هفته ای دو قطبی برای ایران
پس از اعلام نتایج رای گیری نوبت اول انتخابات ریاست جمهوری در ایران و بالا آمدن دکتر مسعود پزشکیان و دکتر سعید جلیلی می توان گفت فضای انتخاباتی در ایران طی هفته آینده وارد یک دو قطبی شدید خواهد شد.
تقریبا هیچ کس پیش بینی نمی کرد آقای جلیلی بتواند این تعداد رای را به خود اختصاص دهد و نتایج رای گیری ها نشان داد که همه آماری که از قبل منتشر شده بود اشتباه بود. همه پیش بینی می کردند آقای پزشکیان با یکی از دو کاندیدای اصلی اصولگراها یعنی آقای جلیلی و یا آقای قالیباف به دور دوم برود اما بیشتر پیش بینی ها بر این بود که تعداد آرای آقای جلیلی و آقای قالیباف نزدیک به هم باشد ولی نتیجه انتخابات فاصله قابل ملاحظه ای را نشان داد. آمار پیش بینی فاصله بسیار بیشتر آقای پزشکیان با کاندیدای اصولگرا را داشتند اما فاصله نسبتا کم بود و اگر کاندیداهای اصولگرا این نتیجه را پیش بینی می کردند شاید در دور اول با هم ائتلاف می کردند وآرایی که برای کاندیداهای اصولگرا در صندوق های رای واریز شده به صندوق کاندیدای واحد واریز می شد حتی احتمال آن وجود داشت که کاندیدای اصولگرا در دور اول بتواند برنده انتخابات شود.
اینجا است که می توان گفت هیچ کدام از آمار صحیح نبوده و نمی باشد اما می توان همچنین گفت این آمار حتی خود کاندیداها را هم گول زد و عملا کاندیداهای اصولگرا به دلیل همین آمار با هم ائتلاف نکردند و در مقابل هم توقع این بود که حمایت بی نظیر اصلاح طلبان از آقای پزشکیان موجب آن شود که تعداد بیشتری از آرا به سبد پزشکیان ریخته شود و تعداد خیلی زیادتری از رای دهندگان حامی پزشکیان پای صندوق های رای بیایند.
طبق پیش بینی ها اکثریت قاطع رای دهندگان اصولگرا پای صندوق رای آمدند و عملا اینها عموما چیزی حدود 20- 25% کل آرا واجدین شرایط را تشکیل می دهند که اگر به نتیجه آراء واریز شده در سبد کاندیداهای اصولگرا نگاه کنید می بینید حدود 20 درصد کل آرا است (حدود شصت ملیون نفر واجد شرایط بودند وجمع آرای کاندیداهای اصولگرا حدود 12 ملیون بود). در مقابل اصلاح طلبان هم همین سطح آرا را دارند و آرای آقای پزشکیان حدود 11 ملیون رای بود.
نتیجه انتخابات نشان می دهد که کاندیداها نتوانسته اند آرای خاکستری جامعه را جذب کنند و یا خاکستری ها را تشویق به حضور در انتخابات کنند. معمولا حدود 30% از جامعه ایران عموما را نمی دهند، حال چه به دلیل مخالفت خود یا به دلیل بی توجهی به نتیجه انتخابات و برایشان مهم نیست کی رئیس جمهوری و یا نماینده می شود. حتی برخی از آنها مخصوصا خارج نشینان باور دارند هر کاری بتوانند باید انجام دهند تا کشور کلا به هم بریزد و یا فروبپاشد و در نهایت آنها بیاید کشوری تجزیه شده را تحویل بگیرد و یا اینکه را حمایت دشمنان ملت ایران فرش قرمز برای آنها پهن شود تا بیایند ایران قدرت را تحویل بگیرند. ولی 30% دیگر هستند که آینده خود و فرزندانشان برایشان بسیار مهم است و اینها رای می دهند، گاهی به کاندیدایی از این طرف و گاهی به کاندیدایی از آن طرف. اما نکته قابل تامل برای این 30% و یا کلا 60% باقیمانده جامعه این است که اینها خواهان آن هستند که احساس کنند کاندیدای انتخابات از دل آنها حرف می زند و راهکاری برای حل مشکلات آنها دارد.
درباره آقای جلیلی می توان گفت سابقه وی تقریبا برای مردم روشن است و همه می دانند که وی برای حضور در پاستور سالها است برنامه ریزی کرده و می داند چه کار می خواهد انجام بدهد و حتی دولت سایه خود را از قبل چیده.
اما در باره آقای پزشکیان مردم نمی دانند که وی چه برنامه هایی دارد و کلا وی در دور اول انتخابات تلاش کرد که خود را وارد حاشیه نکند و مباحث دقیق از برنامه هایش مشخص نکند.
چه در زمینه اقتصادی یا اجتماعی یا سیاسی یا... مردم خواهان آن هستند که کاندیداها دقیق مشخص کنند چه کار می خواهند انجام دهند.
قشر خاکستری جامعه که وابستگی سیاسی ندارند عموما از افراد فرهیخته جامعه می باشند و مانند چند دهه پیش نیست که آنها با شعارهای بزرگ تحت تاثیر قرار گیرند. آنها می خواهند بدانند اگر مثلا فلان کاندیدا رئیس جمهوری شود چه برنامه ای برای حل مشکلات اقتصادی آنها دارد و چه افرادی قرار است کابینه او را تشکیل دهند و آیا با دولتی مواجه خواهیم شد که بعدا می خواهد بیاید و بگوید نگذاشتند کار کنیم یا اینکه دولتی خواهیم داشت که می آید و می گوید به هر ترتیبی بود کار را پیش بردیم.
در باره اصولگراها که مدتی است طیف سنتی راه را برای طیف نوین باز کرده و علیرغم اینکه این ماجرا خطر بزرگی برای تشتت آرای این جناح ایجاد کرده اما به هر حال متوجه شده که دیر یا زود باید قدرت را به طیف نوین تحویل دهند و خوب عملا هم آقای جلیلی امروزه نماینده طیف نوین اصولگرایان می باشد و اینها می باشند که در دور اول انتخابات شگفتی آفرین بودند.
اما وقتی که به اصلاح طلبها نگاه می کنیم می بینیم آنها طی چند دهه اخیر بسیار بسته عمل کردند وفضایی برای طیف نوین اصلاح طلبان باز نکردند و امروزه طیف سنتی اصلاح طلبان با تمام قدرت پشت پزشکیان ایستاد اما طیف نوین اصلاح طلبان هنوز قانع نشده که چرا باید به آقای پزشکیان رای دهد چون هنوز متوجه نشده که اگر پزشکیان رئیس جمهوری شود چه کار می خواهد انجام دهد تا خواسته های طیف نوین اصلاح طلبان محقق گردد. این طیف دیگر تفکر های چپ گرای طیف سنتی اصلاح طلبان را قبول ندارد و تفکر های خود را دارد و احتیاط آقای پزشکیان از عدم خروج از سخن سنت گرا اینها را قانع نمی کند. اینها نسلی هستند که از طریق رسانه های اجتماعی با هم در ارتباط هستند و ظرف چند دقیقه همدیگر را در جریان همه چیز قرار می دهند.
اگر آقای پزشکیان می خواهد نظر اینها را جذب کند و رئیس جمهوری شود باید سخنان سنت گرا را کنار بگذارد و به زبان همین ها صحبت کند و حرف دل آنها را بزند.
می توان گفت از امروز اصلاح طلبان پروژه ایجاد ترس و واهمه از به قدرت رسیدن جلیلی و طیف حامی او را کلید خواهند زد چون طیف سنتی به دنبال دو قطبی سازی جامعه و جمع کردن آراء مخالف جلیلی به جای جمع کردن آراء حامی پزشکیان خواهد بود. سیاستی که چند بار در ایران جواب داده، زمانی که آقای خاتمی و آقای ناطق نوری کاندیداهای اصلی بودند سیاست "نه به ناطق نوری" را راه انداختند وبسیاری مردم به دلیل مخالفت با ناطق نوری به خاتمی رای دادند. همچنین زمانی که مبارزه انتخاباتی میان احمدی نژاد و رفسنجانی بود بخش عمده آرای احمدی نژاد "نه به رفسنجانی" بود.
حال باید نشست و دید کدام سیاست روی نسل نوین جواب می دهد سیاست "نه به جلیلی" یا سیاست "حمایت از پزشکیان"، شاید بد نباشد تکرار کنم نسل جدید بسیار با نسل قدیم فرق دارد و آنچه برای نسل قدیم صدق می کرد ضرورتا برای نسل جدید صدق نمی کند.