در چه صورتی روسیه با اوکراین صلح می کند؟


در چه صورتی روسیه با اوکراین صلح می کند؟

«الکساندر دوگین» فیلسوف روسی درباره اهدافی که روس ها در جنگ با اوکراین دنبال می کنند معتقد است، نسل کشی غزه، پروژه صهیونیست ها برای ایجاد اسرائیل بزرگ است.

تحولات جهانی به سرعت در حال پیشروی است و به نظر می‌رسد این تحولات نشانه‌ای از تغییر در موازنه قدرت و فاصله گرفتن از ارزش‌های غربی و آمریکایی است. از سویی دیگر اما ادامه جنگ اوکراین، حملات رژیم صهیونیستی به خاک غزه و لاینحل ماندن چالش‌های قفقاز جنوبی فضای بین الملل را به شدت تیره و تار کرده است.

جو بایدن رئیس جمهور آمریکا که در سال ۲۰۲۱ رابطه‌ای باثبات و قابل پیش بینی با روسیه متصور بود با ادامه وارد شدن جنگ روسیه- اوکراین به سال دوم چنین چشم اندازی را در آخرین سال دولتش پیش‌رو نمی‌بیند. در واقع روسیه از همان روز نخست جنگ و با آغاز عملیات در خاک اوکراین (سال ۲۰۲۲ میلادی) این تصور را برهم زد.

در چه صورتی روسیه با اوکراین صلح می کند؟

از طرفی تحلیل‌ها حاکی از این بود که خاورمیانه دورانی بدون جنگ و درگیری در سال ۲۰۲۳ پشت سر خواهد گذاشت، اما حالا شاهد درگیری منطقه‌ای ویرانگری در منطقه هستیم. هم چنین، تنش میان آمریکا و چین هر چند در ظاهر تشدید نشده است، اما از نظر تحلیلگران رقابت و تغییر موازنه نظامی ترکیب خطرناکی را ایجاد می‌کند.

با این تفاسیر جای سوال است، نظم نوین جهانی به چه شکلی در حال ظهور و بروز است؟ به عبارتی آیا این نظم می‌تواند چالش‌های بین المللی را حل و فصل کند؟

در همین راستا بخش ترکی (استانبولی) گفت‌وگوی مفصلی با «الکساندر دوگین» فیلسوف برجسته روس و مشاور ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه انجام داده است. در این گفت وگو سعی داریم تحولات جنگ غزه، شروط روسیه برای امضای توافق آتش بس با اوکراین و راهکار حل چالش‌های قفقاز جنوبی را مورد بررسی قرار دهیم. مشروح این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

آقای دوگین شما بعد از حمله روسیه به اوکراین در مطلبی نوشتید: اوکراینی‌ها باید درک کنند که ما آنها را به ایجاد یک قدرت روسی جدید و بزرگ فرا می‌خوانیم، همچنین بلاروسی‌ها، قزاق‌ها، ارمنی‌ها و آذربایجانی‌ها و گرجستانی‌ها و همه کسانی که نه تنها با ما بودند و هستند بلکه با ما خواهند بود. این چه معنایی می‌دهد؟ شما عملاً روسیه را به جنگ بزرگ سوق می‌دهید؟

من اینطور فکر نمی‌کنم، مطمئن هستم که ما ۳ گروه از مردم روسیه یعنی اهالی روسیه بزرگ، روسیه کوچک (اوکراین) و روسیه سفید (بلاروس) همگی نماینده یک ملت هستیم و سایر مردم از قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی هم از طریق فرهنگ، تمدن و منافع ژئوپلیتیک با هم متحد هستند. مشکل، موافقت یا مخالفت با استقلال این کشورها نیست. آنها واقعاً نمی‌توانند مستقل باشند. آنها می‌توانند با ما یک فضای ژئوپلیتیک بی‌نظیر ایجاد کنند وگرنه تحت استعمار غرب قرار می‌گیرند. بنابراین هیچ امکانی برای استقلال واقعی آنها وجود ندارد.

آنچه که در رسانه‌های جهان در مورد جنگ اوکراین بازتاب می‌دهند این است که روسیه خواهان اتمام عملیات خود در اوکراین است. دولت مسکو در چه شرایطی توافق آتش بس با اوکراین را امضا می‌کند؟

هدف عملیات ویژه نظامی، نازی زدایی و غیرنظامی کردن اوکراین بود. بنابراین پوتین به تازگی تأیید کرد که بدون دستیابی به این اهداف ما نمی‌توانیم مذاکرات صلح را آغاز کنیم. ما آماده آغاز مذاکرات صلح هستیم اما تحت شرایطی که نظامی گری و نازیسم در اوکراین متوقف شود. اما به منظور حصول اطمینان از اینکه چنین اهدافی تحقق پیدا می‌کنند، ما باید کنترل تمام مناطق اوکراین را در اختیار بگیریم و بدون آن ما نمی‌توانیم مطمئن شویم که یک تغییر سیاسی در قسمت اصلی رژیم کی‌یف به وجود می‌آید و ما نمی‌توانیم مطمئن شویم که بعد از مذاکرات صلح یا بعد از صلح، اوکراین بر روی تلاش‌ها برای بازسازی قدرت نظامی متمرکز می‌شود یا خیر.

علاوه بر آن ما شاهد هستیم که زلنسکی در حال امضای توافق‌هایی با آلمان و فرانسه است تا به طور دقیق ارتش خود را تجدید قوا کند. بنابراین ما نمی‌توانیم پیش از اینکه اوکراین به طور کامل بی‌طرف شود یا اینکه تحت کنترل ما قرار گیرد، مذاکرات صلح را آغاز کنیم بدون آن ما واقعاً نمی‌توانیم مذاکرات صلح را آغاز کنیم. ما نمی‌توانیم آن را به سرعت انجام دهیم چرا که ما باید دیر یا زود ابتدا به پیروزی دست پیدا کنیم. هیچکس تاریخ یا زمان دقیق آن را نمی‌داند اما این مهم است اگر کمک غرب به اوکراین امروز متوقف شود. من فکر می‌کنم که تا ۲ هفته حداکثر سه هفته یا یک ماه اوکراین شکست خواهد خورد چون اوکراین هیچ قدرت نظامی بالقوه‌ای ندارد.

پس با این اوصاف باید گفت اوکراین و روسیه با آتش بس فاصله‌ای زیاد دارند و باید مسیر طولانی برای رسیدن به یک آتش بس طی شود.

بله؛ اوکراین قطعاً به کمک‌های غرب، پول‌های غرب، تسلیحات غرب و در کل کمک غرب وابسته است و اگر غرب به عرضه کمک نظامی به اوکراین ادامه دهد، این (جنگ) می‌تواند به درازا بکشد.

به نظر می‌رسد که با شروع جنگ اوکراین نظم حاکم بر جهان در حال جایگزینی با نظم دیگری است و در حقیقت یک نظم نوین جهانی در حال شکل گیری است. تحلیل شما چیست؟

نظم موجود جهانی، تک قطبی است. این نظام پس از فروپاشی شوروی ایجاد شد و یک نوع تک قطبی غربی وجود داشت و جهان غرب قوانین خود را برای تمام بشریت طراحی کرد. بنابراین این نظام تک قطبی در طول ۳۰ سال یا کمی بیشتر وجود داشت و اکنون در حال افول است. ترقی روسیه، چین، مقاومت اسلامی از جمله در آسیای غربی؛ تمام این پدیده‌ها نشان می‌دهد که ما اکنون در روند تغییر این نظام تک قطبی به یک نظام چند قطبی هستیم. این اهمیت دارد که این بازگشت به دو قطبی نیست. این دو قطبی نیست بلکه چند قطبی است. زیرا بلوک غرب، روسیه و چین در حال حاضر سه قطب مستقل هستند. همچنین چند منطقه مقتدر مانند ایران، ترکیه، جهان عرب، اندونزی، پاکستان، هند، آفریقا و آمریکای جنوبی وجود دارند. این یک چند قطبی نو ظهور است. این نظم جهانی نوظهور چند قطبی است که نه تنها همانند قبل مبتنی بر دولت-ملت است بلکه مبتنی بر تمدن کشوری است. این چیزی است که دقیقاً در حال اتفاق افتادن است. این تغییری است که ما در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم گذار از نظام تک قطبی به یک نظام چند قطبی.

نظر شما در مورد پلتفرم ۳+۳ چیست؟ آیا این پلتفرم می‌تواند چالش‌های موجود در قفقاز جنوبی را حل کند؟

من فکر می‌کنم که شرط اصلی برای حل مشکل در قفقاز جنوبی کنار گذاشتن رادیکالیسم و غرب است زیرا هر گونه دخالت آمریکا و اتحادیه اروپا در این منطقه هر گونه احتمال شکل گیری توافق و درک متقابل را از بین می‌برد. من فکر می‌کنم که مشکل در قفقار جنوبی باید توسط کشورهای حاضر در این منطقه یعنی روسیه، ایران، ترکیه، گرجستان، ارمنستان و جمهوری آذربایجان، و بدون غرب حل شود. پس شرط اصلی یافتن یک راه برای حل این مشکل، پیدا کردن یک راه حل با همدیگر است زیرا منافعی در قفقاز جنوبی وجود دارد. تقاطع منافع سه قدرت بزرگ منطقه‌ای یعنی روسیه، ایران و ترکیه است و همزمان ارتباط‌هایی بین هر کدام از این قدرت‌های منطقه‌ای با کشورهای کوچک‌تر منطقه قفقاز جنوبی وجود دارد. برای مثال روس‌ها، گرجی‌های ارتدوکس، آذری‌ها، ترک‌ها و مسلمان‌ها متعلق به گروه‌های قومی مشابه هستند.

در همین حال شیعیان مسلمان آذری به لحاظ تاریخی با ایران پیوند دارند. ارمنستان نیز به طور قومی یا نژادی به ایرانی‌ها نزدیک هستند. اما مسیحی‌های گرجی و روسی وجود دارند که شاخه متفاوتی از مسیحیت به نام مونوفیزیت هستند و مانند ما و گرجی‌ها مسیحیت ارتدوکس نیستند. پس تقاطع مذهب، گروه‌های قومی، روابط تاریخی و منافع ژئوپلیتیک وجود دارد. ما این مشکل را باید از طریق پلتفرم ۶ کشور یعنی ۳ کشور قفقاز جنوبی و ۳ قدرت منطقه‌ای و بدون دخالت هیچکس دیگر حل کنیم. ما باید غرب را کنار بگذاریم.

شرط اصلی کنار گذاشتن غرب به طور کامل از این قضیه یعنی دخالت در پلتفرم است و حالا من فکر می‌کنم مشکل عمدتاً مربوط به ارمنستان است چون پاشینیان با سوروس و کشورهای غربی در ارتباط است و آنها در تلاش برای بی ثبات کردن منطقه از طریق ارمنستان هستند. قبل از آن گرجستان با ساکاشویلی بود که نقش مأمور غرب را ایفا می‌کرد. غرب تلاش کرد و هنوز هم تلاش می‌کند تا منطقه را بی ثبات کند و تمام قدرت‌های منطقه را در مقابل هم قرار دهد. روس‌ها را علیه ترک‌ها، ترک‌ها را علیه ایرانی‌ها، ایرانی‌ها را علیه روس‌ها و … اما ما باید این عوامل غربی را کنار بگذاریم و اول از همه یک مثلث راهبردی مسکو- تهران- آنکارا تشکیل دهیم و داخل این مثلث راهبردی ما باید وضعیت ژئوپلیتیکی سه کشور را قرار دهیم و اساساً هر گونه دخالت غرب را کنار بگذاریم. این تنها راه حل مشکل در قفقاز جنوبی است.

شما پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا را «یک پیروزی برای روسیه» خوانده بودید. آیا الان هم معتقدید پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ برای روسیه پیروزی خواهد بود و چرا؟

شما اصلاً درک نمی‌کنید منظورم از اینکه پیروزی دونالد ترامپ پیروزی برای روسیه است، چه می‌تواند باشد. ما باید درک کنیم که سیاست‌های آمریکا ۲ جهت دارد. اولین جهت گلوبالیست‌ها هستند. هژمونی گلوبالیسم نشان دهنده گرایش حزب دموکرات است که تلاش دارد تا لیبرال دموکراسی را در سراسر جهان اعمال کند و بیش از قدرت منطقه‌ای، یک قدرت هژمونیک باشد و دیدگاه مشابهی که از سوی گروه نو محافظه کار به اشتراک گذاشته می‌شود، در داخل حزب جمهوریخواه وجود دارد. جورج بوش کوچک نماینده این گروه نومحافظه‌کار بود و باراک اوباما یا جو بایدن گلوبالیسم حزب دموکرات را نشان می‌دهند. اما نومحافظه‌کاران و لیبرال دموکرات‌های حزب دموکرات به طور کلی دیدگاه مشابهی از نظام تک قطبی دارند.

آنها مشکل اصلی هستند که جنگ را آغاز و مناقشه‌ها را تحریک می‌کنند و دقیقاً این نو محافظه‌کاران و لیبرال دموکرات‌ها از انقلاب‌های رنگی حمایت کردند و جنگ را در اوکراین آغاز کردند و در ایالات متحده در حزب جمهوریخواه یک دیدگاه جایگزین از قوانین و بازی‌های آمریکا و نظام جهانی وجود دارد. ترامپ نماینده این پیلیومحافظه‌کاران یا محافظه کاران سنتی است نه نومحافظه‌کاران و گرایش این منطق بسیار کمتر مداخله جویانه است. آنها پیشنهاد می‌کنند تا بیشتر به مشکلات داخلی، «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» (MAGA)، توقف مهاجرت غیر قانونی و نجات برخی از ثروت‌های سنتی جوامع کلاسیک آمریکایی بپردازند.

ترامپ مداخله‌گری بسیار کمتری را در سیاست‌های آمریکا نشان می‌دهد. به همین دلیل است که سردی جدی در روابط بین آمریکا و روسیه در دوران ریاست جمهوری ترامپ نیست. ترامپ وعده داد که هر گونه کمک مالی و نظامی به اوکراین را متوقف کند. پس اگر اوکراین این میزان عظیم کمک‌ها را از آمریکا دریافت نکند بدین معنی است که روسیه به سرعت در جنگ پیروز می‌شود. ترامپ وعده داد تا آن را متوقف کند. بنابراین اگر ترامپ رئیس جمهور شود من فکر می‌کنم که رژیم نازی کی‌یف سقوط خواهد کرد و ما پیروز خواهیم شد و دشمنان خودمان را شکست خواهیم داد.

اما در عین حال ما باید درک کنیم که ترامپ بسیار ضد اسلام و ضد ایرانی، طرفدار اسرائیل و طرفدار صهیونیست است و ممکن است یک درگیری نه بین غرب و روسیه وجود داشته باشد بلکه بین ایالات متحده یا اسرائیل با قدرت‌های مقاومت شکل بگیرد اما ما باید درک کنیم که برای مثال در حال حاضر دنیای اسلام تا حدی در یک رویارویی مستقیم قرار ندارد و روسیه به تنهایی در حال جنگ علیه غرب و اوکراین است. ممکن است زمانی بیاید که جهان اسلام با غرب و با ترامپ بجنگد. پس برای ما آنطور که من گمان می‌کنم انتخاب ترامپ حاکی از راه حل خوب است. اما به این معنی نیست که او برای همه عالی خواهد بود. او خیلی ضد چینی و ضد ایرانی است. خط مقدم اصلی بین تک قطبی و چند قطبی می‌تواند تغییر کند و می‌تواند در منطقه دیگری از جهان قرار بگیرد پس ما نمی‌توانیم بگوییم که انتخاب ترامپ برای همه یک راه حل است. اما دو عنصر وجود دارد که ما باید بر آن تاکید کنیم.

اول از همه، از نظر تئوری او مداخله‌گر نیست و نه تنها از تمام مداخله‌جویان و تمام لیبرال‌ها با گرایش هژمونیک در حزب دموکرات بلکه همچنین در حزب جمهوریخواه انتقاد می‌کند. ترامپ نومحافظه‌کار نیست او دشمن نومحافظه‌کاری است. پس این یک نکته خوب است. نکته خوب دوم این است که ترامپ رقبای اقتصادی بسیار بیشتری مانند چین و نه روسیه را به عنوان دشمن در نظر می‌گیرد. اما در عین حال او خیلی طرفدار صهیونیسم است. ممکن است به قدرت رسیدن او به علت ایدئولوژی عدم مداخله گری، راحتی برای جهان به دنبال داشته باشد. اما در هر صورت روسیه خود را در موقعیت بهتری نسبت به نومحافظه‌کاران و گلوبالیست‌ها در حزب دموکرات احساس خواهد کرد.

شما لیبرالیسم را عصاره شیطان خوانده اید. منظور شما از این عبارت چیست و چرا شما دشمنی آشکاری با لیبرالیسم دارید؟

لیبرالیسم هر گونه روابط با هویت جمعی را قطع می‌کند. بنابراین این فردگرایی مطلق است. فردگرایی که سعی در رهایی فرد از هر نوع هویت جمعی دارد. پس فرد در مرکز قرار می‌گیرد. توسعه لیبرالیسم دقیقاً با پروتستانتیسم و نابودی هویت جمعی کاتولیک آغاز شد، پس از آن پایان امپراتوری دولتی، دولت سنتی بعد از آن جامعه مدنی در مقابل دولت- ملت بود، پس از آن هویت فردگرایی مقابل هویت جنسی بود که سیاست جنسیتی است در آخرین قدم از توسعه لیبرالیسم درحالیکه ایدئولوژی‌ها در غرب یا مقیاس جهانی پیروز شدند، آخرین قدم آزادسازی هویت فردی انسان است چون هویت انسانی نیز جمعی است و اگر ما به این ایدئولوژی از نقطه نظر مذهبی مسیحیت یا اسلام نگاه کنیم می‌بینیم که این پروژه برای گرفتن هویت انسانی از بشریت بوده و یک روند شیطانی است. این فقط انحراف از لیبرالیسم نیست. لیبرالیسم از همان ابتدا با قرار دادن فرد به عنوان ارزش مطلق و مرکز جهان، تمام احتمالات را برای رویارویی با حقیقت از بین برد. این ویرانی مسیحیت و روح سنتی جهان بینی بود.

قدم به قدم این منجر به هیچ‌گرایی (نیهیلیسم) مطلق و نابودی کامل بشریت شده است و از نظر مردم مذهبی، این طرح شیطان است. به همین علت است که لیبرالیسم نه تنها یک ایدئولوژی سکولار است، بلکه ایدئولوژی ضد مسیحی و شیطانی است که در مرکز آن شخصیت دجال است دشمن کامل بشریت و موجود معنوی که علیه خدا شورش ابدی به راه انداخته است و این موجود از طریق شبکه لیبرال سعی می‌کند انسان، تمام محتوای بشریت را نابود کند و پروژه‌های پساانسان‌گرایی و پسابشریت، نتیجه منطقی این توسعه تاریخی لیبرالیسم است. لیبرالیسم با لیبرالیسم مذهبی، پروتستانیتیسم، لیبرالیسم سیاسی- اجتماعی شروع کرد و حالا در حال نزدیک شدن به آخرین مرحله است جایی که انسانیت نابود خواهد شد و گونه‌های پسا انسانی مانند «کیماراها» و «سایبورگ‌ها» و هوش مصنوعی جایگزین انسان می‌شود همه اینها در پروژه‌های «کرزویل»، «هراری» و اندیشمندان گلوبالیست لیبرال است که به طور علنی همان ذات شیطانی لیبرالیسم را پذیرفته و به رسمیت می‌شناسند.

نگاه شما به نسل کشی کنونی در جنگ غزه چیست؟ اسرائیل تا چه زمانی توان ادامه دادن این جنگ را دارد؟

اول از همه می‌خواهم بگویم که از نقطه نظر ژئوپلیتیک جنگ در غزه جبهه دیگری بین تک قطبی و چند قطبی است. در اوکراین، روسیه چند قطبی در حال جنگ با غرب تک قطبی است و نیروی نیابتی آن یعنی اوکراین کشور با اقتداری نیست و فقط یک نیروی نیابتی برای مجموعه غرب تک قطبی است و اسرائیل یک نیروی نیابتی دیگر برای جهان غرب تک قطبی است. پس این دو مورد بسیار مشابه هستند روسیه در حال مبارزه با اوکراین تک قطبی است و جمعیت مسلمان و فلسطینی‌ها از تمام مذاهب قربانی همان جهان غرب هستند. کشتار فلسطینی‌ها باعث نسل کشی جمعیت فلسطینی، زنان و کودکان به دستان اسرائیلی‌ها می‌شود از این رو من فکر می‌کنم که در این زمینه اسلام یک قدرت چند قطبی است که علیه هژمونی و امپریالیسم آمریکایی مبارزه می‌کند اما آنچه من در حال حاضر در مجموع در غزه و خاورمیانه می‌بینم، مشاهده بسیج جمعیت شیعیان در خاورمیانه است.

محور مقاومت در خاورمیانه به جز فلسطینی‌ها و حماس، عمدتاً از شیعیان است و در دیگر کشورها کسانی که در مبارزه با گلوبالیسم فعال هستند، حوثی‌ها (انصارالله) در یمن، حزب الله در لبنان، دولت شیعه علوی در سوریه و شیعیان در عراق می‌باشند تا الان شاهد هستیم که علیه هژمونی غرب و تک قطبی، شیعیان بسیج شده قرار دارند. ممکن است در نوبت بعدی ایران نیز باشد پس کشورهای شیعه هسته مقاومت و قدرت‌ها در خاورمیانه هستند اما من فکر می‌کنم که در عین حال لحظه‌ای خواهد بود که جمعیت مسلمان سنی به مبارزه و جنگ علیه هژمونی خواهد پیوست. برای مثال مصر وعده داده که اگر رفح بمباران شود، به مبارزه علیه اسرائیل وارد می‌شود اکنون رفح در جنوب غزه بمباران شده و متعاقباً مصر به طور منطقی باید وارد جنگ شود. همچنین الجزایر هم وعده داده تا به جنگ ملحق شود.

من فکر می‌کنم که اکنون ما به یک جنگ بزرگ در خاورمیانه بین هژمونی آمریکا و تمدن اسلامی نگاه می‌کنیم و ما نمی‌توانیم بگوییم که چه اتفاقی به دنبال آن خواهد افتاد اما صهیونیست‌ها واقعاً به دنبال نابودی و انفجار مسجدالاقصی هستند و میلی رئیس جمهوری صهیونیست آرژانتین به تازگی به طور علنی گفته که صهیونیست‌ها می‌خواهند مسجدالاقصی را منفجر کرده و شروع به ساخت معبد سوم نمایند این یک پروژه صهیونیستی و یک پروژه آخرالزمانی برای ایجاد یک اسرائیل بزرگ‌تر است.

نابودی و نسل کشی در غزه یک آماده سازی برای ایجاد اسرائیل بزرگ‌تر است نه یک راه حل دو کشوری، صهیونیست‌ها بدبینانه این راه حل را رد می‌کنند. من فکر نمی‌کنم که ما بتوانیم آنچه اسرائیل انجام می‌دهد را فقط با اعتراض، تحریم و مخالفت با اقدامات آنها متوقف کنیم. تنها راه برای توقف و نابودی رژیم صهیونیستی، به خودی خود باید به دست جمعیت مسلمان و جهان اسلام رقم بخورد چرا که اگر تمدن اسلامی به چنین نسل کشی و چنین رژیمی توجه نکند و چشمان خود را به روی نابودی مسجدالاقصی ببندد من فکر می‌کنم که این یعنی هیچ اقتداری به هیچ وجه از سوی تمدن اسلامی در جهان وجود ندارد. پس من فکر می‌کنم رویدادهای غم انگیز و نسل کشی در غزه مقدمه یا مرحله اول یک جنگ بسیار بزرگ‌تر بین اسلام و مجموعه غرب است. می‌دانم گروه‌های شیعه در این جنگ نقش پیشرو دارند. اما جنگ فقط می‌تواند در صورتی که نه فقط شیعیان بلکه تمام مسلمانان در آن شرکت کنند، موفقیت آمیز و نتیجه بخش باشد. این عقیده من است.

در پایان اگر نکته‌ای یا سخنی وجود دارد می‌توانید آن را با مخاطبان ما در میان بگذارید

اول از همه می‌خواهم از شما تشکر کنم بابت این امکان که توانستم برای مخاطبان ایران صحبت کنم. تمام رویدادها در دنیای مدرن مربوط به ظهور و آخرت شناسی (که به آخرالزمان می‌پردازد) است. قطعاً مشخص است که حلقه ارتدوکس‌های روسیه تمدن مدرن غربی را ضد مسیح می‌دانند. این مطابق با ایده آیت الله خمینی در رابطه با همان مأموریت تاریخی انقلاب اسلامی در ایران است. بنابراین من فکر می‌کنم این مذهب خداشناختی به عنوان یک پیشرو در سیاست‌های مدرن یک عنصر ضروری است و همچنین ژئوپلیتیک بسیار مهم است ما می‌توانیم معنی واقعی رویدادهای جهان و تغییر جهان را فقط با کنار هم قرار دادن ژئوپلیتیک و معادشناسی درک کنیم. زمان این است که دیدگاه ژئوپلیتیکی را با بعد مذهبی ترکیب کنیم.

این دقیقاً همان چیزی است که ایدئولوژی مدرن ایرانی انجام می‌دهد من فکر می‌کنم که ما باید در این جنگ معادشناسی در کنار یکدیگر بمانیم؛ روسیه و ایران، مسیحیت ارتدوکس روسیه و اسلام با دیدگاه جهانی مشابه در ژئوپلیتیک شیطان را در مجموعه غرب شناسایی کند. ما همچنین باید تفسیر و تشریح مذهبی از وضعیت جایگاه غرب به عنوان شیطان یا دجال به اشتراک بگذاریم که نشان دهنده انحراف اجتماعی و منفی‌گرایی‌های مذهبی است. پس پیوستن به این عناصر خیلی مهم است و من فکر می‌کنم که روسیه و ایران در یک جبهه هستند و به ارتش روشنی تعلق دارند که در مبارزه نهایی با ارتش تاریکی مبارزه می‌کنند.


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

حجت الاسلام مهدوی ارفع در سوگ فرزندش نشست