مقرنسهای خونین: دو فیلمنامه همراه
از متن کتاب: سکانس صفر: تیتراژ [خون از مقرنسهای طاقهای هشت بهشت تراوش می کند. تیتراژ روی آن. چکه های خون روی تصویر دیواری شاه عباس نشت می کند.] سکانس اول: تالار چهل ستون - روز - داخلی [سیاحان از آثار تالار چهلستون بازدید می کنند. چکه آبی در چشم...
از متن کتاب:
سکانس صفر: تیتراژ
[خون از مقرنسهای طاقهای هشت بهشت تراوش می کند. تیتراژ روی آن. چکه های خون روی تصویر دیواری شاه عباس نشت می کند.]
سکانس اول: تالار چهل ستون - روز - داخلی
[سیاحان از آثار تالار چهلستون بازدید می کنند. چکه آبی در چشم یکی از آنها میچکد رفیقش میگوید:]
سیاح دوم: چی شد؟
سیاح اول: یک چیزی افتاد توی چشمم.
سیاح دوم: باز باران دیشب کار دستت داد.
سیاح اول: مگر اینها را تعمیر نمی کنند؟
مامور موزه: ای آقا... ما مرتب داریم تعمیر می کنیم. اینها درست شدنی نیست. با زمان نمیشه درافتاد. این قصرها نفرین شده آقا !... نفرین!
سیاح اول: پس تا رو سرمون خراب نشده بیا در بریم.
[آن دو بسرعت از تالار خارج شده، در میان جمعیت گم می شوند.]...
سکانس صفر: تیتراژ
[خون از مقرنسهای طاقهای هشت بهشت تراوش می کند. تیتراژ روی آن. چکه های خون روی تصویر دیواری شاه عباس نشت می کند.]
سکانس اول: تالار چهل ستون - روز - داخلی
[سیاحان از آثار تالار چهلستون بازدید می کنند. چکه آبی در چشم یکی از آنها میچکد رفیقش میگوید:]
سیاح دوم: چی شد؟
سیاح اول: یک چیزی افتاد توی چشمم.
سیاح دوم: باز باران دیشب کار دستت داد.
سیاح اول: مگر اینها را تعمیر نمی کنند؟
مامور موزه: ای آقا... ما مرتب داریم تعمیر می کنیم. اینها درست شدنی نیست. با زمان نمیشه درافتاد. این قصرها نفرین شده آقا !... نفرین!
سیاح اول: پس تا رو سرمون خراب نشده بیا در بریم.
[آن دو بسرعت از تالار خارج شده، در میان جمعیت گم می شوند.]...