بلیطِ گران برای خوانندههای فالشخوان
صنعت موسیقی ایران، به ویژه در حوزه سبک پاپ، در سالهای اخیر دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است. این تغییرات نه تنها بر روی کیفیت آثار تولید شده تأثیر گذاشته، بلکه به نوعی ذائقه موسیقیایی مردم را نیز تحت تأثیر قرار داده است. در این یادداشت، به نقد وضعیت فعلی صنعت موسیقی پاپ ایران پرداخته و ضرورت وجود فیلترهای قوی و حرفهای برای صدور مجوزهای اجرایی را مورد بررسی قرار میدهیم. یکی از مسائلی که در حال حاضر در صنعت موسیقی ایران به وضوح مشاهده میشود، ظهور خوانندگانی است که با دانش اندک در زمینه موسیقی و تکنیکهای خوانندگی، به صحنههای اجرا راه پیدا کردهاند. این خوانندگان نه تنها به دلیل عدم تسلط بر فنون خوانندگی، بلکه به خاطر عدم آگاهی از اصول موسیقی، در اجرای آثار خود دچار مشکلاتی چون غلطخوانی و فالشخوانی میشوند. این وضعیت نه تنها بر کیفیت اجراهای زنده تأثیر میگذارد، بلکه به تدریج ذائقه موسیقیایی مردم را نیز تغییر میدهد. وقتی که مردم با چنین اجراهایی مواجه میشوند، به مرور زمان ممکن است استانداردهای خود را پایین بیاورند و کیفیت واقعی موسیقی را فراموش کنند. موسیقی ایران دارای تاریخچهای غنی و فرهنگی عمیق است که در آن هنرمندان بزرگی چون محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و سراج، شهرام ناظری، به عنوان الگوهایی از هنر و مهارت شناخته میشوند. این هنرمندان نه تنها با تسلط بر فنون موسیقی، بلکه با شناخت عمیق از فرهنگ و هنر ایرانی، آثار ماندگاری را خلق کردهاند. اما اکنون، با ورود خوانندگانی که بدون داشتن این پیشزمینههای لازم به عرصه موسیقی پا گذاشتهاند، خطر فراموشی این میراث فرهنگی و هنری وجود دارد. وزارت ارشاد اسلامی به عنوان نهاد مسئول در صدور مجوزهای اجرایی باید فیلترهای قوی و حرفهای برای ارزیابی هنرمندان داشته باشد. این فیلترها باید شامل بررسیهای دقیق در زمینه تواناییهای موسیقایی، شناخت اصول آهنگسازی و همچنین آشنایی با تاریخ موسیقی ایران باشد. اگرچه ممکن است برخی افراد بگویند که هنر باید آزاد باشد و هر کسی حق دارد خود را ابراز کند، اما در مورد موسیقی که به صورت عمومی و زنده اجرا میشود، این آزادی باید با مسئولیت همراه باشد. چرا که هر اجرا نه تنها نمایانگر هنرمند است، بلکه بر روی مخاطبان نیز تأثیر میگذارد. علاوه بر این، قیمت بلیطهای کنسرتها نیز به طرز چشمگیری افزایش یافته است. این افزایش قیمت نه تنها باعث میشود که دسترسی به اجراهای زنده برای بسیاری از مردم دشوار شود، بلکه انتظار آنها را از کیفیت اجرا نیز بالا میبرد. مردم حق دارند که برای بلیطهایی که خریداری میکنند، اجرای با کیفیت و حرفهای را مشاهده کنند. بنابراین، اگر وزارت ارشاد نتواند با دقت و حساسیت بیشتری مجوزها را صادر کند، احتمالاً شاهد نارضایتی عمومی از وضعیت موجود خواهیم بود. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، نقش رسانهها در شکلدهی به ذائقه موسیقیایی مردم است. رسانهها با پخش آثار و اجرای هنرمندان مختلف میتوانند تأثیر زیادی بر روی سلیقه عمومی داشته باشند. اگر رسانهها به جای حمایت از هنرمندان با کیفیت، به تبلیغ خوانندگان کمتجربه بپردازند، این موضوع نه تنها باعث کاهش سطح کیفی موسیقی خواهد شد، بلکه نسل جدیدی از شنوندگان را تربیت خواهد کرد که استانداردهای پایینتری را برای موسیقی قبول دارند.در نهایت، صنعت موسیقی ایران نیازمند یک بازنگری جدی در نحوه صدور مجوزها و ارزیابی هنرمندان است. این بازنگری باید به گونهای باشد که هنرمندان واقعی و با استعداد بتوانند فرصتهای لازم را برای ارائه آثار خود پیدا کنند و همچنین مخاطبان بتوانند از اجرای هنرمندان بزرگ بهرهمند شوند. بیشک موسیقی ایران ظرفیت بالایی برای شکوفایی دارد و باید از آن به بهترین نحو استفاده شود. در نتیجه، ما به عنوان جامعهای که ارزشهای فرهنگی و هنری را گرامی میداریم، باید خواستار تغییرات جدی در صنعت موسیقی کشور باشیم. این تغییرات نه تنها به نفع هنرمندان واقعی خواهد بود، بلکه به نفع جامعه نیز خواهد بود تا بتواند از هنر با کیفیت و اصیل بهرهمند شود. وزارت ارشاد باید با تدبیر و دقت بیشتری به صدور مجوزها بپردازد و از ورود افرادی که تنها به خاطر شهرت یا محبوبیت زودگذر وارد عرصه موسیقی شدهاند جلوگیری کند. تنها در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم که موسیقی ایران همچنان در مسیر رشد و شکوفایی قرار گیرد و نسلهای آینده نیز از آن بهرهمند شوند. علی کلانتری