدمی خود را حفظ میکند. در طول نبرد زمستان، استقامت ذهنی فراوانی که از ذهنیت Sisu سرچشمه میگرفت، تنها چیزی بود که سربازان فنلاندی میتوانستند به آن تکیه کنند. فنلاندیها در این نبرد بیش از ۷۰ هزار نفر تلفات دادند. اما این رقم، در مقابل تلفات ۳۲۳ هزار نفره ارتش شوروی در همین نبرد، چندان به چشم نمیآمد. تا پایان زمستان، شوروی همهچیزش را باخته بود. قرارداد صلح مسکو در ماه مارس ۱۹۴۰ امضا شد. در مجموع، شوروی طی نبرد زمستان با ۹۰۰ هزار سرباز به فنلاند حملهور شد، اما در آخر این فنلاندیها بودند که با ۳۰۰ هزار سرباز مانع تجاوز شوروی به خاک خود شدند و آنها را پس راندند.
۳۰ نوامبر ۱۹۳۹ بود که ارتش اتحاد جماهیر شوروی، بدون اطلاع قبلی و بهشکل غافلگیرانه به فنلاند حمله کرد و هواپیماهای پرشمار این ارتش بر فراز شهر هلسینکی (پایتخت فنلاند) به پرواز درآمدند. فنلاند در آستانه یک نبرد نابرابر و درنتیجه، ضربهای مهلک قرار گرفته بود. در این حمله، هواپیماهای شوروی بیش از ۳۵۰ بمب روی شهر ریختند. در پی این تهاجم، شهروندان بیگناه کشته شدند، تمام ساختمانها ازبینرفتند و این فقط آغاز ماجرا بود. سه ساعت قبل از حمله هوایی، بیش از ۴۵۰هزار سرباز ارتش شوروی بهسمت مرزهای فنلاند در حرکت بودند. نسبت تعداد سربازهای ارتش شوروی به فنلاند چیزی حدود سه به یک بود. اما این بدترین قسمت ماجرا نبود! ارتش شوروی، علاوه بر این، ۶۰۰۰ تانک و ۴۰۰۰ هواپیما داشت؛ درحالیکه فنلاندیها فقط ۳۲ تانک و ۱۱۴ هواپیما داشتند. این سرآغاز جنگی بود که بعدها معروف شد به «نبرد زمستان». فنلاندیها به این فکر نمیکردند که چقدر تلفات خواهند داد؛ سوال آنها این بود که آیا اصلا ممکن است کسی از این مهلکه جان سالم بهدر ببرد و زنده بماند؟
نبرد زمستان
زمستان آن سال، فنلاند سرمایی سخت و استخوانسوز را تجربه میکرد. در ماه ژانویه، دمای هوا به چهل درجه زیر صفر رسیده بود. بهعلاوه، باتوجه به نزدیکبودن فنلاند به قطب شمال، در ۱۸ ساعت از شبانهروز، هوا تاریک بود. کمبودن قابلتوجه قوا، جنگ در تاریکی و سرمای سخت زمستان و مواجهه با مرگ حتمی باعث شده بود تا سربازان فنلاندی به مفهومی تکیه کنند که صدها سال در فرهنگ فنلاند رواج داشت: فلسفه کهن فنلاندیها یا «سیسو»(Sisu).
سیسو یا ادامه دادن بعد از شکست
سیسو کلمهای است که ترجمه شفاف و مستقیمی ندارد، اما مفهوم آن این است: تداوم عمل یا پاپسنکشیدن حتی با وجود شکستهای تکراری و سختیها و دشواریهای فراوان. سیسو یک منش و شیوه زندگی است که براساس آن، فرد علیرغم بهپایانرسیدن توان ذهنی و جسمی، همچنان استمرار و ثابتقدمی خود را حفظ میکند. در طول نبرد زمستان، استقامت ذهنی فراوانی که از ذهنیت Sisu سرچشمه میگرفت، تنها چیزی بود که سربازان فنلاندی میتوانستند به آن تکیه کنند. فنلاندیها در این نبرد بیش از ۷۰ هزار نفر تلفات دادند. اما این رقم، در مقابل تلفات ۳۲۳ هزار نفره ارتش شوروی در همین نبرد، چندان به چشم نمیآمد. تا پایان زمستان، شوروی همهچیزش را باخته بود. قرارداد صلح مسکو در ماه مارس ۱۹۴۰ امضا شد. در مجموع، شوروی طی نبرد زمستان با ۹۰۰ هزار سرباز به فنلاند حملهور شد، اما در آخر این فنلاندیها بودند که با ۳۰۰ هزار سرباز مانع تجاوز شوروی به خاک خود شدند و آنها را پس راندند.
محققان درباره سیسو چه میگویند؟
«امیلیا لتی»، دانشجوی دکتری دانشگاه آلتو در هلسینکی و دانشجوی سابق دکتر «آنجلا داکورث» در دانشگاه پنسیلوانیا بوده است. او درباره مفهوم سیسو تحقیق میکند و بهکاربردهای آن در زندگی روزمره توجه دارد.
لتی میگوید: «سیسو یعنی اقدامکردن و دستبهکارشدن در مواجهه با سختیها و گرفتاریهای جانفرسا. سیسو کاری بهدستاورد بیشتر داشتن ندارد، بلکه بیشتر درباره مواجهشدن با چالشهای زندگی، با عزم و دلاوری است.» او ادامه میدهد: «سیسو یعنی کاری را انجام دهیم که درحالت عادی انجامش نمیدهیم.»
بهترین پیشبینیکننده موفقیت
سیسو از بسیاری جهات به مفهوم «عزم» (Grit) شباهت دارد. پژوهشها نشان دادهاند که عزم بهترین پیشبینیکننده موفقیت فرد در دنیای واقعی (مثلا در شغل و کسبوکار) است. خوب است این را هم اضافه کنم که در فرهنگ فارسی «عمید» معنی عزم اینطور آمده است: ثبات و پایداری در کاری که اراده شده انجام شود.
مثلا پژوهشهای آنجلا داکورث درباره عزم نشان داده است که:
• در دانشگاه افسری وست پوینت، دانشجویانی که در تست عزم بالاترین نمره را بهدست آوردند، احتمال موفقیتشان ۶۰درصد بالاتر از سایرین بود.
• دانشجویان دوره لیسانس که در تست عزم بالاترین نمره را کسب کردند، معدل بالاتری نسبتبههمکلاسیهای خود داشتند؛ با وجود اینکه آنها آنچنان «تیزهوش» نبودند و در آزمون استعداد تحصیلی نمرات پایینتری داشتند. این پژوهش در دانشگاههای آیوی لیگ انجامشده است که یک مجموعه متشکل از معروفترین گروه دانشگاههای خصوصی کشور آمریکا است. این گروه متشکل از هشت دانشگاه پرآوازه خصوصی است.
• وقتی دو فرد همسن ولی با سطح تحصیلی متفاوت را مقایسه میکنیم، در اینصورت عزم (و نه هوش) تعیینکننده این است که کدام یک در آینده باسوادتر خواهند بود. عزم با دقت بیشتری، سواد فرد را در آینده پیشبینی میکند.
• برندگان مسابقه تلفظ کلمات دشوار نسبتبه بقیه IQ بالاتری نداشتند، بلکه عزم و تعهد آنها به استمرار در تمرینکردن باعث موفقیتشان شده بود.
اما سیسو مفهومی عمیقتر از عزم است. سیسو نوعی استقامت و سرسختی ذهنی است که شما را قادر میکند تا سنگینی مسئولیتهایتان را به دوش بکشید- حالا هر مسئولیتی که باشد- و آن را با اراده و پشتکاری ناگسستنی ادامه دهید و به پایان برسانید. عزم یعنی پیوستگی در عمل، یعنی اقدام مستمر حتی در سختترین شرایط، یعنی پاپسنکشیدن. سیسو مفهومی فراتر از پشتکار و ثباتقدم دارد. سیسو چیزی است که وقتی هیچچیز برایتان باقی نمانده، وقتی هیچ راهی ندارید، به آن میآویزید.
شکست یک رویداد است، هویت شما نیست
«جاشوا ویتسکین» یک رزمیکار و شطرنجباز است. او میگوید: «در سطح بالای رقابت، موفقیت اغلب وابسته به این است که چهکسی در آن زمینه حرف اول را میزند و بازی را در دست میگیرد.» این قوت ذهنی شما یا همان سیسو است که باعث میشود بازی را در دست بگیرید.
بیشتر آدمها اجازه میدهند که نبردشان آنها را تعریف کند. آنها شکستها را به خودشان میگیرند و آن را نشاندهنده اینکه «من آدم ضعیف و ناکارآمدی هستم» تلقی میکنند.
اما در مورد آدمهایی که استقامت و قوت ذهنی دارند، این پشتکار و ثبات قدمشان است که آنها را تعریف میکند. آنها شکست را یک واقعه یا یک رویداد میبینند. شکست چیزی است که برای یک شخص اتفاق میافتد، نه کیستی و هویت آن شخص. این همان طرز فکری است که به سربازان فنلاندی کمک کرد در طول نبرد زمستان دوام بیاورند. آنها با شکست، مرگ و موانع غیرقابلعبور احاطه شده بودند، اما سیسو یا استقامت ذهنیشان اجازه نداد خود را شکستخورده ببینند. آنها با وجود این وضع، به تلاش خود ادامه دادند.
موفقیت یا شکست
کسی که شکست را به خود میگیرد، میگوید: «من آدم ضعیفیام، من بهدرد نمیخورم، دیگران از من بهترند و ...». حس ناامیدی و رهاکردن و تسلیمشدن در میانه مسیر یعنی شکست را بهخودمان گرفتهایم، درحالیکه اگر شکست را عاملی جدا از هویت خودمان بدانیم، به تلاشهای خود ادامه خواهیم داد. برای درک بهتر موضوع و بهعنوان یک استعاره میگویم: نباید شکست را از پشت عینک احساسات و هیجاناتمان ببینیم، بلکه باید آن را رویدادی مستقل و جدا بدانیم که برایمان پیشآمده است. لحظاتی در زندگی همه ما هست که احساس میکنیم منابع جسمی و ذهنی ما تحلیل رفتهاند. همیشه روزهایی هست که بهواسطه شکستهای پیدرپی لبریز از حس ناامیدی و دلسردی میشویم. علاوه بر این، احتمالا لحظات فراوانی هم بوده و خواهند بود که قصد محققکردن هدف یا خواستهای را داشتهایم یا میخواستیم چیزی را بهدست آوریم، اما احساس کردهایم بسیار از رسیدن به آن دور هستیم و موانع متعددی پیشرویمان قرار گرفتهاند.
در تمام این لحظات و مشابه آنها، باید سیسوی درونتان را فرابخوانید و آن را رو کنید.
«جاشوا ویتسکین» یک رزمیکار و شطرنجباز است. او میگوید: «در سطح بالای رقابت، موفقیت اغلب وابسته به این است که چهکسی در آن زمینه حرف اول را میزند و بازی را در دست میگیرد.» این قوت ذهنی شما یا همان سیسو است که باعث میشود بازی را در دست بگیرید.
بیشتر آدمها اجازه میدهند که نبردشان آنها را تعریف کند. آنها شکستها را به خودشان میگیرند و آن را نشاندهنده اینکه «من آدم ضعیف و ناکارآمدی هستم» تلقی میکنند.
اما در مورد آدمهایی که استقامت و قوت ذهنی دارند، این پشتکار و ثبات قدمشان است که آنها را تعریف میکند. آنها شکست را یک واقعه یا یک رویداد میبینند. شکست چیزی است که برای یک شخص اتفاق میافتد، نه کیستی و هویت آن شخص. این همان طرز فکری است که به سربازان فنلاندی کمک کرد در طول نبرد زمستان دوام بیاورند. آنها با شکست، مرگ و موانع غیرقابلعبور احاطه شده بودند، اما سیسو یا استقامت ذهنیشان اجازه نداد خود را شکستخورده ببینند. آنها با وجود این وضع، به تلاش خود ادامه دادند.
موفقیت یا شکست
کسی که شکست را به خود میگیرد، میگوید: «من آدم ضعیفیام، من بهدرد نمیخورم، دیگران از من بهترند و ...». حس ناامیدی و رهاکردن و تسلیمشدن در میانه مسیر یعنی شکست را بهخودمان گرفتهایم، درحالیکه اگر شکست را عاملی جدا از هویت خودمان بدانیم، به تلاشهای خود ادامه خواهیم داد. برای درک بهتر موضوع و بهعنوان یک استعاره میگویم: نباید شکست را از پشت عینک احساسات و هیجاناتمان ببینیم، بلکه باید آن را رویدادی مستقل و جدا بدانیم که برایمان پیشآمده است. لحظاتی در زندگی همه ما هست که احساس میکنیم منابع جسمی و ذهنی ما تحلیل رفتهاند. همیشه روزهایی هست که بهواسطه شکستهای پیدرپی لبریز از حس ناامیدی و دلسردی میشویم. علاوه بر این، احتمالا لحظات فراوانی هم بوده و خواهند بود که قصد محققکردن هدف یا خواستهای را داشتهایم یا میخواستیم چیزی را بهدست آوریم، اما احساس کردهایم بسیار از رسیدن به آن دور هستیم و موانع متعددی پیشرویمان قرار گرفتهاند.
در تمام این لحظات و مشابه آنها، باید سیسوی درونتان را فرابخوانید و آن را رو کنید.
• وقتی کسبوکارتان را راه میاندازید، حتی اگر هیچ راهنما و مرجعی ندارید، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی هنوز سه کیلومتر به خط پایان مسابقه باقی مانده است، اما احساس میکنید یک قدم دیگر هم نمیتوانید بردارید، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی تا صبح بهخاطر مراقبت از فرزندان کوچکتان بیدار ماندهاید و رمق و انرژی برایتان نمانده است، اما همزمان باید روی ارائهتان در جلسه امروز شرکت کار کنید، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی به باشگاه میروید و قرار است برای اولین بار وزنه جدید و سنگینتری را بلند کنید، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی دچار رخوت و بیحالی شدهاید (مثل سستشدن گاهوبیگاه بدن در فصل بهار) و فکر میکنید این احساس هیچوقت دست از سرتان بر نخواهد داشت، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی احساس میکنید که برای دستیابی به خواستههایتان، هر کاری از دستتان برمیآمده و هر راهی را که به ذهنتان میرسیده انجام دادهاید، اما نتیجه مدنظر را نگرفتهاید، سیسو را فرابخوانید.
همه ما شکست را تجربه میکنیم، اما آدمهایی که قوت ذهنی دارند، میدانند که شکست صرفا یک رویداد است و هویت و کیستی آنان را تعیین نمیکند.
نویسنده: آرسام هورداد- پژوهشگر شخصیت
• وقتی هنوز سه کیلومتر به خط پایان مسابقه باقی مانده است، اما احساس میکنید یک قدم دیگر هم نمیتوانید بردارید، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی تا صبح بهخاطر مراقبت از فرزندان کوچکتان بیدار ماندهاید و رمق و انرژی برایتان نمانده است، اما همزمان باید روی ارائهتان در جلسه امروز شرکت کار کنید، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی به باشگاه میروید و قرار است برای اولین بار وزنه جدید و سنگینتری را بلند کنید، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی دچار رخوت و بیحالی شدهاید (مثل سستشدن گاهوبیگاه بدن در فصل بهار) و فکر میکنید این احساس هیچوقت دست از سرتان بر نخواهد داشت، سیسو را فرابخوانید.
• وقتی احساس میکنید که برای دستیابی به خواستههایتان، هر کاری از دستتان برمیآمده و هر راهی را که به ذهنتان میرسیده انجام دادهاید، اما نتیجه مدنظر را نگرفتهاید، سیسو را فرابخوانید.
همه ما شکست را تجربه میکنیم، اما آدمهایی که قوت ذهنی دارند، میدانند که شکست صرفا یک رویداد است و هویت و کیستی آنان را تعیین نمیکند.
نویسنده: آرسام هورداد- پژوهشگر شخصیت