رسانههای اجتماعی و سلامت روان نوجوانان: یک رابطه نامطلوب
شواهد جدید افزایش استفاده از رسانههای اجتماعی را با کاهش سلامت روان در میان جوانان مرتبط میدانند. رسانههای اجتماعی ممکن است تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر مصرفکنندگان داشته باشند.وقتی صحبت از رسانههای...
شواهد جدید افزایش استفاده از رسانههای اجتماعی را با کاهش سلامت روان در میان جوانان مرتبط میدانند. رسانههای اجتماعی ممکن است تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر مصرفکنندگان داشته باشند.وقتی صحبت از رسانههای اجتماعی میشود، هم فرآیندها و هم محتوای آن مشکلساز به نظر میرسد.
رسانههای اجتماعی با دادن گزینههای بسیار کوچک به شما توهم آزادی را ارائه میدهند
مژگان نظری در خبر نامه انجمن روانشناسی ایران در ادامه این مطلب آورده است در حالیکه تهدیدهای قدیمی سلامت برای نوجوانان مانند رانندگی در حالت مستی، بارداری نوجوانان و سیگار کشیدن کاهش یافته است، یک تهدید جدید ظاهر شده است و آن تهدید، سلامت روان ضعیف و کاهش تاب آوری است.بهطوری که در پاییز 2021، آکادمی اطفال آمریکا، آکادمی روانپزشکی کودکان و نوجوانان آمریکا، و انجمن بیمارستان کودکان، همگی وضعیت اورژانس ملی را در سلامت روان کودکان و نوجوانان اعلام کردند.
چه نیروهایی برای کاهش شدید سلامت روان دست به دست هم دادهاند؟
محققان در حال بررسی چندین احتمال هستند. ناهنجاری (آنومی) جهانی ممکن است در این میان مؤثر باشد. جوانان به دلایلی قابل درک با ترس به آینده نگاه میکنند: تغییرات آب و هوایی، بیثباتی جهانی، مشکلات مالی، تروریسم، خشونت وحشتناک با سلاح و هم اکنون تهدید بالقوه هوش مصنوعی که خارج از کنترل است. همهگیری کووید-19 نیز کمکی به این امر نکرد و انزوا، استرس و ترس جوانان افزایش یافت.
برخی از ناظران نیز انگشت اتهام خود را به روی شیوههای فرزندپروری معاصر نشانه میروند. بدین معنا که شیوههای جدید ممکن است فرزندانی شکنندهتر از نظر روانی به وجود آورند. با این حال، درک این نکته مهم است که والدین به طور عمده مجاری فرهنگی هستند. آنها مسئول انتقال ارزش ها، آداب و رسوم و ابزارهای فرهنگی به فرزندان خود هستند. در طیف گستردهای از صلاحیتهای معمول، والدین از نظر مشارکت در سلامت روانی و رشد کودک کاملاً قابل قیاس هستند. بسیاری از ما اگر توسط همسایههای والدین خود بزرگ میشدیم، همین رفتاری را داشتیم که اینک داریم. بنابراین، وقتی از والدین صحبت میکنیم، از فرهنگ صحبت میکنیم. فرهنگ معاصر آمریکا بیش از حد رقابتی، سست، شکسته، خشن و غرق در هراس است.
دادههای جدید نشان میدهد که والدین آمریکایی به اندازۀ فرزندانشان مضطرب و افسرده هستند. شیوههای فرزندپروری کنونی منعکسکننده همین واقعیت فرهنگی است که هم مبتنی بر اضطراب بوده و هم بر ایمنی متمرکز شده است. این تمرکز مضطربانه بر ایمنی، به کودکان میگوید که دنیا جای خطرناکی است، نتیجه این که کودک شکننده است و شکنندگی او ویژگی اصلی هویتش است.
اخیراً دادهها بر یکی دیگر از مظنونان اصلی یعنی پیشرفت تلفنهای همراه و رسانههای اجتماعی متمرکز شده است. تحقیقات نشان میدهد که افزایش مشکلات سلامت روان با افزایش و نفوذ رسانههای اجتماعی و تلفنهای همراه به بازار همزمان است. مسلماً، فناوری جدید کاربردها و تأثیرات مثبتی دارد. با این حال به نظر میرسد که جنبه تاریکی نیز دارد، به خصوص برای جوانانی که زیاد از آن استفاده میکنند.
از طرفی، اکنون به نظر میرسد که رسانههای اجتماعی نتوانستهاند به وعده اولیه خود عمل کنند. قرار بود رسانههای اجتماعی صداهای جدیدی را وارد گفتگو کنند. ولی حالا بهجای گفتوگوی جمعی با صداهای زیاد، اکنون مکالمات جزیرهای زیادی داریم، هر کدام در یک صدا. این امر باعث تضعیف پیوندهای اجتماعی میشود. دیگر چیزی برای اینکه همه ما تماشا کنیم، یا تجربه کنیم، یا درباره آن توافق کنیم وجود ندارد. از آنجاییکه رسانههای اجتماعی افراد همفکر را دور هم جمع میکنند، همه ما در مورد یک موضوع در واقع با خود در حال صحبت کردن هستیم. رسانههای اجتماعی همچنین قرار بود مردم را به هم متصل کنند، اما افرادی که زمان زیادی را صرف این رسانهها میکنند بیشتر از گذشته احساس تنهایی میکنند.
هم محتویات و هم فرآیندهای رسانههای اجتماعی ممکن است به تأثیر نامطلوب آن کمک کنند. از نظر محتوا، رسانههای اجتماعی تصویری منحرف و تحریف شده از جهان ارائه میدهند. محتوا برای افزایش بازدید طراحی شده است، و این محتوا بیشتر از آنچه مورد نیاز مصرفکننده باشد یا برایش مهم و مفید باشد، آنچه را بیشتر تماشا میکند به او ارائه میدهد.
علاوه بر این، بسیاری از این محتواها زبالهای بیش نیستند، با این حال هیچ ابزاری برای شناسایی ارزش حقیقی رسانههای اجتماعی وجود ندارد، و تشخیص اطلاعات قابل اعتماد از غیر قابل اعتماد دشوار است.
محتوای جعلی، نادرست یا بدخواهانه همه جا وجود دارد. اما رسانهها ابزاری را به جوانان نمیدهند تا حقیقت را از دروغ، واقعیت را از تخیّل، بیاهمیت را از مهم، و از آن بیشتر، ربات را از انسان تشخیص دهند.
به تعبیری، محتوای رسانههای اجتماعی هم خیلی فیلتر شده و هم به اندازه کافی فیلتر نشده است. خیلی فیلتر شده است زیرا الگوریتمها فقط محتوایی را به شما میدهند که بیشتر تماشا میکنید. به اندازه کافی فیلتر نشده است زیرا جوانان به محتوایی دسترسی دارند که به طور سنّتی توسط والدین، معلمان و سایر عوامل اجتماعی نظارت و کنترل میشدند یا به تدریج در مراحل رشد ظاهر میشدند. اطلاعات رسانههای اجتماعی زود هنگام و سنگین به کودکان میرسد. مثل این که یک ماشین مسابقه را به یک بچه 12 ساله تحویل دهید که این موضوع خطرناک است.
از نظر فرآیند، رسانههای اجتماعی دوری از مشکلات را ایجاد میکنند. رسانههای اجتماعی بیوقفه در جریان هستند. یک جریان 7 روزه 24 ساعته از تحریکات، مقادیر قانعکنندهای از دادهها، تصاویر و صداها، همیشه جدید، همیشه در دسترس. این انبوه انتخابها حقیقت تاریکتری را پنهان میکند. به این معنا که رسانههای اجتماعی با دادن گزینههای بسیار کوچک به شما توهم آزادی را ارائه میدهند و در عین حال انتخاب مهمتر یعنی بودن یا نبودن در رسانههای اجتماعی را از شما غصب میکنند. شما آزاد هستید که به پایین اسکرول کنید، توییت کنید، انگشت خود را به چپ بکشید و کلیک کنید. اما کاری که در انجام آن آزاد نیستید، زندگی بدون رسانههای اجتماعی است.
از نظر فرآیند، رسانههای اجتماعی مانند صنعت غذا در ایالات متحده است. انگیزه صنعت غذا ترغیب ما به خرید محصولات بیشتر است، نه ترغیب به محافظت یا بهبود سلامت خود. بدین منظور، ترجیحات تکامل یافته ما را هک کرده است. ما تکامل یافتهایم که شیرینی را دوست بداریم، زیرا این شیرینی نماینده تغذیه خوب، میوههای رسیده و سبزیجات بوده است. ما تکامل یافتیم تا پرخوری کنیم، زیرا در مواقع کمبود غذا با آن سازگاری یافته ایم. اما صنعت غذا شیرینی را از مواد مغذی حذف و آن را به مواد مضر چسبانده است، تولید را تقویت و کمبودهای قدیمی را به فراوانی بیش از حد تبدیل کرده است. بنابراین ما چیزهای مضر را بیش از حد میخوریم.
اگر قبل از اینکه شنا یاد بگیری تو را به رودخانه بیندازم، به احتمال زیاد غرق میشوی. اما اینجا مقصر شما نیستید. این مشکل از من است. زیرا شما را وارد محیطی کردهام که برای مقابله با آن آمادگی لازم را ندارید. به همین منوال، نمیتوان انتظار داشت افراد وارد محیطی با اطلاعات بیپایان در دسترس، جدید و متناسب با ذائقه فردی شوند و مسئولانه رفتار کنند. به طور فزایندهای، خود سیستمهای ما برای مقابله با محیطهای تکنولوژیکی که ایجاد کردهایم، مجهز نیستند. جای تعجّب نیست که جوانان مشکلدار شوند.
رسانههای اجتماعی به واسطه معطوف کردن توجه مداوم عموم به خود، زمان را از سایر موارد مهم میگیرند. برای یکی، این زمان قبل از خواب است. کمبود خواب، به نوبه خود، با کاهش خلق و خو و سطوح پایینترعملکرد کلی مرتبط است. علاوه بر این، رسانههای اجتماعی صرف زمان برای یادگیری سازنده، از جمله یادگیری مهارتهای اجتماعی، را از بین میبرند.
از این نظر، رسانههای اجتماعی مانند پورن هستند. پورن اینترنتی معاصر دو چیز را در اختیار ما قرار میدهد که ما به دنبال آن هستیم: تنوع و دسترسی، اما بیشتر خودارضایی است و فاقد «مواد مغذی روانی» ارتباط انسانی زنده است. اگر در پورن بزرگ شده باشید، در یک برخورد جنسی زنده و انسانی کاملاً گم خواهید شد. رسانههای اجتماعی به بچهها تجربه مشابهی میدهند - تازگی و دسترسی بی حد و حصر بدون مواد مغذی روانشناختی - و مهارتهای لازم برای تماس زندۀ انسانی. جای تعجّب نیست که روابط از بین میروند و تنهایی افزایش مییابد.
تأثیر هجوم رسانههای اجتماعی ممکن است با واقعیّت کاهش سن بلوغ تقویت شود. در طول قرن گذشته، سن بلوغ به طور قابل توجهی کاهش یافته است. هنگامی که بلوغ شروع میشود، مغز به شدت با نشانههای اجتماعی و موقعیت هماهنگ میشود. بلوغ روانی مورد نیاز برای حل مسائل مربوط به هویّت و ارزش، از رشد فیزیکی عقب میماند. رسانههای اجتماعی شروع به هجوم اطلاعات مربوط به هویت و موقعیّت قبل از ایجاد ظرفیت برای رسیدگی به چنین مسائلی کرده و شخص را غرق میکنند.
برای مدیریت شبکههای اجتماعی چه میتوان کرد؟ برای مقایسه، نحوه مقابله با سیگار را در نظر بگیرید: دسترسی به سیگار را با محدود کردن مکان (و مخاطب) تبلیغ، فروش و استفاده، محدود میکنیم. هزینه را بالا میبریم. به مردم در مورد خطرات دخانیات آموزش میدهیم و شرکتهای دخانیات را در دادگاه به خاطر اعمال فریبکارانه مسئول میدانیم. با نشان دادن الگوهای غیرسیگاری در رسانهها به سیگار حمله میکنیم. برنامهها و ابزارهایی را برای کمک به ترک سیگار ایجاد میکنیم.
یک تلاش چند سطحی مشابه برای مدیریت اثرات منفی رسانههای اجتماعی مورد نیاز است. باید مقرراتی وجود داشته باشد در خصوص اینکه چه کسی میتواند به چه چیزی دسترسی داشته باشد. باید در مورد خطرات استفاده بیش از حد آموزش داده شود. باید قوانینی وجود داشته باشد که استفاده در محیط های خاص را محدود کند. ما در حال حاضر مکانهایی را میبینیم که تلفنهای همراه را ممنوع میکنند - از مدارس گرفته تا نمایشهای کمدی و غیره. باید کلاسهای لازم برای سواد رسانههای اجتماعی وجود داشته باشد. استفاده از تلفن همراه در یک جمع باید مانند تف کردن، غیرقابل قبول باشد.
هنگامی که محیط کلان به گونهای ساخته شود که حامی باشد و مردم در آن آموزش ببینند، والدین و فرزندان فرصتی برای اعمال و کسب عادات استفاده سالم خواهند داشت، در نتیجه منافع رسانههای اجتماعی به حداکثر و آسیبهای آن به حداقل میرسد.
رسانههای اجتماعی با دادن گزینههای بسیار کوچک به شما توهم آزادی را ارائه میدهند
مژگان نظری در خبر نامه انجمن روانشناسی ایران در ادامه این مطلب آورده است در حالیکه تهدیدهای قدیمی سلامت برای نوجوانان مانند رانندگی در حالت مستی، بارداری نوجوانان و سیگار کشیدن کاهش یافته است، یک تهدید جدید ظاهر شده است و آن تهدید، سلامت روان ضعیف و کاهش تاب آوری است.بهطوری که در پاییز 2021، آکادمی اطفال آمریکا، آکادمی روانپزشکی کودکان و نوجوانان آمریکا، و انجمن بیمارستان کودکان، همگی وضعیت اورژانس ملی را در سلامت روان کودکان و نوجوانان اعلام کردند.
چه نیروهایی برای کاهش شدید سلامت روان دست به دست هم دادهاند؟
محققان در حال بررسی چندین احتمال هستند. ناهنجاری (آنومی) جهانی ممکن است در این میان مؤثر باشد. جوانان به دلایلی قابل درک با ترس به آینده نگاه میکنند: تغییرات آب و هوایی، بیثباتی جهانی، مشکلات مالی، تروریسم، خشونت وحشتناک با سلاح و هم اکنون تهدید بالقوه هوش مصنوعی که خارج از کنترل است. همهگیری کووید-19 نیز کمکی به این امر نکرد و انزوا، استرس و ترس جوانان افزایش یافت.
برخی از ناظران نیز انگشت اتهام خود را به روی شیوههای فرزندپروری معاصر نشانه میروند. بدین معنا که شیوههای جدید ممکن است فرزندانی شکنندهتر از نظر روانی به وجود آورند. با این حال، درک این نکته مهم است که والدین به طور عمده مجاری فرهنگی هستند. آنها مسئول انتقال ارزش ها، آداب و رسوم و ابزارهای فرهنگی به فرزندان خود هستند. در طیف گستردهای از صلاحیتهای معمول، والدین از نظر مشارکت در سلامت روانی و رشد کودک کاملاً قابل قیاس هستند. بسیاری از ما اگر توسط همسایههای والدین خود بزرگ میشدیم، همین رفتاری را داشتیم که اینک داریم. بنابراین، وقتی از والدین صحبت میکنیم، از فرهنگ صحبت میکنیم. فرهنگ معاصر آمریکا بیش از حد رقابتی، سست، شکسته، خشن و غرق در هراس است.
دادههای جدید نشان میدهد که والدین آمریکایی به اندازۀ فرزندانشان مضطرب و افسرده هستند. شیوههای فرزندپروری کنونی منعکسکننده همین واقعیت فرهنگی است که هم مبتنی بر اضطراب بوده و هم بر ایمنی متمرکز شده است. این تمرکز مضطربانه بر ایمنی، به کودکان میگوید که دنیا جای خطرناکی است، نتیجه این که کودک شکننده است و شکنندگی او ویژگی اصلی هویتش است.
اخیراً دادهها بر یکی دیگر از مظنونان اصلی یعنی پیشرفت تلفنهای همراه و رسانههای اجتماعی متمرکز شده است. تحقیقات نشان میدهد که افزایش مشکلات سلامت روان با افزایش و نفوذ رسانههای اجتماعی و تلفنهای همراه به بازار همزمان است. مسلماً، فناوری جدید کاربردها و تأثیرات مثبتی دارد. با این حال به نظر میرسد که جنبه تاریکی نیز دارد، به خصوص برای جوانانی که زیاد از آن استفاده میکنند.
از طرفی، اکنون به نظر میرسد که رسانههای اجتماعی نتوانستهاند به وعده اولیه خود عمل کنند. قرار بود رسانههای اجتماعی صداهای جدیدی را وارد گفتگو کنند. ولی حالا بهجای گفتوگوی جمعی با صداهای زیاد، اکنون مکالمات جزیرهای زیادی داریم، هر کدام در یک صدا. این امر باعث تضعیف پیوندهای اجتماعی میشود. دیگر چیزی برای اینکه همه ما تماشا کنیم، یا تجربه کنیم، یا درباره آن توافق کنیم وجود ندارد. از آنجاییکه رسانههای اجتماعی افراد همفکر را دور هم جمع میکنند، همه ما در مورد یک موضوع در واقع با خود در حال صحبت کردن هستیم. رسانههای اجتماعی همچنین قرار بود مردم را به هم متصل کنند، اما افرادی که زمان زیادی را صرف این رسانهها میکنند بیشتر از گذشته احساس تنهایی میکنند.
هم محتویات و هم فرآیندهای رسانههای اجتماعی ممکن است به تأثیر نامطلوب آن کمک کنند. از نظر محتوا، رسانههای اجتماعی تصویری منحرف و تحریف شده از جهان ارائه میدهند. محتوا برای افزایش بازدید طراحی شده است، و این محتوا بیشتر از آنچه مورد نیاز مصرفکننده باشد یا برایش مهم و مفید باشد، آنچه را بیشتر تماشا میکند به او ارائه میدهد.
علاوه بر این، بسیاری از این محتواها زبالهای بیش نیستند، با این حال هیچ ابزاری برای شناسایی ارزش حقیقی رسانههای اجتماعی وجود ندارد، و تشخیص اطلاعات قابل اعتماد از غیر قابل اعتماد دشوار است.
محتوای جعلی، نادرست یا بدخواهانه همه جا وجود دارد. اما رسانهها ابزاری را به جوانان نمیدهند تا حقیقت را از دروغ، واقعیت را از تخیّل، بیاهمیت را از مهم، و از آن بیشتر، ربات را از انسان تشخیص دهند.
به تعبیری، محتوای رسانههای اجتماعی هم خیلی فیلتر شده و هم به اندازه کافی فیلتر نشده است. خیلی فیلتر شده است زیرا الگوریتمها فقط محتوایی را به شما میدهند که بیشتر تماشا میکنید. به اندازه کافی فیلتر نشده است زیرا جوانان به محتوایی دسترسی دارند که به طور سنّتی توسط والدین، معلمان و سایر عوامل اجتماعی نظارت و کنترل میشدند یا به تدریج در مراحل رشد ظاهر میشدند. اطلاعات رسانههای اجتماعی زود هنگام و سنگین به کودکان میرسد. مثل این که یک ماشین مسابقه را به یک بچه 12 ساله تحویل دهید که این موضوع خطرناک است.
از نظر فرآیند، رسانههای اجتماعی دوری از مشکلات را ایجاد میکنند. رسانههای اجتماعی بیوقفه در جریان هستند. یک جریان 7 روزه 24 ساعته از تحریکات، مقادیر قانعکنندهای از دادهها، تصاویر و صداها، همیشه جدید، همیشه در دسترس. این انبوه انتخابها حقیقت تاریکتری را پنهان میکند. به این معنا که رسانههای اجتماعی با دادن گزینههای بسیار کوچک به شما توهم آزادی را ارائه میدهند و در عین حال انتخاب مهمتر یعنی بودن یا نبودن در رسانههای اجتماعی را از شما غصب میکنند. شما آزاد هستید که به پایین اسکرول کنید، توییت کنید، انگشت خود را به چپ بکشید و کلیک کنید. اما کاری که در انجام آن آزاد نیستید، زندگی بدون رسانههای اجتماعی است.
از نظر فرآیند، رسانههای اجتماعی مانند صنعت غذا در ایالات متحده است. انگیزه صنعت غذا ترغیب ما به خرید محصولات بیشتر است، نه ترغیب به محافظت یا بهبود سلامت خود. بدین منظور، ترجیحات تکامل یافته ما را هک کرده است. ما تکامل یافتهایم که شیرینی را دوست بداریم، زیرا این شیرینی نماینده تغذیه خوب، میوههای رسیده و سبزیجات بوده است. ما تکامل یافتیم تا پرخوری کنیم، زیرا در مواقع کمبود غذا با آن سازگاری یافته ایم. اما صنعت غذا شیرینی را از مواد مغذی حذف و آن را به مواد مضر چسبانده است، تولید را تقویت و کمبودهای قدیمی را به فراوانی بیش از حد تبدیل کرده است. بنابراین ما چیزهای مضر را بیش از حد میخوریم.
اگر قبل از اینکه شنا یاد بگیری تو را به رودخانه بیندازم، به احتمال زیاد غرق میشوی. اما اینجا مقصر شما نیستید. این مشکل از من است. زیرا شما را وارد محیطی کردهام که برای مقابله با آن آمادگی لازم را ندارید. به همین منوال، نمیتوان انتظار داشت افراد وارد محیطی با اطلاعات بیپایان در دسترس، جدید و متناسب با ذائقه فردی شوند و مسئولانه رفتار کنند. به طور فزایندهای، خود سیستمهای ما برای مقابله با محیطهای تکنولوژیکی که ایجاد کردهایم، مجهز نیستند. جای تعجّب نیست که جوانان مشکلدار شوند.
رسانههای اجتماعی به واسطه معطوف کردن توجه مداوم عموم به خود، زمان را از سایر موارد مهم میگیرند. برای یکی، این زمان قبل از خواب است. کمبود خواب، به نوبه خود، با کاهش خلق و خو و سطوح پایینترعملکرد کلی مرتبط است. علاوه بر این، رسانههای اجتماعی صرف زمان برای یادگیری سازنده، از جمله یادگیری مهارتهای اجتماعی، را از بین میبرند.
از این نظر، رسانههای اجتماعی مانند پورن هستند. پورن اینترنتی معاصر دو چیز را در اختیار ما قرار میدهد که ما به دنبال آن هستیم: تنوع و دسترسی، اما بیشتر خودارضایی است و فاقد «مواد مغذی روانی» ارتباط انسانی زنده است. اگر در پورن بزرگ شده باشید، در یک برخورد جنسی زنده و انسانی کاملاً گم خواهید شد. رسانههای اجتماعی به بچهها تجربه مشابهی میدهند - تازگی و دسترسی بی حد و حصر بدون مواد مغذی روانشناختی - و مهارتهای لازم برای تماس زندۀ انسانی. جای تعجّب نیست که روابط از بین میروند و تنهایی افزایش مییابد.
تأثیر هجوم رسانههای اجتماعی ممکن است با واقعیّت کاهش سن بلوغ تقویت شود. در طول قرن گذشته، سن بلوغ به طور قابل توجهی کاهش یافته است. هنگامی که بلوغ شروع میشود، مغز به شدت با نشانههای اجتماعی و موقعیت هماهنگ میشود. بلوغ روانی مورد نیاز برای حل مسائل مربوط به هویّت و ارزش، از رشد فیزیکی عقب میماند. رسانههای اجتماعی شروع به هجوم اطلاعات مربوط به هویت و موقعیّت قبل از ایجاد ظرفیت برای رسیدگی به چنین مسائلی کرده و شخص را غرق میکنند.
برای مدیریت شبکههای اجتماعی چه میتوان کرد؟ برای مقایسه، نحوه مقابله با سیگار را در نظر بگیرید: دسترسی به سیگار را با محدود کردن مکان (و مخاطب) تبلیغ، فروش و استفاده، محدود میکنیم. هزینه را بالا میبریم. به مردم در مورد خطرات دخانیات آموزش میدهیم و شرکتهای دخانیات را در دادگاه به خاطر اعمال فریبکارانه مسئول میدانیم. با نشان دادن الگوهای غیرسیگاری در رسانهها به سیگار حمله میکنیم. برنامهها و ابزارهایی را برای کمک به ترک سیگار ایجاد میکنیم.
یک تلاش چند سطحی مشابه برای مدیریت اثرات منفی رسانههای اجتماعی مورد نیاز است. باید مقرراتی وجود داشته باشد در خصوص اینکه چه کسی میتواند به چه چیزی دسترسی داشته باشد. باید در مورد خطرات استفاده بیش از حد آموزش داده شود. باید قوانینی وجود داشته باشد که استفاده در محیط های خاص را محدود کند. ما در حال حاضر مکانهایی را میبینیم که تلفنهای همراه را ممنوع میکنند - از مدارس گرفته تا نمایشهای کمدی و غیره. باید کلاسهای لازم برای سواد رسانههای اجتماعی وجود داشته باشد. استفاده از تلفن همراه در یک جمع باید مانند تف کردن، غیرقابل قبول باشد.
هنگامی که محیط کلان به گونهای ساخته شود که حامی باشد و مردم در آن آموزش ببینند، والدین و فرزندان فرصتی برای اعمال و کسب عادات استفاده سالم خواهند داشت، در نتیجه منافع رسانههای اجتماعی به حداکثر و آسیبهای آن به حداقل میرسد.