خوره در شش‌مان است!


اخیراً یعنی همین دوماه پیش بود که مرکز مدیریت بیماریهای واگیردار وزارت بهداشت از شناسایی بیماران جدید مبتلا به جذام در گوشه و کنار کشور خبرداد ؛ جذام که نام مصطلح و عامیانه آن در سطح جامعه «خوره» است، می‌توان مرضی درمان ناپذیری دانست که به عنوان یکی از امراض وحشتناک شناخته شده است و تا مدت‌ها تصور بسیاری از مردم این بود که بیماری ارثی و غیرقابل علاج است؛ در سال 1873 میلادی توسط یک پزشک نوروژی کشف شد که عامل ابتلا به جزام یا همان خوره نوعی باکتری است و از انواع باسیل‌ها شناخته می‌شود و در داخل سلول زندگی می‌کند و تنها در همان سلول توان تکثیر دارد؛ به همین دلیل تاکنون واکسن موثری علیه آن ساخته نشده است. بر اساس اطلاعاتی که از مرکز بیماری‌های واگیردار وزارت بهداشت ارائه شده در سال 1402 از 9 مورد مبتلای جدید به خوره یا همان جذام 3 نفر از اتباع خارجی بودند که هر کدام وارد این کشور می‌شوند سوغاتی‌هایی از این متاع به همراه دارند و براساس آخرین آمار تعداد تقریبی برآورد و ثبت شده جذام به عدد یازده هزار و915 نفر رسیده تا 8988 نفر آنها بهبودی نسبی یابند و 2504 نفر نیز فوت کنند و 411 نفر هم غایب از پی‌گیری درمان باشند که 120 مورد از آنها اتباع افغانی هستند و تنها 12 نفر تحت درمان دارویی بوده که 8 نفر ملیت ایرانی دارند و این اتباع خارجی علی الخصوص شرقی همان میهمانان ناخوانده و تحمیلی سازمان ملل هستند که حداقل طی یک سال گذشته بی‌خاصیتی خود را به همه جهانیان ثابت کرد تا این همه مصیبت‌های جورواجور را برای مردم مظلوم ایران به همراه داشته باشند در حالی که قرن‌هاست از وسعت عطوفت و مهربانی بیش از معیار در رنج و نابسامانی به سر می‌برد و امروز نیز علاوه بر بحران‌های اقتصادی؛ اجتماعی؛ سیاسی؛ فرهنگی؛ بی آبی؛ آلودگی هوا در تمام فصول؛ فرونشست زمین بطور میانگین سالانه 15 سانتیمتر؛ افت درجه علمی در دوسال اخیر؛ حذف مبحث پرورش به معنای واقعی از سیستم تعلیم و تربیت؛ ناتوانی خانواده‌ها از تامین هزینه‌های تحصیلی فرزندان که میانگین حداقلی سالانه آن اگر موفق به ثبت نام در مدارس دولتی شوند؛ پنجاه میلیون تومان یعنی نیمی از درآمد نان آور خانواده بر مبنای حقوق پایه است و در نهایت این دانش آموز باید برای رسیدن به نقطه استاندارد درس کلاس از معلمان سرخانه و یا آموزشگاههای خصوصی با پرداخت هزینه‌ای معادل همین مبلغ؛ استفاده کند اگرچه مخارج اصلی آن یعنی تامین مسکن؛ خواب؛ خوراک و پوشاک منهای تفریحات سالم در این پروسه به حساب نیامده است! آنچه گفته می‌شود پیرامون دهک‌های اول تا هشتم معیشتی است که زندگیشان به ترتیب اولویت با مشقت مواجه است در حالی که دو دهک بالا اصولاً با اینگونه کلامها بیگانه‌اند و نان نمی‌خورد زیرا قاتوقشان به اندازه کافی آنها را سیر می‌کند تا مازادش را نیز به سطل زباله بریزند و یا به سگهایشان بدهند؛ بنابر این از قیمت‌های جدید قوت لایموت ویژه دهکهای پایین خبر ندارند که اخیراً و با چراغ خاموش بین 40 تا 60 درصد رسماً وبصورت غیر رسمی تا صد درصد گران شده است! از درمان سخنی به میان نمی‌آوریم زیرا دسترسی به پزشکان متخصص کفش آهنین و رفت وآمد بسیار می‌طلبد و دارو نیز چوب تحریم‌ها را خورده و بیمه‌های پایه و تکمیلی و مکمل هم بیشتر نوعی کلاه برداری در روز روشن است و حالا زمزمه جهش قیمت سوخت از جمله بنزین گوشها را آزار می‌دهد و تن‌ها را میلرزاند تا تئوریسین‌‌های لحظه‌ای به دنبال توجیه آحاد جامعه باشند و استدلالهای بی محتوا بیاورند که وقتی در افغانستان قیمت یک لیتر گازوئیل پنجاه هزار تومان است چه دلیلی دارد این سوخت با ارزش در ایران به لیتری 300 تومان عرضه شود !؟ حالا مجلس هرچه می‌تواند پتک به سندان بکوبد چون آواز دهل شنیدن از دور خوش است که تهیه نان و تره با و میوه درحد عرف برای دهک‌های پایین با توجه به هزینه‌های بالاسری آموزش وپروش فرزندان و بهداشت ودرمانشان رویایی بیش نیست و گوشت و مرغ و ماهی و حتی جانشین‌های آن از جمله سویا وحبوبات هم دیگر نقشی در سبد معیشت ندارند! بنابر این بهتر است مسئولان دلسوز اگر از جلسات پی در پی وبیهوده اندکی فارغ شدند سری به اماکن تفریحی از جمله شهر بازی‌ها ی غیر لاکچری بزنند واز مراجعان آن آمار بگیرند تا بهتر بدانند اکثرا ازچند دهک بالا هستند تا اینجا هم حقی به حقدار نرسد و پیش از این تنها ساکنان پایتخت بودند که برای تامین معاش روزانه دو شیفت کار در مکانهای جداگانه داشتند اما امروز نوبت سوم‌ها در حال اضافه شدن است که شاید بشود اجاره خانه‌های چند ده میلیونی را هم تامین کرد واین سونامی به مرور زمان سراغ دیگر استانهای کشور هم خواهد رفت زیرا حقوق ودر آمد یک نوبت کار در روز کفاف بی تدبیری نهادهایی چون قوه مقننه و مجریه را نمی‌دهد! اندیشمندان نظام باید معطوف بعضی مسائل حاد و خاص از جمله صندوق‌های بازنشستگی باشند که اگرروزی نتوانستند حقوق سهامداران خود را به موقع پرداخت کنند چه محشرعظیمی بپا خواهد شد و این گونه سوال‌ها همیشه مد نظرشان بماند که چرا هر مدیری را برای صندوق بازنشستگی کشوری تعیین و اعزام می‌کنند در اندک زمان استعفا می‌دهد و یا برکنار می‌شود؟! و یا چرا فولاد مبارکه اشک تمساح می‌ریزد و مسئولیت وهزینه انتقال آب دریای مکران را به اصفهان عهده دار می‌شود تا پس از بهره وری از آن؛ آب خاکستری به جامانده را راهی زاینده رود تفتیده کند و بهایش را تهاترنماید و آیا این امر نمی تواند پیامد‌های بعدی را برای آحاد جامعه در مسیر وبخصوص کسانیکه کمتر مسائل بهداشتی مطلع هستند؛ به همراه داشته باشد تا ضمن استفاده ازاین آب برای نوشیدن وغذا پختن ودیگرموارد ؛ میزان مبتلایان به بیماری‌های نا شناخته ویا شناخته شده‌ای چون ms را افزایش دهد؟ آنچه باقی می‌ماند تا تنهابه آن اشاره شود ضرب المثل معروفی است که می‌گوید«آنقدر خوشمان است که خوره در ششمان!» حالا در شهراگر کس است یک حرف بس است. حسن روانشید - روزنامه‌نگار پیشکسوت



دانلود آهنگ علی زند وکیلی غمگین ترین آهنگ