داوید کاپرفیلد


داوید کاپرفیلد

از متن کتاب: من یک شب شنبه در دهکده بلاندرستون Blunderston از نواحی شهرستان سافوک در اسکاتلند متولد شدم. ششماه پس از اینکه پدرم چشم از دنیا فروبست، من چشم به دنیا گشودم. با اینکه سعادت نداشتم پدرم را به بینم...

از متن کتاب:
من یک شب شنبه در دهکده بلاندرستون Blunderston از نواحی شهرستان سافوک در اسکاتلند متولد شدم. ششماه پس از اینکه پدرم چشم از دنیا فروبست، من چشم به دنیا گشودم. با اینکه سعادت نداشتم پدرم را به بینم اما یاد او یک لحظه از خاطرم محو نمی شود. بخصوص هر وقت سنگ قبرش را توی کلیسا می بینم تصویری که از او در خاطرم نقش بسته جلوی چشمانم زنده می شود.
پدرم عمه ای داشت که بزرگ خانواده ی ما محسوب می شد، این مادموازل تراتوود Trotwood که قهراً عمه بزرگ من هم میشد، زن خشن و بداخلاقی بود. همه، بخصوص مادر بیچاره من از او حساب می بردند. تنها یکنفر بود که «بتی» از او می ترسید. آنهم شوهر جوان و خوش تیپ او بود. شوهر عمه ام با اینکه ظاهری بسیار آراسته و نجیب داشت اما بخاطر اینکه از عمه ام جوانتر و خوشگلتر بود، او را خیلی اذیت و آزار می کرد، حتی شایع بود عمه را کتک میزند! یکبار هم که بین زن و شوهر مشاجره در می گیرد، شوهر عمه ام میخواسته است عمه را از پنجره طبقه دوم بپائین پرت کند!!...


شعر غمگین شب یلدا + مجموعه اشعار زیبای غم و ناراحتی شب یلدا