مهراب یار

بی سبب آتش به جانم می زنم لنگر دل را به دریا می زنم نشنود جیحون فراق یار را پاره سنگی بر بن هر استخوانم می زنم چاک چاک سینه ام از سرخی رویش خوشست زین سبب بر گونه ام سرخاب گلگون می...
بی سبب آتش به جانم می زنم
لنگر دل را به دریا می زنم
نشنود جیحون فراق یار را
پاره سنگی بر بن هر استخوانم می زنم
چاک چاک سینه ام از سرخی رویش خوشست
زین سبب بر گونه ام سرخاب گلگون می زنم
لنگر دل را به دریا می زنم
نشنود جیحون فراق یار را
پاره سنگی بر بن هر استخوانم می زنم
چاک چاک سینه ام از سرخی رویش خوشست
زین سبب بر گونه ام سرخاب گلگون می زنم