من یک کار متفاوت تولید کرده‌ام؛ خواهش می‌کنم مرا ببینید


من یک کار متفاوت تولید کرده‌ام؛ خواهش می‌کنم مرا ببینید

یک ماه اخیر سینمای غیر رسمیِ کشور یعنی فضای مجازی و کانال‌های تلگرامی، شاهد انتشار سه فیلم بود! سه فیلمی که در زمان خودش سر و صدا و حواشی فراوانی را به پا کرده بود و انتظار می‌رفت که حداقل ارزش این همه حواشی را داشته باشد و مخاطب را معطل خود نکرده باشد. «آیه‌های زمینی»، «کیک محبوب من» و « دانه انجیر معابد» در کانال‌های تلگرامی و البته و از روی خواسته آگاهانه منتشر شد تا مردم پس از مدت‌ها بتوانند این سه فیلم حاشیه ساز و مسئله دار را ببینند و نظر خود را در فضای مجازی با یکدیگر به اشتراک بگذارند و به نوعی نمره قبولی یا ردی این سه فیلم را صادر کنند. بدون هیچ موضع گیری خاصی نسبت به تفکراتی که پشت سر ساخت این سه فیلم بوده باید مستقیما به سراغ نقد تخصصی این سه اثر رفت. فیلمسازهایی که آنچنان بی تجربه هم نیستند در یک برهه حساس از تاریخ کشور، سراغ ساخت فیلم‌هایی رفتند که سعی داشتند در آن ساختار شکنی را به صورت عیان برای مخاطب به تصویر بکشند. ساختارشکنی که نه تنها در هیچ کدام از آثار درست از آب درنیامده بود بلکه بیشتر شبیه چهره‌ای نامانوس و غریبه در سینمای ایران و مقابل چشم مخاطبان جلوه می‌کرد. سینمایی که نه تنها حرفی برای گفتن ندارد بلکه سعی دارد با القای برخی مفاهیم به بیننده بفهماند که «من دارم یک کار متفاوت می کنم پس مرا تماشا کنید!» مقابل دیدگان بودن و سر زبان‌ها افتادن، دو دلیل اصلی ساخت این سه فیلم بوده بدون شک! سه فیلمی که نه تنها فیلمنامه‌ای بی سر و ته دارد بلکه از لحاظ تصویری و کارگردانی نیز حرفی برای گفتن ندارد و سعی دارد با تقلید از سینمای نسل نوی فرانسه و حتی تقلید کورکورانه از نوع اصلاح رنگ برخی فیلم های دهه 90 فرانسه، کمبود و حس سرخوردگی را القا کند که در آن هم موفق نبوده است، چون به شدت این نوع سبک فیلمسازی پیراهنی است که به تن کارگردان‌های این سه اثر گشاد بود. در دنیای سینما، کارگردانی به عنوان یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین عوامل در تولید یک فیلم شناخته می‌شود. کارگردان نه تنها مسئول هدایت هنری پروژه است، بلکه باید توانایی ایجاد یک داستان جذاب و قوی را نیز داشته باشد. با این حال، در سال‌های اخیر شاهد ظهور فیلم‌سازانی هستیم که بدون توجه به اصول بنیادین فیلمنامه‌نویسی و با استفاده از منابع نامعلوم، اقدام به ساخت فیلم‌هایی می‌کنند که نه تنها فاقد عمق و معنا است، بلکه به نوعی به اعتبار سینما آسیب می‌زند. در دنیای امروز سینما، آن هم در داخل کشور، تنها نامِ شخص مهم است. حتی اگر فیلمنامه ای با ادبیات یک بچه مدرسه‌ای نوشته باشی، عده‌ای برایت دست و پا می‌شکنند و حاضرند با هر قیمتی فیلمنامه را به مرحله تولید ببرند و تمام هزینه‌های تولید را گردن بگیرند. شاید در این عرصه برای همگان ثابت شده باشد که در اکثر موارد، این قلم نیست که تفاوت ها را رقم می‌زند، بلکه پول و جیب تهیه کننده، رانت و پارتی بازی است که در نهایت مشخص می‌کند که چه کسی فیلمنامه اش را بسازد و چه کسی فیلمنامه اش را در طاقچه بگذارد تا خاک بخورد! فیلمنامه به عنوان اساس هر فیلم، نقش حیاتی در شکل‌گیری داستان و شخصیت‌ها ایفا می‌کند. یک فیلمنامه قوی نه تنها باید دارای ساختار منسجم و جذاب باشد، بلکه باید بتواند احساسات و تفکرات عمیق انسانی را منتقل کند. اما در بسیاری از موارد، فیلم‌سازانی که از منابع نامعلوم استفاده می‌کنند، توجهی به این اصول ندارند. آنها بیشتر بر روی جلوه‌های بصری و تکنیک‌های فیلم‌سازی تمرکز می‌کنند و به همین دلیل، آثارشان فاقد عمق و معناست. این رویکرد نه تنها به کیفیت آثار آسیب می‌زند، بلکه باعث تضعیف جایگاه کارگردانی نیز می‌شود. کارگردانی، یک هنر است که نیازمند تجربه، دانش و توانایی‌های خاصی است. اما وقتی افرادی بدون داشتن این ویژگی‌ها به عرصه کارگردانی وارد می‌شوند، نتیجه‌ای جز تولید آثار سطحی و کم‌عمق به دست نخواهد آمد. این موضوع باعث می‌شود که سینما به عنوان یک هنر جدی و تأثیرگذار تحت‌الشعاع قرار گیرد و مخاطبان نسبت به آن بی‌اعتماد شوند. پول هایی که از منابع نامعلوم برای سه فیلمی که نام بردیم، مصرف شده نه تنها منجر به ساخت فیلمی قابل قبول نشده بلکه حتی تصور برخی از مخاطبان پروپا قرص و یا حتی برخی کارگردان‌های نوپا را نسبت به ساخت فیلم خودشان بر هم زده است. عده‌ای که در حال حاضر دارای استعداد در صنعت سینما هستند به دلیل اینکه منابع کافی برای ورود به این عرصه را ندارند، عطای سینما را به لقایش می‌بخشند تا امثال چنین کارگردان‌هایی ظهور کنند و با ساخت فیلمی دست چندم چندین ماه بر سر زبان‌ها باشند و از بد حادثه نیز برخی در مدح آن سخن بگویند.شاید مدیحه سرایان هم طعم پول‌های بادآورده ساخت چنین فیلم‌های سخیفی را چشیده‌اند! سینما به عنوان یک رسانه تأثیرگذار قادر است ایده‌ها، ارزش‌ها و فرهنگ‌ها را منتقل کند. اما وقتی آثار سینمایی فاقد محتوا و عمق باشد، نمی‌تواند پیام‌های مثبت و سازنده‌ای را به مخاطبان منتقل کند. این موضوع می‌تواند باعث تضعیف فرهنگ جامعه و کاهش سطح آگاهی عمومی شود. عده‌ای در سینمای امروز که آنچنان چفت و بست درستی هم ندارد، لقب فیلمساز به خود اعطا کرده‌اند و همین باعث شده که سرمایه‌های واقعی مملکت زیر سایه عده‌ای بی هنر به فنا برود و جایی برای رشد نداشته باشد. در محفلی که از این سه فیلم به عنوان فیلم‌های خوب یاد می شود باید به این نتیجه برسیم که فیلمسازان این چنینی نه تنها هزینه‌های گزافی برای ساخت فیلم‌هایشان خرج می‌کنند بلکه پس از اکران آن سعی دارند با استخدام برخی منتقدنماها، خوراک بدمزه خودشان را به خورد مخاطب بدهند. اتفاقی که این روزها نه تنها درباره این سه فیلم خاص، بلکه درباره مابقی تولیدات داخلی نیز در حال افتادن است. علی کلانتری



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

کپشن در مورد چتر ؛ جملات کوتاه عاشقانه و غمگین برای چتر