چرا افراد باهوش تنهاتر هستند ؟
روانشناسی به ما کمک می کند تا با این ۹ دلیل توضیح دهیم که چرا افراد بسیار باهوش معمولاً تنها هستند. ۱) احساس می کنید که توسط همسالان خود درک اشتباهی دارید احساس سوء تفاهم توسط افراد اطراف شما یک عامل...
روانشناسی به ما کمک می کند تا با این ۹ دلیل توضیح دهیم که چرا افراد بسیار باهوش معمولاً تنها هستند.
۱) احساس می کنید که توسط همسالان خود درک اشتباهی دارید
احساس سوء تفاهم توسط افراد اطراف شما یک عامل رایج در زندگی افراد باهوش است. چرا؟ زیرا هر چه باهوش تر باشید، ایجاد ارتباط واقعی با دیگران دشوارتر خواهد بود. شما دنیا را متفاوت می بینید و درک می کنید، بنابراین سخت است کسی را پیدا کنید که واقعاً شما را جذب کند – و در عوض او را دریافت می کنید!
۱) احساس می کنید که توسط همسالان خود درک اشتباهی دارید
احساس سوء تفاهم توسط افراد اطراف شما یک عامل رایج در زندگی افراد باهوش است. چرا؟ زیرا هر چه باهوش تر باشید، ایجاد ارتباط واقعی با دیگران دشوارتر خواهد بود. شما دنیا را متفاوت می بینید و درک می کنید، بنابراین سخت است کسی را پیدا کنید که واقعاً شما را جذب کند – و در عوض او را دریافت می کنید!
این به ویژه در مورد افراد هم سن و سال شما صادق است. زمانی که سطح بلوغ شما بسیار بالاتر از سایرین است، دچار مشکل می شوید. به همین دلیل است که شما واقعاً با افرادی ارتباط برقرار می کنید که از شما بزرگتر هستند یا در جایی متفاوت زندگی می کنند. و چرا بیشتر اوقات احساس تنهایی می کنید…
۲) شما با اکثر مردم احساس «متفاوت» دارید
و به این دلیل است که شما متفاوت هستید! میانگین IQ حدود ۱۰۰ امتیاز است. یک فرد باهوش حدود ۱۳۰ امتیاز یا بالاتر دارد.
اکثریت جمعیت (۹۸%) دارای ضریب هوشی زیر ۱۳۰ هستند. این بدان معناست که تنها ۲% از مردم جهان همان ضریب هوشی شما را دارند!
وقتی به این شکل به آن نگاه می کنید، منطقی است که چرا اینقدر احساس متفاوتی دارید – چون شما هستید! شما در تلاش هستید که احساس کنید در جامعه خود حضور دارید زیرا جامعه شما چیزها را به گونه ای متفاوت از شما می بیند.
حتی اگر ممکن است دوستان خوبی داشته باشید، می دانید که آنها آنطور که شما فکر می کنید، فکر نمی کنند. این همان احساسی است که هر از گاهی تنهایی شما را به درد می آورد…
۳) از عیب های خود بیش از حد آگاه هستید
هوش هیجانی و هوش IQ همیشه دست به دست هم نمی دهند. شما می توانید باهوش باشید و اصلا هوشمند نباشید!
اما به طور کلی، آنها دست به دست هم می دهند. این بدان معناست که شما به عنوان یک فرد، خود را بیشتر از هرکسی درک می کنید. شما دقیقا می دانید که چه کسی هستید و چرا کارهای خاصی را انجام می دهید.
نکات مثبت زیادی در این مورد وجود دارد. مدیریت تعارض، تأمل در رفتارتان، عذرخواهی واقعی از افرادی که به آنها صدمه زده اید و دنبال کردن رویاهایتان آسان تر می شود.
اما همچنین باعث میشود که نسبت به عیبهای خود بیش از حد آگاه شوید و این نوع خودآگاهی است که میتواند باعث اضطراب، ناامنی و فقط یک تن شک به خود شود.
به همین دلیل معاشرت برای شما سخت است. شما می دانید چه کاری انجام می دهید و اشتباه می گویید، بنابراین در طول و بعد از رویداد عصبی یا بیش از حد مضطرب می شوید.
این نگرانیها و ناامنیها، بهویژه وقتی صحبت از معاشرت با دیگران به میان میآید، میتواند باعث شود تا شما احساس تنهایی کنید…
۴) شما می توانید برای برخی افراد ترسناک باشید
این تقصیر شما نیست، اما برخی افراد هوش شما را ترسناک می دانند. حتی وقتی سعی می کنید دوستی پیدا کنید، مردم به سادگی نمی خواهند با شما دوست شوند. ممکن است درک آنها برای شما آسان باشد و احساس کنید که در شرکت آنها مشارکت دارید. اما آنها در شرکت شما چندان امن نیستند. دانش شما برای آنها یک تهدید است و آنها اصلا شما را درک نمی کنند. در واقع، آنها از شما احساس ترس می کنند!
وقتی کسی این احساس را نسبت به شما دارد، ممکن است خیلی مهربان نباشد. آنها ممکن است بی ادب، تضعیف کننده، حامی یا فقط بداخلاقی باشند. من کاملاً معتقدم که اگر مردم شما را دوست ندارند، آنها مردم شما نیستند – و جمعیت شما در جایی بیرون هستند! اما با توجه به اینکه تنها ۲ درصد از مردم سطح IQ شما را به اشتراک می گذارند، پیدا کردن جمعیت شما می تواند واقعاً سخت باشد. این بدان معناست که دوستیابی واقعاً بسیار سخت است…
۵) اعتماد به دیگران برای شما سخت است
مردم قادر به انجام انواع چیزهای زشت هستند، مانند دستکاری، گاز گرفتن، احساس گناه، ظلم، این لیست ادامه دارد… البته، آنها همچنین قادر به کارهای واقعا عالی، دوست داشتنی، مراقبت، مهربان و متفکر هستند! اما طبیعت انسان این است که بر بدی ها تمرکز کند، اینطور نیست؟
تحقیقات نشان می دهد که این یک پاسخ تکاملی است. ما باید بدی هایی را که برای ما و دیگران اتفاق می افتد به خاطر بسپاریم تا بتوانیم در آینده از آن اجتناب کنیم و زنده بمانیم. در دنیای مدرن، ما چیزهای منفی را به خاطر می آوریم تا از خود در برابر بزرگترین آسیبی که می شناسیم محافظت کنیم – درد عاطفی.
متأسفانه، در دنیایی که اخبار در دستان ما است، این امر میتواند منجر به مسائل مربوط به اعتماد شود که به شدت از کنترل خارج میشوند – به خصوص زمانی که باهوش هستید و هوش هیجانی بالایی دارید. خواندن چیز بدی که برای یک غریبه کاملاً اتفاق افتاده است میتواند این ترس را ایجاد کند که برای شما نیز اتفاق بیفتد. به علاوه، چون مردم را درک میکنید، میدانید که چه چیزی باعث میشود کسی از کنترل خارج شود و ظالمانه رفتار کند. که شما را به عدم اعتماد اجتناب ناپذیر به خوبی های دیگران سوق می دهد…
۶) از غیبت کردن لذت نمی برید
همه عاشق شایعه کردن هستند، درست است؟ به طور کلی، بله. اما وقتی ضریب هوشی بالایی دارید و ذهنی بالغ دارید، نه، نه واقعاً.
یک ضرب المثل عالی وجود دارد که می گوید: “ذهن های کوچک درباره مردم بحث می کنند، ذهن های بزرگ درباره ایده ها”. که اساساً به این اشاره دارد: افراد باهوش غیبت نمی کنند!
با این حال شایعه پراکنی راهی آسان برای ارتباط با دیگران و دوست یابی است. در محل کار، مدرسه یا دانشگاه، صحبت کردن در مورد افراد دیگر یک اتفاق رایج است. وقتی درگیر این حرفهای غوغایی میشوید، چیزی برای صحبت با دیگران دارید. می تواند به شما کمک کند تا با مردم دوست شوید و ارتباط برقرار کنید. وقتی درگیر نمی شوید یا حتی نمی خواهید، خیلی سخت تر است. برخی از مردم نمی دانند که به شما چه بگویند اگر بدانند که شما شایعات نمی کنید. آنها حتی ممکن است فکر کنند که شما “گیر” یا “خسته کننده” هستید زیرا نمی خواهید در مورد زندگی دیگران بحث کنید…
۷) نیازی به تایید خارجی ندارید
افراد باهوش تمایل دارند در خودتنظیمی بسیار خوب عمل کنند. یک مطالعه بر روی کودکان نشان داد که هر چه ضریب هوشی شما حتی در دوران کودکی بالاتر باشد، خودانگیختگی و مدیریت احساسات آسانتر است. بنابراین افراد باهوش اغلب به دیگران «نیاز» ندارند. به ندرت درمورد یک موقعیت دردسرساز یا یک تصمیم بزرگ با یک دوست صحبت می کنند. چرا؟ زیرا آنها می توانند خودشان تصمیم بگیرند – بدون تایید دیگران.
گاهی اوقات این یک چیز عالی برای شماست، اما نه همیشه. برای اطرافیانتان هم چندان خوب نیست. وقتی به روی مردم باز نمیشوید، ممکن است احساس نکنند که واقعاً شما را میشناسند. ممکن است احساس نکنید که آنها واقعاً شما را می شناسند به همین دلیل است که گاهی اوقات ممکن است احساس کنید ارتباط خود را با دیگران قطع کرده اید. فکر نمی کنید نیازی به صحبت با آنها در مورد زندگی خود داشته باشید، بنابراین این کار را نمی کنید. اما به همین دلیل، شما از ایجاد ارتباطات عاطفی واقعی با افراد زندگی خود غافل می شوید.
۸) زمان تنهایی را ترجیح می دهید
درست است که افراد باهوش تمایل دارند شرکت خود را ترجیح دهند. دو دلیل اصلی برای این وجود دارد.
اولاً، همانطور که در بالا گفتیم، آنها نیازی به تأیید دیگران ندارند. آنها از انجام کارها به تنهایی خوشحال هستند و برای انجام آن نیازی به حمایت از آنها ندارند.
ثانیاً، چون ذهن آنها بسیار “روشن” است، می توانند ساعت ها در آنجا بمانند. آنها برای سرگرمی به شخص دیگری نیاز ندارند تا با او صحبت کنند. مغز خودشان سرگرمی است!
انجام کارها به تنهایی همیشه برای آنها خوب است. با این حال، گاهی اوقات، آنها متوجه می شوند که خوب است که کمی همراهی کنند.
اما آنها این را زمانی متوجه میشوند که خودشان بیرون رفتهاند، وقتی برای پیدا کردن کسی که همراهشان باشد خیلی دیر شده است. و این باعث می شود آنها احساس تنهایی کنند…
۹) سرگرمی ها و علایق “غیر معمول” دارید
هیچ سرگرمی “غیر معمول” نیست. ممکن است کمی غیر معمول باشد، مخصوصاً برای آنچه که هستید! مثلاً اگر کاملاً جوان هستید، ممکن است به ندرت فردی هم سن و سال خود را پیدا کنید که دوست دارد به کلوپ های کتابخوانی، تماشای پرندگان یا پرورش سبزیجات در خانه علاقه داشته باشد.
۲) شما با اکثر مردم احساس «متفاوت» دارید
و به این دلیل است که شما متفاوت هستید! میانگین IQ حدود ۱۰۰ امتیاز است. یک فرد باهوش حدود ۱۳۰ امتیاز یا بالاتر دارد.
اکثریت جمعیت (۹۸%) دارای ضریب هوشی زیر ۱۳۰ هستند. این بدان معناست که تنها ۲% از مردم جهان همان ضریب هوشی شما را دارند!
وقتی به این شکل به آن نگاه می کنید، منطقی است که چرا اینقدر احساس متفاوتی دارید – چون شما هستید! شما در تلاش هستید که احساس کنید در جامعه خود حضور دارید زیرا جامعه شما چیزها را به گونه ای متفاوت از شما می بیند.
حتی اگر ممکن است دوستان خوبی داشته باشید، می دانید که آنها آنطور که شما فکر می کنید، فکر نمی کنند. این همان احساسی است که هر از گاهی تنهایی شما را به درد می آورد…
۳) از عیب های خود بیش از حد آگاه هستید
هوش هیجانی و هوش IQ همیشه دست به دست هم نمی دهند. شما می توانید باهوش باشید و اصلا هوشمند نباشید!
اما به طور کلی، آنها دست به دست هم می دهند. این بدان معناست که شما به عنوان یک فرد، خود را بیشتر از هرکسی درک می کنید. شما دقیقا می دانید که چه کسی هستید و چرا کارهای خاصی را انجام می دهید.
نکات مثبت زیادی در این مورد وجود دارد. مدیریت تعارض، تأمل در رفتارتان، عذرخواهی واقعی از افرادی که به آنها صدمه زده اید و دنبال کردن رویاهایتان آسان تر می شود.
اما همچنین باعث میشود که نسبت به عیبهای خود بیش از حد آگاه شوید و این نوع خودآگاهی است که میتواند باعث اضطراب، ناامنی و فقط یک تن شک به خود شود.
به همین دلیل معاشرت برای شما سخت است. شما می دانید چه کاری انجام می دهید و اشتباه می گویید، بنابراین در طول و بعد از رویداد عصبی یا بیش از حد مضطرب می شوید.
این نگرانیها و ناامنیها، بهویژه وقتی صحبت از معاشرت با دیگران به میان میآید، میتواند باعث شود تا شما احساس تنهایی کنید…
۴) شما می توانید برای برخی افراد ترسناک باشید
این تقصیر شما نیست، اما برخی افراد هوش شما را ترسناک می دانند. حتی وقتی سعی می کنید دوستی پیدا کنید، مردم به سادگی نمی خواهند با شما دوست شوند. ممکن است درک آنها برای شما آسان باشد و احساس کنید که در شرکت آنها مشارکت دارید. اما آنها در شرکت شما چندان امن نیستند. دانش شما برای آنها یک تهدید است و آنها اصلا شما را درک نمی کنند. در واقع، آنها از شما احساس ترس می کنند!
وقتی کسی این احساس را نسبت به شما دارد، ممکن است خیلی مهربان نباشد. آنها ممکن است بی ادب، تضعیف کننده، حامی یا فقط بداخلاقی باشند. من کاملاً معتقدم که اگر مردم شما را دوست ندارند، آنها مردم شما نیستند – و جمعیت شما در جایی بیرون هستند! اما با توجه به اینکه تنها ۲ درصد از مردم سطح IQ شما را به اشتراک می گذارند، پیدا کردن جمعیت شما می تواند واقعاً سخت باشد. این بدان معناست که دوستیابی واقعاً بسیار سخت است…
۵) اعتماد به دیگران برای شما سخت است
مردم قادر به انجام انواع چیزهای زشت هستند، مانند دستکاری، گاز گرفتن، احساس گناه، ظلم، این لیست ادامه دارد… البته، آنها همچنین قادر به کارهای واقعا عالی، دوست داشتنی، مراقبت، مهربان و متفکر هستند! اما طبیعت انسان این است که بر بدی ها تمرکز کند، اینطور نیست؟
تحقیقات نشان می دهد که این یک پاسخ تکاملی است. ما باید بدی هایی را که برای ما و دیگران اتفاق می افتد به خاطر بسپاریم تا بتوانیم در آینده از آن اجتناب کنیم و زنده بمانیم. در دنیای مدرن، ما چیزهای منفی را به خاطر می آوریم تا از خود در برابر بزرگترین آسیبی که می شناسیم محافظت کنیم – درد عاطفی.
متأسفانه، در دنیایی که اخبار در دستان ما است، این امر میتواند منجر به مسائل مربوط به اعتماد شود که به شدت از کنترل خارج میشوند – به خصوص زمانی که باهوش هستید و هوش هیجانی بالایی دارید. خواندن چیز بدی که برای یک غریبه کاملاً اتفاق افتاده است میتواند این ترس را ایجاد کند که برای شما نیز اتفاق بیفتد. به علاوه، چون مردم را درک میکنید، میدانید که چه چیزی باعث میشود کسی از کنترل خارج شود و ظالمانه رفتار کند. که شما را به عدم اعتماد اجتناب ناپذیر به خوبی های دیگران سوق می دهد…
۶) از غیبت کردن لذت نمی برید
همه عاشق شایعه کردن هستند، درست است؟ به طور کلی، بله. اما وقتی ضریب هوشی بالایی دارید و ذهنی بالغ دارید، نه، نه واقعاً.
یک ضرب المثل عالی وجود دارد که می گوید: “ذهن های کوچک درباره مردم بحث می کنند، ذهن های بزرگ درباره ایده ها”. که اساساً به این اشاره دارد: افراد باهوش غیبت نمی کنند!
با این حال شایعه پراکنی راهی آسان برای ارتباط با دیگران و دوست یابی است. در محل کار، مدرسه یا دانشگاه، صحبت کردن در مورد افراد دیگر یک اتفاق رایج است. وقتی درگیر این حرفهای غوغایی میشوید، چیزی برای صحبت با دیگران دارید. می تواند به شما کمک کند تا با مردم دوست شوید و ارتباط برقرار کنید. وقتی درگیر نمی شوید یا حتی نمی خواهید، خیلی سخت تر است. برخی از مردم نمی دانند که به شما چه بگویند اگر بدانند که شما شایعات نمی کنید. آنها حتی ممکن است فکر کنند که شما “گیر” یا “خسته کننده” هستید زیرا نمی خواهید در مورد زندگی دیگران بحث کنید…
۷) نیازی به تایید خارجی ندارید
افراد باهوش تمایل دارند در خودتنظیمی بسیار خوب عمل کنند. یک مطالعه بر روی کودکان نشان داد که هر چه ضریب هوشی شما حتی در دوران کودکی بالاتر باشد، خودانگیختگی و مدیریت احساسات آسانتر است. بنابراین افراد باهوش اغلب به دیگران «نیاز» ندارند. به ندرت درمورد یک موقعیت دردسرساز یا یک تصمیم بزرگ با یک دوست صحبت می کنند. چرا؟ زیرا آنها می توانند خودشان تصمیم بگیرند – بدون تایید دیگران.
گاهی اوقات این یک چیز عالی برای شماست، اما نه همیشه. برای اطرافیانتان هم چندان خوب نیست. وقتی به روی مردم باز نمیشوید، ممکن است احساس نکنند که واقعاً شما را میشناسند. ممکن است احساس نکنید که آنها واقعاً شما را می شناسند به همین دلیل است که گاهی اوقات ممکن است احساس کنید ارتباط خود را با دیگران قطع کرده اید. فکر نمی کنید نیازی به صحبت با آنها در مورد زندگی خود داشته باشید، بنابراین این کار را نمی کنید. اما به همین دلیل، شما از ایجاد ارتباطات عاطفی واقعی با افراد زندگی خود غافل می شوید.
۸) زمان تنهایی را ترجیح می دهید
درست است که افراد باهوش تمایل دارند شرکت خود را ترجیح دهند. دو دلیل اصلی برای این وجود دارد.
اولاً، همانطور که در بالا گفتیم، آنها نیازی به تأیید دیگران ندارند. آنها از انجام کارها به تنهایی خوشحال هستند و برای انجام آن نیازی به حمایت از آنها ندارند.
ثانیاً، چون ذهن آنها بسیار “روشن” است، می توانند ساعت ها در آنجا بمانند. آنها برای سرگرمی به شخص دیگری نیاز ندارند تا با او صحبت کنند. مغز خودشان سرگرمی است!
انجام کارها به تنهایی همیشه برای آنها خوب است. با این حال، گاهی اوقات، آنها متوجه می شوند که خوب است که کمی همراهی کنند.
اما آنها این را زمانی متوجه میشوند که خودشان بیرون رفتهاند، وقتی برای پیدا کردن کسی که همراهشان باشد خیلی دیر شده است. و این باعث می شود آنها احساس تنهایی کنند…
۹) سرگرمی ها و علایق “غیر معمول” دارید
هیچ سرگرمی “غیر معمول” نیست. ممکن است کمی غیر معمول باشد، مخصوصاً برای آنچه که هستید! مثلاً اگر کاملاً جوان هستید، ممکن است به ندرت فردی هم سن و سال خود را پیدا کنید که دوست دارد به کلوپ های کتابخوانی، تماشای پرندگان یا پرورش سبزیجات در خانه علاقه داشته باشد.