خودکشی آتلانتیکیها در کییف
در پرونده افغانستان، ناتو بحران خلق کرد، اما در مدیریت آن دچار مشکل شد و بازی را باخت. این قاعده در زمینه جنگ اوکراین نیز صادق است. ماجراجوییهای لندن، ورشو و پاریس به مصدر جدید تولید بحران در محیط پیرامونی مسکو تبدیل خواهد شد. پاسخ روسیه پاشنه آشیل اعضای پیمان آتلانتیک شمالی خواهد بود.
به گزارش «راهبرد معاصر»؛ شکست ارتش اوکراین در نبردهای شرقی این کشور و تصرف بخش هایی از خارکیف، آودیوکا و باخموت به وسیله روسیه، مولد بحران های پایداری علیه زلنسکی و ناتو بوده است. در این میان، برخی اعضای ناتو و در رأس آنها انگلیس و فرانسه درصدد بسط میدان جنگ و اطاله آن تا سال 2025 میلادی هستند. به عبارت بهتر، راهبرد پاریس و لندن فرسایشی تر کردن جنگ و خرید زمان با هدف افزایش هزینه های روسیه در این نبرد است.
بر خلاف سیاستمدارانی مانند امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه و ریشی سوناک، نخست وزیر انگلیس که ناتو را مجموعه ای هوشمند و آسیب ناپذیر تلقی می کنند، برخی سیاستمداران دیگر مانند اولاف شولتز، صدراعظم آلمان نسبت به ماجراجویی بی حد و حصر جدید غرب در جنگ اوکراین دیدگاهی محتاطانه تر دارند. ژرمن ها در عین تمایل به تشدید نبرد با روس ها، قدرت خود و دیگر اعضای ناتو را در این زمینه محدود ارزیابی می کنند.
نه تنها نشانه ای دال بر پیروزی ولودیمیر زلنسکی و همراهانش در جنگ مشاهده نمی شود، بلکه هر روز دامنه شکست عملیاتی اوکراینی ها افزایش می یابد
واقعیت این است، در ماه های ابتدایی جنگ اوکراین، هنری کیسینجر راهبردنویس حوزه سیاست خارجی آمریکا خطاب به ناتو تأکید کرد، فرجام این جنگ به سود پیمان آتلانتیک شمالی نیست و تنها راه باقیمانده برای غرب، تن دادن به پیمان صلح کی یف و مسکو، حتی در ازای از دست رفتن بخشی از خاک اوکراین خواهد بود.
با وجود این، آمریکا و 28 عضو اروپایی ناتو اصرار داشتند هدف مشترک ضد روسی آنها در عرصه میدانی و فرامتنی به ثمر خواهد نشست. اکنون بیش از دو سال از جنگ اوکراین سپری شده است و نه تنها نشانه ای دال بر پیروزی ولودیمیر زلنسکی و همراهانش در جنگ مشاهده نمی شود، بلکه هر روز دامنه شکست عملیاتی اوکراینی ها افزایش می یابد. در چنین شرایطی ناتو قطعاً باید میان دو گزینه تصمیم بگیرد؛ تن دادن به شکست در نقطه کنونی نبرد یا فرسایشی کردن بیشتر جنگ و البته تحمل پیامدهای آن.
به نظر می آید برخی اعضای ناتو بر روی گزینه دوم اصرار دارند. ملاحظه راهبردی مهمی که در این مورد وجود دارد، معطوف به ناتوانی ناتو در مدیریت بحران های خودساخته و بیرونی است. نباید فراموش کرد، در سال 2001 میلادی، زمانی که متعاقب اشغال افغانستان به وسیله دولت جرج بوش مأموریت مشترک آتلانتیکی ها در این کشور جنگ زده اغاز شد، سران ناتو معتقد بودند خیلی زود علاوه بر افغانستان، بر شبه قاره هند و مناسبات کلان امنیتی -سیاسی آن تسلط خواهند یافت.
با وجود این، در سال 2021 میلادی شاهد عقب نشینی اضطراری ناتو از کابل و دیگر شهرهای افغانستان بودیم. در پرونده افغانستان، ناتو بحران خلق کرد، اما در مدیریت آن دچار مشکل شد و در نهایت بازی را به بدترین نحو ممکن باخت. این قاعده در زمینه جنگ اوکراین نیز صادق است. ماجراجویی های اخیر لندن، ورشو و پاریس در قبال روسیه، قطعاً به مصدری جدید برای تولید بحران های پایدار در محیط پیرامونی مسکو تبدیل خواهد شد، اما آنچه ناشناخته خواهد ماند، پاسخ روسیه به کنش جدید غرب است. این پاسخ پاشنه آشیل اعضای پیمان آتلانتیک شمالی در اوکراین و حتی برخی مناطق اطراف آن خواهد بود.