زلیخا چگونه میمیرد ... ؟!


زلیخا چگونه میمیرد ... ؟!

عاقبت زلیخا توسط آسنات همسر یوسف کشته میشود و یا ...

زلیخا چگونه میمیرد

زلیخا نامی است که در برخی منابع برای همسر عزیز مصر ذکر شده است. او پس از آن که عزیز مصر حضرت یوسف (علیه السلام) را به قصر خود آورد، شیفته او گردید و از او طلب معاشرت نمود؛ اما خویشتنداری یوسف موجب شد که او ناکام بماند و در نهایت به زندانی شدن حضرت یوسف انجامید. این ماجرا در قرآن کریم (سوره یوسف) بیان شده است.

عاقبت زلیخا بعد از مرگ یوسف

زلیخا که از عشق یوسف پیر و شکسته شده و بینایی‌اش را از دست داده؛ پس از مرگ شوهرش فقیر می‌‌شود و کارش به گدایی و ویرانه‌نشینی می‌کشد. زلیخا بر گذرگاه عبور یوسف، خانه‌ای از نی می‌سازد و به انتظار او می‌نشیند. در این خانه، هرگاه زلیخا از عشق یوسف ناله می‌کند صدایش در نی‌ها می‌پیچد وآنان نیز با او همنوا می‌شوند. زلیخا که بت‌پرست بوده‌؛ شبی در پیشگاه بتش سجده می‌کند و می‌گوید:«من سال‌ها تو را عبادت کرده‌ام و همیشه دعایم این بوده که مرا به وصال یوسف برسانی.

این‌بار فقط می‌خواهم یک‌بار دیگر او را ببینم و با من سخن بگوید». صبحگاه وقتی یوسف از آن‌جا عبور می‌کند؛ زلیخا هر چه فریاد می‌زند؛ از شلوغی و غوغای همراهان کسی به او توجهی نمی‌کند. زلیخا به خانه برمی‌گردد و با دست خود بتش را می‌شکند و از روی تضرع و اخلاص، پیشانی بر خاک می‌گذارد و می‌گوید:«ای پروردگار یوسف! تو که یوسف را از مشکلات رهانیدی و به سروری رساندی؛ ذلت و خواری مرا ببین و به من رحم کن، مرا از این غم رهایی ده و به وصال معشوقم برسان». هنگام برگشتن یوسف صدای گریه و مناجات زلیخا را می‌‌شنود و دلش به رحم می‌آید.

به همراهانش دستور می‌دهد که آن زن بیچاره را به بارگاه او بیاورند تا شاید بتواند مشکلش را حل کند. در بارگاه یوسف، وقتی زلیخا را به نزد او می‌برند؛ زلیخا بی‌اختیار دهان به خنده می‌گشاید. یوسف از خنده‌های بی‌امان او تعجب می‌کند و علتش را می‌پرسد. زلیخا می‌گوید:«آن‌زمان که جوان و زیبا بودم و ثروتم را به پایت می‌ریختم مرا از خود می‌راندی؛ ولی اکنون که از عشق تو پیر و نابینا و ناتوان شده‌ام؛ مرا به حضورت می‌پذیری».

یوسف او را می‌شناسد و می‌گوید: «زلیخا! چه بر سرت آمده است؟». زلیخا از شوق این‌که یوسف برای اولین بار او را به‌نام خطاب می‌کند مدهوش می‌شود. پس از به هوش آمدن می‌گوید:«عمر، آبرو، ثروت، جوانی و زیبایی من بر سر عشق تو بر باد رفت و سرانجامم این شده‌ است». یوسف شگفت‌زده می‌پرسد:«اکنون از من چه می‌خواهی؟» زلیخا می‌گوید ابتدا این‌که دعا کنی خدا جوانی و زیبایی‌ام را به من برگرداند».

یوسف دست به دعا برمی‌دارد و زلیخا دوباره جوان و زیبا می‌شود. زلیخا می‌گوید:«و دیگر این‌که با من ازدواج کنی». یوسف درمی‌ماند که چه پاسخی دهد. در همان حال جبرئیل نازل می‌شود و پسندیده بودن این وصلت را خبر می‌دهد.

پس از سال‌ها فراق، زلیخا به وصال یوسف می‌رسد. اما چندی بعد، یوسف، پدر و مادرش را در خواب می‌بیند که خبر از نزدیکی مرگ او می‌دهند. بنابراین زلیخا هنوز از جام وصال سیراب نگشته است که دوباره به درد فراق مبتلا می‌شود. ولی این‌بار طاقت نمی‌آورد و از غصه‌ فراق معشوق می‌میرد.

زلیخا چگونه میمیرد ... ؟!



روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟