پایانِ تلخ

من آن گُلم که باورِ زیبا شدن نداشت در پرده ماند و میلِ شکوفا شدن نداشت رودی که گِل، زلالِ تَنَش را کدر نمود انگیزهای به رفتن و دریا شدن نداشت مرغی که با اسارتِ خود خو گرفته بود در سر هوای قلّه و...
من آن گُلم که باورِ زیبا شدن نداشت
در پرده ماند و میلِ شکوفا شدن نداشت
رودی که گِل، زلالِ تَنَش را کدر نمود
انگیزهای به رفتن و دریا شدن نداشت
مرغی که با اسارتِ خود خو گرفته بود
در سر هوای قلّه و عنقا شدن نداشت
باغی که در بهار به فکرِ خزان نبود
بر لب به جز حکایتِ صحرا شدن نداشت
دل با تو گفت بی تو به سر میکند، ولی
یک لحظه هم جسارتِ تنها شدن نداشت
ای کاش عاشقانه تو را داد میکِشید
ترس از کلامِ مردم و رسوا شدن نداشت
مجنونِ من، گناهِ تو در این میان چه بود؟
معشوقهات لیاقتِ لیلا شدن نداشت
من اعتراف میکنم، آری، مقصّرم
گر انتهای قصّهی من، ما شدن نداشت
حمید گیوهچیان
در پرده ماند و میلِ شکوفا شدن نداشت
رودی که گِل، زلالِ تَنَش را کدر نمود
انگیزهای به رفتن و دریا شدن نداشت
مرغی که با اسارتِ خود خو گرفته بود
در سر هوای قلّه و عنقا شدن نداشت
باغی که در بهار به فکرِ خزان نبود
بر لب به جز حکایتِ صحرا شدن نداشت
دل با تو گفت بی تو به سر میکند، ولی
یک لحظه هم جسارتِ تنها شدن نداشت
ای کاش عاشقانه تو را داد میکِشید
ترس از کلامِ مردم و رسوا شدن نداشت
مجنونِ من، گناهِ تو در این میان چه بود؟
معشوقهات لیاقتِ لیلا شدن نداشت
من اعتراف میکنم، آری، مقصّرم
گر انتهای قصّهی من، ما شدن نداشت
حمید گیوهچیان