گویم...
گویند رفتن چرا؟بمان و پس بگیر گویم به قیمت چه نگاهی؟ اشک مادرم یا کمر خمیده پدرم؟ گویند تاوان خوشیها،بیچارگیست ثانیهها به خود گویم،این رویاها دگر بافته نشد؟ فارغ ازینکه دل آسمان،دید دگریست چشم و...
گویند رفتن چرا؟بمان و پس بگیر
گویم به قیمت چه نگاهی؟
اشک مادرم یا کمر خمیده پدرم؟
گویند تاوان خوشیها،بیچارگیست
ثانیهها به خود گویم،این رویاها دگر بافته نشد؟
فارغ ازینکه دل آسمان،دید دگریست
چشم و دل و دست و پایم را گرفتم
برای رسیدن،راهی جز رفتن نیست
گویم به قیمت چه نگاهی؟
اشک مادرم یا کمر خمیده پدرم؟
گویند تاوان خوشیها،بیچارگیست
ثانیهها به خود گویم،این رویاها دگر بافته نشد؟
فارغ ازینکه دل آسمان،دید دگریست
چشم و دل و دست و پایم را گرفتم
برای رسیدن،راهی جز رفتن نیست