اسرائیل و رؤیاهای از دسترفته
بیش از دو ماه از شروع جنگ در غزه میگذرد و هزاران غیر نظامی فلسطینی به شهادت رسیدهاند. این جنگ یک نتیجه مهم داشته و آنهم اینکه، اسرائیل تغییر کرده است.
«دیگر هیچ چیز شبیه گذشته نیست» این گزاره خلاصهای از تیتر رسانهها در چند هفته اخیر است که وضعیت رژیم صهیونیستی را تشریح میکند. برای بنیانگذاران این رژیم، تبدیلشدن اسرائیل به قدرتی بزرگ در منطقه، رویایی دستیافتنی به نظر میرسید.
با وجود گسترش بحرانهای سیاسی رژیم در سالهای اخیر که موجب سقوط چند دولت صهیونیستی و برگزاری انتخاباتهای زودهنگام شد، از زاویه دید کشورهای غربی همهچیز عادی بود. تنها چند هفته پیش از طوفانالاقصی روزنامه تلگراف در گزارشی با بررسی آشوبهای ساختاری در سیاست اسرائیل، این مساله را بخشی از نشاط سیاسی در «تنها دموکراسی خاورمیانه» مطرح کرده بود.
اسرائیل با استفاده از تسلیحات دریافتی از ایالات متحده و دیگر کشورهای بلوک غربی، از نظر نظامی نیز بحرانی را پیشرو نمیدید. یکی از پژوهشگران اسرائیلی در این رابطه گفته بود: «قدرت اسرائیل به حدی چشمگیر است که به طور حتم برای دفاع از امنیت در برابر تهدیدهای دیگران کافی است.» علاوه بر این، برآورد موسسههای آمریکایی (۱) نشان میداد رژیم صهیونیستی در ردیف ۱۰ قدرت برتر آنهم با در اختیار داشتن چهارمین ارتش جهان قرار گرفته است.
به گزارش همین موسسهها، تا پیش از این، نفوذ سیاسی اسرائیل پس از آلمان و حتی پیش از فرانسه در جایگاه ششم جهان قرار داشت. به همین دلیل هم تقریبا هیچکس انتظار نداشت عملیات گروههای مقاومت فلسطینی در هفتم اکتبر(۱۵ مهرماه) چنین تحولات گستردهای را در رابطه با اسرائیل رقم بزند. در واقع این تحولات همه برآوردها از شرایط اسرائیل را دگرگون کرده است؛ اسرائیل بعد از هفت اکتبر در هیچیک از جنبهها موجودیتی شبیه گذشته نیست. نه از نفوذ سیاسی اسرائیل در جهان خبری هست و نه از امنیت غیر قابل نفوذ این رژیم.
امنیتی که دیگر وجود ندارد
در تحلیل رویدادهای مربوط به اسرائیل نباید این را فراموش کرد که ایالات متحده به خصوص پس از فروپاشی شوروی با بهرهبرداری از اسرائیل توانسته بود نوعی موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا را تحمیل کند؛ اما این نقش اسرائیل در حال حاضر مخدوش شده است.
رسانههای صهیونیستی: جنگ اخیر به طور متوسط روزانه ۲۶۰ میلیون دلار خسارت دارد و در مجموع ۱۸ درصد از نیروی کار اسرائیل را دچار نقصان میکند. در سالهای گذشته حملات راکتی گروههای مقاومت به اسرائیل نشان داده بود گنبد آهنین از توانایی کافی برای مقابله با حملات موشکی احتمالی برخوردار نیست. در واقع با وجود هزینه چند هزار دلاری راکتهای گروههای مقاومت و هزینه چند ده میلیون دلاری پدافند دفاعی اسرائیل، حتی اگر هیچ کدام از راکتهای شلیک شده به هدف برخورد نمیکرد باز هم هزینه گزافی برای اسرائیل محسوب میشد. با این حال شلیک نزدیک به پنج هزار راکت در کمتر از ۳۰ دقیقه نشان داد گنبد آهنین از آنچه پیشتر تصور میشد هم ناکارآمدتر است.
تارنمای «جنت ریسرچ_ gnet-research» در گزارشی نوشت: علاوه بر راکتها، پهپادها نیز نقش موثری ایفا کردهاند: « پهپادهای به نسبت ارزان و دستساز حماس، برجهای ارتباطی در سراسر اسرائیل را هدف قرار داده، ارتباطات را مختل کرده و ارتش اسرائیل را غافلگیر کردند. »
به گزارش رسانههای صهیونیستی، جنگ اخیر برای این رژیم به طور متوسط روزانه ۲۶۰ میلیون دلار خسارت دارد و در مجموع ۱۸ درصد از نیروی کار اسرائیل را دچار نقصان میکند. هزینه کل جنگ برای اسرائیل چیزی در حدود ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد شده که نزدیک به ۱۰ درصد تولید ناخالصی داخلی اسرائیل است. این میران با ادامه حملات اسرائیل به نوار غزه افزایش هم خواهد یافت.
طوفان الاقصی، پیروزی خلاقیت در برابر فناوری
جنگ اخیر یک وجه تمایز مهم با بقیه شکستهای سالیان اخیر اسرائیل داشت که اهمیت زیادی دارد. این مساله به شکست سایبری و اطلاعاتی اسرائیل در نبرد مربوط است. چگونه تهاجمی با این ابعاد وسیع از سوی منابع امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل شناسایی نشده بود؟
این موضوع به عقیده رسانههای صهیونیستی، یک «شکست گسترده اطلاعاتی» بوده است. این وضعیت در حالی رویداد که سامانه های نظارتی و اطلاعاتی اسرائیل یکی از بهترینها در جهان تلقی میشود. اکونومیست در این رابطه نوشت: «موفقیت حماس در شکست اطلاعاتی اسرائیل احتمالا توسط نیروهای مسلح در سراسر جهان مورد بررسی قرار میگیرد. حمله حماس نشان داده نفوذ در اندازهای بزرگ حتی در مواجهه با پیشرفتهترین فناوریهای نظارتی جهان هم ممکن است.»
نکته دیگر آنکه چرا سامانههای پدافندی اسرائیل از کارایی لازم برخوردار نبود؟ به گزارش المجله، حملات سایبری یکی از نخستین تاکتیکهایی بود که حماس هنگام آغاز عملیات طوفانالاقصی به کار برد. به نوشته این رسانه، حملات سایبری حماس در لحظات اول، رسانهها و برنامههایی را هدف قرار داد که اطلاعات ضروری برای اسرائیلیها فراهم میکرد. ( برای مثال سیستمهای هشدار )
نکته اساسی در بررسی وضعیت شکست اسرائیل، توجه به بهرهبرداری حماس از فناوری و روشهای به نسبت ساده اما نوآورانه بود. پیش از این نیز روشن شده بود منابع قدرت کلاسیک، دیگر در جهان امروز تعیینکننده نتیجه نیستند. شکست آمریکا در مقابل طالبان مشخص کرده بود که دیگر لزوما قدرتهای نظامی بزرگ، نتیجه جنگ را مشخص نمیکنند. در وضعیت کنونی یک گروه کوچک با امکانات حداقلی میتواند با روشهای جنگ نامتقارن، قدرتهای بزرگ نظامی را به عقبنشینی مجبور کند.
برای مثال، مداخله انصارالله در جنگ در عمل تجارت رژیم صهیونیستی را با اختلال جدی مواجه کرده و این رژیم هم نمیتواند واکنش خاصی نسبت به این موضوع نشان دهد. جنگ اخیر یک نتیجه مهم در ابعاد امنیتی برای اسرائیل داشته است: حتی اگر این جنگ پایان یابد و وضعیت شهرهای صهیونیستی به ظاهر به حالت قبل بازگردد، مقامهای رژیم صهیونیستی دیگر نمیتوانند «احساس امنیت» را برای افرادی که در اسرائیل زندگی میکنند بازگرداند. این مساله یکی بزرگترین شکستها برای یک دولت است.
مقامهای رژیم صهیونیستی دیگر نمیتوانند «احساس امنیت» را برای افرادی که در اسرائیل زندگی میکنند بازگرداند. این مساله یکی بزرگترین شکستها برای یک دولت است
جهان در کنار فلسطین؛ پایان مظلومنمایی اسرائیل
در سالهای اخیر موضوع فلسطین به مسالهای نه چندان مهم برای افکار عمومی جهان تبدیل شده بود اما در حال حاضر وضعیت تغییر کرده است. در این رابطه فارین پالیسی نوشت: «تمرکز ایالات متحده بر چین و حمله روسیه به اوکراین بود. کشورهای عربی نیز با وجود مصاحبههای گاه وبیگاه علیه اسرائیل به نادیده گرفتن موضوع فلسطین راضی بودند. با این حال حالا موضوع فلسطین در کانون توجه جهانی قرار گرفته است.»
به گزارش فارین پالیسی، اگرچه در طول سالهای گذشته کشورهای موسوم به جنوب جهانی، همواره در ردیف حامیان آرمان فلسطین محسوب میشدند اما در حال حاضر دفاع از آرمان فلسطین به سراسر جهان کشیده شده است. در همین رابطه تظاهرات دفاع از فلسطین در سراسر اروپا اتفاق میافتد که برخی از آنها آمارهایی تاریخی به ثبت رساندهاند. حتی درون کشور آمریکا نیز مخالفتهای مهمی در سطح مقامهای کنگره آمریکا با رویه اسرائیل ایجاد شده است.
به گفته «میرشایمر» دانشمند آمریکایی روابط بینالملل، «راهبرد کنونی اسرائیل _ در کشتن غیر نظامیان _ فایدهای برای آنها ندارد و هزینههای زیادی ایجاد کرده است. زیرا مردم در سراسر جهان اکنون بر علیه اسرائیل شدهاند.[…] آمار یک اندیشکده اسرائیلی نشان میدهد در حال حاضر ۹۵ درصد اعتراضهای جهان علیه اسرائیل است.» به عقیده میرشایمر، این مساله دقیقا در نقطه مقابل رویکرد دهههای اخیر اسرائیل قرار گرفته که تلاش میکرد این رژیم را به عنوان طرف مظلوم ماجرا در بحران فلسطین معرفی کند.
موسسه رند در همین رابطه با مقایسه وضعیت ایالات متحده بعد از ۱۱ سپتامبر و و وضعیت امروز اسرائیل نوشت: «بعد از ۱۱ سپتامبر دهها کشور به ائتلاف ایالات متحده در افغانستان پیوستند و کشورهای ناتو برای نخستینبار در تاریخ از ضمانتهای خود در ماده ۵ استفاده کردند. اما اسرائیل در عمل نه تنها در جنگی یکجانبه قرار گرفته است [هیچ کشوری در عملیات نظامی با اسرائیل مشارکت ندارد] بلکه با چند کشور مواجهشده که سفیران خود را در مقابله با اقدامات اسرائیل فرا میخوانند.
از این گذشته، وضعیت کنونی بیش از پیش راهحل دو دولتی را که برای سالها از سوی سازمان ملل متحد و کشورهای غربی به عنوان راهحل بحران فلسطین مطرح میشد زیرسؤال برد. دیگر برای کسی جای تردید نیست که اسرائیل نه میتواند و نه حتی میخواهد سهم برابری برای فلسطینیها در نظر بگیرد. در نتیجه وضعیت کنونی، شکستهای مهمی در سیاست خارجی دولتی اسرائیل ایجاد کرده که البته مهمترین آن توقف روند توافق صلح با دولت سعودی است.
دولت سعودی رویکردی ریاکرانه در برابر فلسطین دارد و از جمله حامیان اساسی آرمان فلسطین محسوب نمیشود. با این حال از آنجایی که دولت سعودی از طرفی با فشارهای داخلی مردمی مواجه است و از طرف دیگر تلاش میکند ژستی توسعهیافته از خود بروز دهد در نتیجه ناچار به اتخاذ رویکردهای حقوق بشری در حمایت از غیرنظامیان فلسطینی است. به همین دلیل تلاشها برای صلح با اسرائیل تا حدی به تعویق افتاده است.
اسرائیل در روزهای اخیر کمتر شباهتی به اسرائیل قرن بیستم ندارد. نه تنها دیگر خبری از دورنمای اسرائیل بزرگ بهعنوان قدرتی منطقهای نیست بلکه زوال اسرائیل از هر زمانی نزدیکتر بهنظر میرسد
چه اثری از رویاهای اسرائیل باقیمانده است؟
رهبران پیشین صهیونیست که در چند جنگ پیاپی، ارتشهای عربی بازمانده از امپراتوری عثمانی را درهم شکسته بودند، تصورش را نمیکردند وضعیت اسرائیل روزی تا این حد بحرانی شود. از این بدتر اینکه وضعیت کنونی برای اسرائیل توسط طرفهایی ایجاد شده که حتی نمیتوان آنها را به معنای واقعی کلمه کشور نامید.
این مساله در مجموع دو نتیجه غیرقابل اغماض دارد. نخست اینکه اسرائیل دیگر نمیتواند با تکیه بر منابع تسلیحات نظامی غربی امنیت خود را حفظ کند. چند راکت چند ده هزار دلاری میتواند مسیر تجارت این کشور را مختل کرده و یک گروه چریکی به راحتی میتواند سامانههای پدافندی رژیم را از کار بیندازد.
نتیجه مهمتر وقایع اخیر، تقویت تهدید ایران برای اسرائیل است. مقامهای رژیم صهیونیستی بیش از پیش با این حقیقت مهم مواجه شدهاند که سیستم امنیتی این رژیم با وجود ضعف مقابل چند گروه کوچک طبیعتا توان مقابله با قدرتی به اندازه ایران را نخواهد داشت. اسرائیل در روزهای اخیر کمتر شباهتی به اسرائیل قرن بیستم ندارد. نه تنها دیگر خبری از دورنمای اسرائیل بزرگ بهعنوان قدرتی منطقهای نیست بلکه زوال اسرائیل از هر زمانی نزدیکتر بهنظر میرسد.