نوانخانه بزرگی بنام کشور!


عجیب است که می‌توان شنید و باور کرد در کشوری که مقام‌های اول تا سوم جهان را پیرامون منابع و ذخایر نفت، گاز، میعانات و معادن کانی و همچنین سنگ‌های سخت و تزئینی و ده‌ها پدیده دیگر اقتصادی و سود آور چون جاذبه‌های توریستی و تاریخی و ترانزیت و دسترسی به آبهای گرم در جنوب و سرد در شمال دارد و می تواند اگر مقام اول نباشد جایگاه سوم را به خود اختصاص دهد اما بزرگترین و شاید اولین سرزمین نوانخانه دار دنیا به عناوین مختلف شده است! پدیده‌ای که امروز به درختی بلند و تناور تبدیل شده، حاصل صوفی گری‌هایی است که در دوران سلسله صفویه گریبان این سرزمین پهناور را گرفت و بر اثر همین بی کفایتی به مروز زمان به انشقاق پیوست تا در نهایت به چندین کشور نوظهور در اطراف آن تبدیل گردد زیرا اکثریت بالاتفاق آن نسل کشکول به دست‌هایی بودند که انسان‌ها را سائل می‌پنداشتند و مال طلبیدن از دیگران را در قالب نوعی گدایی محترمانه افتخار می‌دانستند در حالی که سخن اسلام در این باره پیرامون طلب علم از دیگران بر اساس روش امام محمد باقر(ع) بود تا آموختن را به همراه داشته باشد نه گدایی مال دنیا را که برای رسیدن به این منظور طالب باید بار سفر می‌بست و آن را از دیگر عالمان گدایی هم می‌کرد. اما طلب مال دنیا تا حدودی همچنان پایدار ماند و امروز نام خیریه را به خود اختصاص داد که اگر برای نیازمندان آبی نداشت جهت بعضی هیئت مدیره‌ها و مدیران عامل و کارکنان این نهادها نان چربی داشته باشد! شاید اگر فرصتی از عمر کوتاه خود را به مطالعه دوران هخامنشیان؛ ساسانیان؛ اشکانیان و پیش از آن‌ها اختصاص دهیم؛ در یابیم چگونه بر دنیای زمانه خود به نام پارس‌ها حکمرانی و سروری می کردند و به غرب و شرق انفاق می‌نمودند که سیاست‌ها و عداوت‌های بیرونی بالاخره توانست کار خود را انجام دهد و تاریخ را با شروع سلسله صفوی به گونه دیگر ورق بزند تا سرزمینی که قبل از آن بذل مال و مقام می‌کرد امروز به مهد بزرگترین نوانخانه‌های جهان تبدیل شود! اگر چه هنوز هم یکی از معدودترین پهنه‌های ثروتمند جهان است زیرا میخ آخر فقر ظاهری را پهلوی اول با ورود اصلی خاص از آمریکا؛ بر بدنه این کشور کوبید تا روستانشینان سرفراز آن را هم به صف گدایان بکشد و دستشان را برای دریافت اقلامی چون DDT به سوی غرب دراز کنند تا آنچه می‌گیرند به ظاهر؛ کشتشان را افزایش دهد اما در باطن موادی باشد که ضمن فرسایش خاک حاصلخیر، فرمول تراریختگی را به آن بیفزاید و روستا زاده‌ای که از کودکی تا سنین بالای صد سالگی به صورت شبانه روزی مشغول کار و تلاش روی زمین بود؛ تنبلی اختیار کند و در نهایت به بیماری‌های نوظهوری چون سرطان مبتلا شود! مطالعه تاریخ پانصد ساله ایران که از پیش درآمد سلسله صفویه آغاز می‌شود و تا پایان دوران پهلوی ادامه می‌یابد و هنوز هم بعضی آثار زیانبار آن کم و بیش موجود است، حکایت تلخی از کم کاری‌ها و زیاده طلبی‌هایی دارد که در ژن و نژاد ایرانی وجود نداشت اما به مرور زمان و به خصوص در دوران سلسله پهلوی توسط غرب به آن تزریق شد تا امروز نه تنها سازمان‌های دولتی و به خصوص خصولتی و حتی آحادی از جامعه یعنی دهک‌های اول تا هشتم هم با عناوینی محترمانه همچون یارانه‌ها؛ دستشان در جیب خزانه‌ای باشد که قسمت اعظم آن به نسل‌های آینده تعلق دارد؛ حال آنکه بیشتر این سازمان‌ها و نهادها اصولاً وجودشان مازاد بر نیاز و بعضی وقت‌ها نبودشان بهتر از بودن آن‌هاست! یک آمار ساده اما تایید نشده نشان می‌دهد تعداد مؤسسات خیریه در کشور که به ثبت رسیده از تعداد صنایع تولیدی بیشتر است و این درحالی ست که خیریه ها؛ حکم همان نوانخانه‌های قدیمی از دوران صفویه تا پایان پهلوی را دارند در حالی که صنایع تولیدی می‌توانند تکیه بر توانایی همین ملت داشته باشند؛اگر چه تعداد نوانخانه‌های تغییر نام داده و ثبت نشده و به اصطلاح غیر رسمی در قالب قرض الحسنه‌های خانگی؛از مدارس دولتی کشور افزون‌تر است؛ که آنها همان تولید کنندگان فقر فرهنگی هستند در حالی که مدارس به اشاعه علم می‌پردازند بشرطی که با عمل توأم باشد. سوال استراتژیک از کمیته امداد و بهزیستی کشور که متولی چالش به جا مانده است اینجاست که در کدام یک از کشورهای در حال توسعه و یا حتی جهان سوم می‌توان به اندازه ایران سازمان‌های خیریه نهاد پیدا کرد که بزرگترین آنها کمیته امداد است تا به خودی خود حکم یک وزارت خانه عریض و طویل را داشته باشد؟ در سطح کشور چندین هزار خیریه با عناوینی چون مدرسه ساز؛ ورزشگاه ساز؛ بیمارستان و مراکز درمانی ساز؛ راه و جاده ساز؛ وجود دارد و چه نهادهایی در بخش خصوصی متولی کمک به بیماران دیالیزی؛ سرطانی؛ قلبی و امثالهم هستند و تعداد انجمن‌های مددکاری که پا به پای کمیته امداد توسط بازاریان حمایت می‌شوند چه میزان است؟ آیا بودجه کشوری چنین ثروتمند؛ کفایت نمی‌کند تا آحاد جامعه ضعیف و نیازمند را مدیریت اقتصادی نماید و یا هنوز هم توزیع ثروت با چالش ناهماهنگی مواجه است تا حق به حقدار نرسد؟ اخیراً پیامکی بر مانیتور گوشی‌ها؛ بدین مضمون نمودار گردد که« باغچه ای به وسعت چهارصد متر در یکی از روستاهای لواسان پایتخت به متری 512 میلیون تومان بفروش می‌رسد» که جمع آن عدد دویست و چهار هزار و هشتصد میلیارد تومان را نشان می‌دهد تا با این رقم بتوان دویست واحد آپارتمانی دوخوابه برای کسانی تأمین کرد که به نان شب محتاجند اما هنوز دیده نشده‌اند تا هر روز به تعداد نوانخانه‌ها تحت عنوان خیریه افزوده شود! حسن روانشید - روزنامه‌نگار پیشکسوت



شعر غمگین شب یلدا + مجموعه اشعار زیبای غم و ناراحتی شب یلدا