ماجرای فرار عجیب قاتل یک جوان به ترکیه
به گزارش رکنا،بامداد هفتم مرداد سال ۱۴۰۰ به پلیس پایتخت خبر رسید که جوانی در درگیری به قتل رسیده است. بررسی ها حکایت از این داشت که قاتل به همراه دختری سوار بر خودروی پراید بوده است. مقتول و...
به گزارش رکنا،بامداد هفتم مرداد سال ۱۴۰۰ به پلیس پایتخت خبر رسید که جوانی در درگیری به قتل رسیده است. بررسی ها حکایت از این داشت که قاتل به همراه دختری سوار بر خودروی پراید بوده است. مقتول و دوستانش نیز سوار بر خودروی پراید بودند و آنطور که شاهدان می گفتند آنها در یک لحظه چشم در چشم شدند و ناگهان درگیری میان آنها رقم خورده بود. یکی از دوستان مقتول گفت: من و دوستانم سوار بر پراید شده ودر حال چرخیدن در خیابان بودیم. ناگهان راننده خودروی سمندی راه ما را سد کرد. همین موضوع، آغاز درگیری میان ما بود که ناگهان سرنشین خودروی سمند، با چاقو ضرباتی به دوستم زد و بعد فرار کردند. ما دوستم را به بیمارستان رساندیم اما او به دلیل خونریزی شدید جان باخت.
تحت تعقیب اینترپل
ماموران پلیس در گام نخست به سراغ صاحب صاحب خودروی سمند که دختری جوان بود رفتند. او گفت: من به تازگی با جوانی به نام سروش آشنا شده بودم. شب حادثه با او در خیابان بودیم که با خودروی پرایدی برخوردیم. البته تصادف نبود، آنها می گفتند ما راهشان را سد کرده ایم اما درواقع پرایدسواران بودند که راه ما را سد کرده بودند. وقتی درگیری شکل گرفت، سروش با چاقو به یکی از آنها ضربه زد و بعد هر دو فرار کردیم. من از آن شب دیگر خبری از سروش ندارم.
سروش پسری ۲۵ ساله بود که پس از قتل وسایلش را جمع کرده و فراری شده بود. وی تحت تعقیب قرار گرفت اما پلیس دریافت که سروش به صورت قاچاقی از کشور خارج شده است. در این شرایط بود که نام وی در اختیار اینترپل قرار گرفت.
پایان دو سال فرار
تحقیقات در این پرونده ادامه داشت تا اینکه سروش متهم تحت تعقیب چند روز قبل در جریان یک درگیری در استان زنجان دستگیر شد. وی با فردی درگیر شده و اقدام به تیراندازی کرده بود. وقتی ماموران او را دستگیر کردند، متهم، خود را جای شخص دیگری جا زد اما با انگشت نگاری مشخص شد که او به اتهام قتل در پایتخت تحت تعقیب است. او به اداره آگاهی تهران انتقال یافت و در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد.
وی ادامه داد: پس از قتل، به کشور ترکیه گریختم اما در آنجا با یک شهروند ترک درگیر شدم. دعوای ما بر سر قیمت یک کالا بود و چون خیلی عصبانی بودم با چاقو، چند ضربه به مرد مغازه دار زدم. او زنده ماند اما وقتی فهمیدم پلیس ترکیه در تعقیبم است تصمیم گرفتم به ایران برگردم. مدتی در تبریز با هویت جعلی زندگی می کردم و بعد رفتم زنجان. در آنجا با پسری جوان دوست شدم که خیلی هوای مرا داشت. روز حادثه اما دوستم گفت که فردی پشت سرش حرف زده است. من هم برای اینکه از آن فرد که پشت سر رفیق من صحبت کرده بود، زهر چشم بگیرم به سراغش رفتم. با اسلحه ای که از قبل تهیه کرده بودم به سمتش تیراندازی کردم.
این متهم پس از اقرار به قتل، روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات از او ادامه دارد.