روزگار تلخ


روزگار تلخ

خسته ام.... از این بی عدالتی های روزگار... از این تکرار پی در پی، غم های هر روز... از خود رنجورم، از ادمهای عالم، رنجورتر... نه تاب و نه توانی، مایوسم و ماتم زده... روزگار... با من سر سازگاری...

خسته ام....
از این بی عدالتی های روزگار...

از این تکرار پی در پی،
غم های هر روز...

از خود رنجورم،
از ادمهای عالم،
رنجورتر...

نه تاب و نه توانی،
مایوسم و ماتم زده...

روزگار...
با من سر سازگاری ندارد،
سالهاست،
که من بازنده همیشگی،
پیروزی های روزگارم...

خسته ام،
خسته از این بی عدالتی ها..


وقتی انسانیت تهی باشد