شکرانه
باران گرفته آه به شکرانه برخیز با حال رو به راه به شکرانه برخیز زلف است این که پشت سر افکنده شب، یا ابریشم سیاه به شکرانه برخیز یاشبحریر موی، پراکنده بر روی شیدای دلبخواه بهشکرانه...
باران گرفته آه به شکرانه برخیز
با حال رو به راه به شکرانه برخیز
زلف است این که پشت سر افکنده شب، یا
ابریشم سیاه به شکرانه برخیز
یاشبحریر موی، پراکنده بر روی
شیدای دلبخواه بهشکرانه برخیز
لبخندآسمان، چهغریبانه گل کرد
باابرپابهماه بهشکرانه برخیز
بارانگرفتهباز چهباراننازی
اینازنیننگاه بهشکرانه برخیز
رگباررحمتاستزندروی گلبرگ
قدمیکشدگیاه بهشکرانه برخیز
گنجشکبازکرده زباندر ستایش
ِانسانِدرپناه بهشکرانه برخیز
جاناَزکجاجوانه برانگیزدر جان
باپیرخانقاه به شکرانه برخیز
باران، همین، لطیفترین، باده ایمست
از لطفپادشاه بهشکرانه برخیز
کماَزحباببسته بهآبیاگر هم
بشکنبهسرکلاه بهشکرانهبرخیز
گیرم درست در همه شب خواب نوشین
یک شب به اشتباه به شکرانه برخیز
برخیز گلبهار شکوفا بیاید
از تنگ ِ چله گاه به شکرانه برخیز
محمد یزدانی جوینده 1391
با حال رو به راه به شکرانه برخیز
زلف است این که پشت سر افکنده شب، یا
ابریشم سیاه به شکرانه برخیز
یاشبحریر موی، پراکنده بر روی
شیدای دلبخواه بهشکرانه برخیز
لبخندآسمان، چهغریبانه گل کرد
باابرپابهماه بهشکرانه برخیز
بارانگرفتهباز چهباراننازی
اینازنیننگاه بهشکرانه برخیز
رگباررحمتاستزندروی گلبرگ
قدمیکشدگیاه بهشکرانه برخیز
گنجشکبازکرده زباندر ستایش
ِانسانِدرپناه بهشکرانه برخیز
جاناَزکجاجوانه برانگیزدر جان
باپیرخانقاه به شکرانه برخیز
باران، همین، لطیفترین، باده ایمست
از لطفپادشاه بهشکرانه برخیز
کماَزحباببسته بهآبیاگر هم
بشکنبهسرکلاه بهشکرانهبرخیز
گیرم درست در همه شب خواب نوشین
یک شب به اشتباه به شکرانه برخیز
برخیز گلبهار شکوفا بیاید
از تنگ ِ چله گاه به شکرانه برخیز
محمد یزدانی جوینده 1391