نگرانی آمریکا و اسرائیل از حملات بزرگتر از 7 اکتبر!
اسرائیل بهخوبی از برگههای برنده مقاومت آگاه است و به همین دلیل دیوانهوار کشتار مردم غزه را آغاز کرد و اکنون نیز مجددا، نه از سر عقلانیت و منطق نظامی و منافع بلکه به دلیل عصبانیت و گرفتار شدن در کنج رینگ مقاومت، حملات را از سر گرفت.
۱- اسرائیل دقایقی قبلِ از خروج وزیر خارجه آمریکا از سرزمینهای اشغالی حملات خود را مجدد از سر گرفت در حالی که بلینکن به اعضای کابینه جنگ رژیم صهیونیستی گفته بود طولانی شدن جنگ در غزه فشارها بر این رژیم و آمریکا را افزایش خواهد داد، و رؤسای سیا و موساد برای تمدید آتشبس به قطر رفته بودند و والاستریت ژورنال هم از تمدید مجدد آتشبس برای هشتمین روز خبر داده بود. بر اساس گزارش نیویورک تایمز و آسوشیتدپرس سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید نقض آتشبس از سوی حماس را رد کرد و مقامهای دولت جو بایدن با نگرانی به افزایش فشار بینالمللی بر رژیم صهیونیستی برای توقف کامل حملات اذعان کردند. اما بایدن ادعا کرد که اسرائیل را تحت فشار قرار داده است تا پس از بازگشت به تهاجم، با دقت بیشتری بجنگد و نتانیاهو هم ادعا کرد در گفتوگو با بلینکن قسم خوردیم که حماس را نابود کنیم! این مواضع که در بطن خود دچار تناقضات فراوانی است، با شروع حملات مجدد اسرائیل نیز در تناقضات آشکاری است که نشان میدهد آمریکا و اسرائیل در یک سردرگمی عمیق نظامی- سیاسی گیر کردهاند که نه راه پیش دارند و نه راه پس!
۲- در پاسخ به اینکه چرا اسرائیل با تمدید مجدد آتشبس مخالفت کرد؟ باید گفت که فهمید برگ برندهای در دست ندارد و شکست او در این جنگ، مطلق است و باید منتظر و نگران حملات بزرگتر از۷ اکتبر باشد! اسرائیل در جنگ غزه با یک دوگانه غیرقابل تِصّور روبهرو شد که هر کدام را در پیش بگیرد با هزینههای بیشتری بازنده است. یا باید با کشتار بیشتر به دنبال ریشهکنی حماس باشد که تاکنون آشکار شده است که نمیتواند. تا همین جا هم در باتلاق غزه و تونلهای زیرزمینی و جنگ چریکی گستردهای گرفتار شده که شکستهای آن در مقایسه با «شکست غیرقابل ترمیم» خسارتبارتر خواهد بود. هرچند دیکتاتوری سانسور، این شکستها را فعلا پنهان کرده است. چنانکه روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت اذعان میکند «ارتش اسرائیل راه سخت و دشواری در غزه در پیش رو دارد». لذا اسرائیل میداند به همان دلایلی که قبلا ناچار به خروج از غزه شد، اکنون نیز مجبور به عقبنشینی دوباره است. گزینه دوم پذیرش آتشبس بود که مجبور به انتخاب آن شد و اکنون پی برده که قطعا مقدمه عقبنشینی از غزه خواهد بود. برای همین برای کاهش فشار این عقبنشینی مجددا حملات خود را از سر گرفت که به نظر میرسد کوتاه باشد! اسرائیل علاوهبر اینکه در طوفان الاقصی توان بازدارندگیاش زیر سؤال رفت، با پذیرش شروط مقاومت در آتشبس نیز ادعای توان تهاجمی نظامیاش هم از دست رفت و در برابر مقاومتِ دارای ابتکار عمل مجبور به عقبنشینیهای پیدرپی خواهد شد، چنانکه جان بولتون میگوید: «توافق آتشبس به طرز مهلکی برای اسرائیل مهلک است»!
۳- زمانی که یورونیوز و بیبی سی تیتر میزدند که «اسرائیل به قلب غزه رسید»، جیمز جفری رئیس برنامه خاورمیانه در اندیشکده ویلسون و افسر و نماینده ویژه در هفت دولت آمریکا از جمله نماینده ویژه در امور سوریه، در نشریه فارن افرز نوشت؛ «ماموریت نیروهای اسرائیلی در تهاجم زمینی به غزه خلع سلاح و نابودی و منهدم کردن حماس است که به عنوان یک نیروی نظامیِ دیگر قادر به انجام حملاتی همچون هفتم اکتبر نباشد». سخن وی بر اساس این اصل نظامی است که «در دنیای جنگ، هدف این نیست که تهدید را مدیریت کنیم، بلکه باید آن را نابود کنیم». اما حالا یدیعوت آحارانوت و معاریو و هاآرتص سه روزنامه اسرائیلی تیتر زدند «ارتش اسرائیل نتوانست پایش را به ۸۰ درصد غزه باز کند» و «اسرائیل در تله حمله به غزه گرفتار شده» و «حماس با وجود تمام حملات ارتش و ورود زمینی به غزه، کنترل میدانی را در دست دارد» و «به نظر نمیرسد جنبش حماس شکست بخورد و ارتش اسرائیل قادر به تحقق اهداف خود در این جنگ باشد». همزمان نیز همان مجله آمریکایی فارن افرز نیز نوشته است: «حماس ثابت کرد که غیرممکن است اسرائیل بتواند این جنبش را شکست دهد»! در نتیجه آمریکاییها و اسرائیلیها با این اذعان بایدن که «نابودی حماس دشوار است»، با تغییر ادبیات خود از نابودی حماس رسیدند به مذاکره با حماس برای آتشبس، و هم اکنون نیز که اسرائیل حملات خود را از سر گرفته ماموران سیا و موساد در قطر در حال تلاش برای تمدید آتشبس هستند! لذا نهتنها نتوانستند تهدید مقاومت را نابود، بلکه حتی نتوانستند آن را مدیریت کنند و پس از ۵۰ روز جنایت بدون دستاورد، از«تحمل شکست ترمیمناپذیر» به «تهدید غیرقابل تحمل» رسیدند. نکته مهم اینکه همانگونه که آن شکست برایشان غافلگیرکننده بود، اکنون نیز این تهدید برای آنها غیرقابل تِصّور بود!
۴- اسرائیل با درک تازهای از آنچه حماس قادر به انجام آن است، اکنون از آنچه میترسید، به سرش آمد و نتوانست با کشتار گسترده از آن فرار کند! آنچه قرائن و شواهد نشان میدهد مقاومت با برنامهریزی هوشمندانهای تلاش دارد در چند مرحله اسرائیل را مجبور به پذیرش شروط بیشتر خود کند و در مرحله نهائی، شروط تکمیلی خود از جمله تحمیل شرایط «نه جنگ، نه صلح» همزمان با آتشبس دائمیِ اعلام نشدهای را بر صهیونیستها تحمیل کند. اکنون پس از آتشبس اخیر برگههای برنده حماس نسبت به قبل از طوفان الاقصی بیشتر و علاوهبر سلاحها و توانمندیهایی که به نمایش گذاشت، دستش پرتر شده است. اولین برگ برنده جدید مقاومت «ابهام در تعداد اسرای اسرائیلی» است. هنوز هیچ کس نمیداند چند اسیر اسرائیلی و از چه کشورهایی در دست حماس است. چنانکه پس از تبادل اسرا سخنگوی کابینه رژیم اسرائیل فاش کرد: «برآورد ما این است که حماس همچنان ۱۶۱ اسیر اسرائیلی دیگر را در اختیار دارد»! به نظر میرسد مقاومت اسرای اعلام نشده ویژهای در اختیار دارد که یا اسرائیلیها و آمریکاییها و غربیها از آن بیخبرند و یا اگر اطلاع دارند برای جلوگیری از تحقیر و تحمیل فشارهای بیشتر بر خود از افشای آن خودداری میکنند! برگه برنده دوم انتفاضه فراگیر و فعال شدن گروههای مقاومت در کل مناطق فلسطینی، از کرانه باختری تا سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ است که اکثر آنها توانستهاند خود را به سلاحهای مورد نیاز تجهیز کنند. سومین برگ برنده بازتر شدن دست تمام گروههای مقاومت در منطقه علیه اسرائیل است.از حزبالله و حماس و جهاد اسلامی گرفته تا انصارالله یمن و گروههای مختلف در عراق و سوریه و دیگر نقاط، که با نقض آتشبس از سوی اسرائیل، آمریکا و اسرائیل باید منتظر واکنش سختتر این گروهها باشند. چهارم از همه مهمتر شکلگیری «هستههای مقاومت جهانی» و جهانی شدن حمایت از انتفاضه موشکی و سلاح مقاومت و فشار افکار عمومی دنیا بر آمریکا و اسرائیل است! پنجم رونمایی از مقاومت دریایی همراه با تهدید کشتیهای نظامی - اقتصادی اسرائیلی و آمریکایی در آبراههای مهم بینالمللی از جمله خلیجفارس و تنگه هرمز و دریای عمان و خلیج عدن و باب المندب و دریای مدیترانه و دریای سرخ و... میباشد که از امروز نیز باید منتظر اتفاقاتی مثل دو حادثه هفتههای گذشته در خلیج عدن و دریای سرخ باشیم. ششمین برگ برنده مقاومت تحمیل شرایط بهشدت امنیتی و فضای ناامنی بین شهرکنشینهای صهیونیستی و تشدید اختلافات عمیق داخلی در رژیم صهیونیستی است. لذا آنچه که مسلم است نتانیاهو رفتنی است، اما سه نکته مهم در این خصوص این است که اولا نتانیاهو با از سرگیری حملات تلاش دارد رفتن خود را به تاخیر بیندازد، آنگونه که برخی رسانههای عبری از باز شدن دوباره پروندهها و از سرگیری روند محاکمه نتانیاهو از هفته آینده خبر داده بودند. ثانیا رفتن نتانیاهو یک بازی سیاسی برای سرپوش گذاشتن بر سقوط تسریع شده «دولت پادگان» خود رژیم صهیونیستی خواهد بود و تلاش خواهند کرد با این بازی سیاسی افکار عمومی را از شکستهای بزرگ ترمیمناپذیر منحرف کنند. ثالثا نخستوزیران سابق و اسبق رژیم صهیونیستی گفته بودند «بخش وسیعی از اسرائیلیها کابینه را غیرقانونی و نامشروع میدانند و ما به سمت یک نابودی داخلی میرویم». لذا هر کابینهای که بعداز نتانیاهو شکل گیرد، به علت عمق بحران بیاعتمادی و جامعه چند تکه و چنددستگی بین مقامات شکستخورده در جنگ، عمری کوتاه خواهد داشت، بهخصوص که اگر نتانیاهو تن به پایان حیات سیاسی خود ندهد، آنگونه که با آغاز مجدد حملات به غزه نشان داده، این چندپارگی و اختلافات داخلی تشدید بیشتری هم خواهد یافت.
۵- اسرائیل بهخوبی از برگههای برنده مقاومت آگاه است و به همین دلیل دیوانهوار کشتار مردم غزه را آغاز کرد و اکنون نیز مجددا، نه از سر عقلانیت و منطق نظامی و منافع بلکه به دلیل عصبانیت و گرفتار شدن در کنج رینگ مقاومت، حملات را از سر گرفت. در حالی که هیچ یک از ارتشهای دولتهای عربی توان ورود به خاک اسرائیل را ندارند، اما حماس وارد شد و نشان داد هم میشود و هم میتواند. آمریکا و اسرائیل درشش روز، ارتشهای مجهز کشورهای عربی را شکست دادند، اما ۴۵ سال است که نتوانستهاند جمهوری اسلامی مقتدر را شکست دهند. شش سال نتوانستند مقاومت عراق و سوریه را با داعش و هشت سال مقاومت یمن را به وسیله گاو شیرده و ۳۳ روز نیز نتوانستند حزبالله را شکست دهند و اکنون بعد از ۵۰ روز نتوانستند حماس را به زانو درآورند. قبل از نتانیاهو به عنوان «قصاب غزه»، شارون هم به عنوان «قصاب صبرا و شتیلا» که در سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۸۱ و ۲۰۰۱ با وعدههایی همچون «مسئله فلسطین را برای همیشه حل میکنم» و «کار فلسطینیان را در ۱۰۰ روز تمام میکنم»! به بالاترین مقام ارتش و نخستوزیری رسید، نتوانست مقاومت را درهم بشکند و نهایتا مجبور شد در سال ۲۰۰۵ میلادی دستور عقبنشینی از غزه را صادر کند و برای همیشه از صحنه سیاسی حذف و به درک واصل شود.
۶- شاید همین یک خطاب اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی به آریل شارون که گفته بود «نیاز نیست تو به تحصیلات بپردازی، ما بیش از افراد تحصیلکرده به قاتل نیاز داریم»! بهترین جمله برای توصیف خوی درندگی صهیونیستها در کشتار کودکان و زنان، از بن گورین تا نتانیاهو باشد. شارون فقط در سپتامبر ۱۹۸۲با هدف پاکسازی فلسطینیها در عرض فقط ۳۸ ساعت سه هزار و ۳۰۰ آواره فلسطینی را به وحشیانهترین شکل ممکن در اردوگاه صبر و شتیلا قتل عام کرد.دیوید هرست به عنوان خبرنگاری که چگونگی نسلکشی در صبرا و شتیلا را به چشم خود دیده است، در کتاب «تفنگ و شاخه زیتون» تاکید میکند «شارون شخصا در عرض یک ساعت ۱۵ کودک فلسطینی را قتل عام کرد»! این فقط یک قطعه، و غزه هم فقط یک پازل دیگر از ۷۵سال جنایت و شرارت صهیونیستها علیه فلسطینیان است. تصاویر حزنانگیز بدن قطعه قطعه کودکان در غزه را فقط یک پدر میفهمد که نه میتواند بچه را به مادرش بسپارد و نه میتواند بسپارد به خاک! افکار عمومی جهان هنوز تصویر کشته شدن محمدالدُرِّه نوجوان
۱۲ ساله فلسطینی را با شلیک مستقیم صهیونیستها در سپتامبر ۲۰۰۰، در حالی که در آغوش پدرش پناه گرفته بود، فراموش نکرده است! ۷۵ سال وضع فلسطین این است! به فرمایش رهبری «فجایع ۵۰ روز اخیر، فشرده جنایات ۷۵ ساله رژیم صهیونیستی در فلسطین است»! آیا باز عدهای مغرض و مزدور و یا کجفهم و بیاطلاع از تاریخ باید به خود اجازه میدادند که حماس را شروعکننده جنگ القا کنند؟! فلسطینیان حالا در جنگی که ۷۵ سال قبل شروع شده، با قوی شدن میخواهند ماشین جنگی اسرائیل جنایت پیشه را متوقف کنند.
۷- نتانیاهو در سخنرانی امسال خود در سازمان ملل ادعا کرد «فلسطینیها تنها دو درصد مردمان عرب هستند، و عادیسازی روابط میان اسرائیل و ۹۸ درصد اعراب، فلسطینیها را به تسلیم واخواهد داشت». اما نبرد غزه با فاصلهای کوتاه پس از این سخنرانی، آشکارا این درس سیاسی و راهبردی بزرگ را به همه سیاستمداران منطقه و جهان داد تا حقوق ملت فلسطین تأمین نشود، صلحی محقق نمیشود، حتی اگر به دنبال طرحهایی مثل «صلـح آبراهـام» و یا «دو دولتیِ خائنانهای» باشند، و برخی همنوا با آنها در داخل ایران بعد از این همه جنایت در۵۰ روز گذشته تیتر«تروئیکای صلح» و«سازش سیاسی» بزنند! اکنون آمریکاییها هم باید فهمیده باشند تا سرزمین فلسطین آزاد نشود، صلحی در کار نخواهد بود، همانگونه که وزیر خارجه انگلیس مجبور شد بفهمد و اذعان کند که«اسرائیل امنیت نخواهد داشت تا زمانی که ملت فلسطین در بلندمدت امنیت و ثبات نداشته باشند». بهخصوص که در قضیه حمایت از جنایات غزه به فرمایش رهبری با «آمریکازدایی» و «بیآبرو شدن فرهنگ غرب و کشورهای اروپایی»،
«بعضی از کشورهایی که صد درصد تابع سیاست آمریکا بودند، شروع کردهاند به زاویه پیدا کردن با آمریکا و جدول سیاستهای آمریکا در منطقه به هم ریخت» و نهایتا باید بدانند آنگونه که رهبری فرمودند«طوفان الاقصی خاموش شدنی نیست و سرنوشت منطقه را هستههای مقاومت تعیین میکنند» و همچنان کابوس عملیاتهای بزرگتر از ۷ اکتبر را باید ببینند، چه آتشبس دوباره برقرار شود و چه نشود!
دکتر محمدحسین محترم