پسرفت به سبک فریبرز عربنیا
همیشه رفتن و مهاجرت ضامن خوشبختی و پیشرفت نیست، گاهی اوقات رفتن بهانهای میشود برای از دست دادن هر آنچه که تا به امروز به دست آوردهای! به خودت که میآیی پی خواهی برد که پس از مهاجرت و ترک وطن هیچ کارِ خاصی انجام ندادهای، نه کاری، نه تولیدی، نه اسمی نه رسمی و نه نامی که بعد از سالها دوباره از تو یاد کنند. مساله مهاجرت که این روزها بیش از پیش در جامعه و کشور نمود پیدا کرده، از هر قشر و جامعهای تلفات گرفته و باعث شده که عدهای صرفاً به تغییر مکان زندگی دلخوش باشند و در پس آن کار و اسم و رسم خود را به دست فراموشی سپردهاند. قطعا این قضیه فراموشی و از دست دادن کار و محبوبیت، معطوف به قشر بیشتر شناخته شده و یا اصطلاحاً سلبریتی است. چهرههایی که در کشور به واسطه کار در سینما و تلویزیون بیشتر از افراد عادی دیده و شناخته شدهاند و از قضا برخی از آنها محبوبیتهای وصف نشدنی نیز به دست آوردهاند. در سالهای اخیر مساله مهاجرت میان هنرمندان و خصوصا سینماگران وارد فاز جدیدی شده است و تعدادی از چهرههای مشهور با ترک خانه و کاشانه، کشور جدیدی را برای زندگی و فعالیت هنری خود انتخاب کردند. کشوری که قطعاً فُرم کار، زبان و حتی فرهنگهای آن با چیزی که در کشور ما مرسوم است زمین تا آسمان تفاوت دارد و همین امر باعث شده که کمتر هنرمندی پس از مهاجرت به کشوری خارجی توانسته باشد در حرفه خود به موفقیت چشم گیری دست پیدا کند. برخی از مهاجرتهای هنرمندان در چند سال اخیر به اصطلاح مسالمت آمیز و بدن هیچ مشکل خاصی صورت گرفته ولی برخی از هنرمندان و بازیگران به خصوص در سالهای 1401 و در زمان اغتشاشات، ایران را به مقصد کشورهای دیگر ترک کردند و همین امر باعث شد که دیگر نتوانند در هیچ فعالیت هنری آنچه را که در ایران در چنته داشتند، در کشوری دیگر به نمایش بگذارند. کسانی که ایران را برای ادامه زندگی و فعالیت هنری ترک کردند قدر اعتبار و محبوبیت را ندانستند و به راحتی با تصمیمی اشتباه شاید تا همیشه محبوبیت و هنر خود را در کشور مقصد به خاک سپردند. قصد از این مقدمه چینیها قطعاً یادآوری و یا زنده کردن نام برخی از هنرمندان نیست بلکه خبری است که به تازگی از طریق صفحه مجازی یکی از بازیگران مهاجرت کرده منتشر شده است. شاید یکی از ماندگارترینهای سینما و تلویزیون نقشی است که نه در ایران، بلکه در کشورهای منطقه هم ماندگار شده است؛ مختاربن ابی عبید ثقفی، قهرمان تاریخی سریال مختارنامه. ماندگاری این سریال تا جایی است که تصویر فریبرز عربنیا را روی ضریح مختار در مسجد کوفه قرار داده است. فریبرز عرب نیا اینهمه اعتبار و شهرت را رها کرد و خود را به خارج از کشور رساند تا بعد از سالها کار در تاکسیهای اینترنتی بالاخره خبر بازی چند دقیقهای و کوتاه خود را در یک سریال دست چندم آمریکایی آن هم در نقش یک تروریست افغانستانی، با آب و تاب در صفحه شخصی اش منتشر کند. اصلا بحث قضاوت در میان نیست؛ از آنجایی که اکثر سینماگران و مخاطبان سینما و تلویزیون، فریبرز عرب نیا را به واسطه بازیهای خوب و فیلمهای ماندگاری که از خود به جای گذاشته، به شدت دوست داشتند و اگر او را فراموش نکرده باشند باز هم دوست و به او احترام میگذارند؛ بازی در چنین نقشی آن هم پس از سالها دوری از سینما، کسر شأن و پسرفتی محسوس محسوب میشود. فریبرز عرب نیا از آن دست چهرههایی بود که مردم او را در حرفه خود ستایش میکردند و در دهه هفتاد و هشتاد لقب سوپراستار سینمای ایران را به او عطا کرده بودند. حال سوال اینجاست که چه فعل و انفعالاتی رخ میدهد که عرب نیا حاضر است مملکت خود و این میزان از محبوبیت را رها کند و برای بازی در سریالی آن هم به مدت چند دقیقه، چنین ذوق کند؟ قبول داریم که در کشور و به خصوص در حوزه فرهنگ و هنر کمی و کاستیهای وجود دارد ولی مگر با همین کاستیها همواره سینمایی پویا و شناخته شده نداشتهایم؟ سینمایی که در آن آثار عباس کیارستمی و اصغر فرهادی ورد زبان کارگردانهای مشهور دنیاست و بازیگرانی همچون شهاب حسینی در جشنوارههای معتبر، جایزههای بینالمللی را از آن خود می کنند. واقعاً دلمان می سوزد از این حجم ستاره سوزی، ستارههایی که ظاهرا در ذهن خود رؤیاهایی را می پرورانند که عملا دسترسی به آنها غیر ممکن است. کسی منکر علم آنها در حرفه شان نیست ولی باید به این موضوع توجه داشته باشیم که رشد ستارهها و محبوبیتشان در اقلیم و جغرافیای وطنی معنا دارد و حضور آنها در جغرافیا و یا کشوری دیگر نمی تواند ضامن ادامه محبوبیت آنها باشد. فریبرز عرب نیا میتوانست با انتخاب ایران، کشوری که در آن به واسطه هنرش به محبوبیت رسیده بود، به ادامه درخشش خود بپردازد ولی به هر دلیلی عطای ایران را به لقایش بخشید تا بعد از چندین سال به مدت دو دقیقه در یک سریال آمریکایی نقش یک تروریست طالبان را بازی کند! علی کلانتری