مجموعه شعر کاریزهای کهنه
شعر چشمه سفید: کسی خبر ندارد از خاک هرس شده و هراس از تازیانه باد و آنان که بذر باروت می پاشند بر زمین تا بکارند گلی پرپر چه می دانند که این باغ پیر سالهاست در اندوه برگهای سیاهش مرثیه سرایی می کند و...
شعر چشمه سفید:
کسی خبر ندارد
از خاک هرس شده
و هراس از تازیانه باد
و آنان که بذر باروت می پاشند بر زمین
تا بکارند گلی پرپر
چه می دانند که این باغ پیر
سالهاست در اندوه برگهای سیاهش
مرثیه سرایی می کند
و کسی صدای شکستن استخوان باغ را نشنید
گویی خواب چشمه سفید
سیراب می کند
مردگان یخ زده را
چه کسی خواهد فهمید
گورستان تشنه عبادت نیست
و در ژرفای سردش
تنها آرمیده است.
کسی خبر ندارد
از خاک هرس شده
و هراس از تازیانه باد
و آنان که بذر باروت می پاشند بر زمین
تا بکارند گلی پرپر
چه می دانند که این باغ پیر
سالهاست در اندوه برگهای سیاهش
مرثیه سرایی می کند
و کسی صدای شکستن استخوان باغ را نشنید
گویی خواب چشمه سفید
سیراب می کند
مردگان یخ زده را
چه کسی خواهد فهمید
گورستان تشنه عبادت نیست
و در ژرفای سردش
تنها آرمیده است.