خلاصه کتاب فرانکشتاین
تجربه دوباره یک شاهکار وحشت آفرین معرفی کتاب فرانکنشتاین: خلاصه کتاب «فرانکنشتاین» (Frankenstein) یا «پرومته مدرن» مروری بر اثر جذاب «مری شلی» (Mary Shelley)، نویسنده انگلیسی است که در سال ۱۸۱۸ منتشر شد....
تجربه دوباره یک شاهکار وحشت آفرین
معرفی کتاب فرانکنشتاین:
خلاصه کتاب «فرانکنشتاین» (Frankenstein) یا «پرومته مدرن» مروری بر اثر جذاب «مری شلی» (Mary Shelley)، نویسنده انگلیسی است که در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. این رمان که در سن ۱۸ سالگی نویسنده خلق شده، اغلب به عنوان اولین داستان علمی-تخیلی مدرن شناخته میشود. جالب است بدانید که ایده اولیه این داستان از یک رویای شبانه مری شلی در تابستان ۱۸۱۶، هنگام اقامت در سوئیس شکل گرفت.
این رمان گوتیک داستان دکتر ویکتور فرانکنشتاین، دانشمند جوانی است که با جاهطلبی علمی و تلاش برای غلبه بر مرگ، موجودی را خلق میکند اما بعد از آن از مخلوق خود وحشت کرده و او را رها میکند. این داستان فراتر از یک رمان ترسناک ساده، به مسائل عمیق اخلاقی، مسئولیتپذیری علمی، و ماهیت انسانیت میپردازد و پرسشهای فلسفی مهمی را درباره حدود دانش بشری و عواقب دستکاری در قوانین طبیعت مطرح میکند.
بخشی از کتاب فرانکنشتاین:
«چطور میتوانم آن لحظه را توصیف کنم؟ چگونه میتوانم وحشتی را به تصویر بکشم که وجودم را فرا گرفت وقتی دیدم کار ناتمامم به پایان رسیده است؟ اعضای بدن که با چه دقتی انتخاب کرده بودم، حالا زیبا بودند؟ بله، زیبا! خدای من! موهای سیاه و بلندش درخششی داشت، دندانهایش به سفیدی مروارید میدرخشید، اما این زیبایی تنها تضادی وحشتناک با چشمان آبی کمرنگش ساخته بود، چشمهایی که تقریباً همرنگ حفرههای چشم بودند، و پوست چروکیدهای که به سختی عضلات و رگهای زیرش را میپوشاند.
تابستان در حال گذر بود و من هنوز غرق در کارم بودم - کاری که برایم هم منبع شدیدترین شور و شوق بود و هم عمیقترین نفرت. در آزمایشگاههای متعفن و مرطوب، جایی که من اجزای مختلف بدن انسان را جمعآوری و به هم متصل میکردم، غرق در کاری بودم که هیچ هنرمند رویای آن را هم نمیدید. با اشتیاقی که تا حد جنون پیش میرفت، زندگی و مرگ را در هم میآمیختم تا راز آفرینش را کشف کنم. قلبم از شدت هیجان میتپید، مثل طبلی که برای حمله نواخته میشود، و شبهای بیخوابیام با رویای آنچه در شرف خلقش بودم میگذشت.»
معرفی کتاب فرانکنشتاین:
خلاصه کتاب «فرانکنشتاین» (Frankenstein) یا «پرومته مدرن» مروری بر اثر جذاب «مری شلی» (Mary Shelley)، نویسنده انگلیسی است که در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. این رمان که در سن ۱۸ سالگی نویسنده خلق شده، اغلب به عنوان اولین داستان علمی-تخیلی مدرن شناخته میشود. جالب است بدانید که ایده اولیه این داستان از یک رویای شبانه مری شلی در تابستان ۱۸۱۶، هنگام اقامت در سوئیس شکل گرفت.
این رمان گوتیک داستان دکتر ویکتور فرانکنشتاین، دانشمند جوانی است که با جاهطلبی علمی و تلاش برای غلبه بر مرگ، موجودی را خلق میکند اما بعد از آن از مخلوق خود وحشت کرده و او را رها میکند. این داستان فراتر از یک رمان ترسناک ساده، به مسائل عمیق اخلاقی، مسئولیتپذیری علمی، و ماهیت انسانیت میپردازد و پرسشهای فلسفی مهمی را درباره حدود دانش بشری و عواقب دستکاری در قوانین طبیعت مطرح میکند.
بخشی از کتاب فرانکنشتاین:
«چطور میتوانم آن لحظه را توصیف کنم؟ چگونه میتوانم وحشتی را به تصویر بکشم که وجودم را فرا گرفت وقتی دیدم کار ناتمامم به پایان رسیده است؟ اعضای بدن که با چه دقتی انتخاب کرده بودم، حالا زیبا بودند؟ بله، زیبا! خدای من! موهای سیاه و بلندش درخششی داشت، دندانهایش به سفیدی مروارید میدرخشید، اما این زیبایی تنها تضادی وحشتناک با چشمان آبی کمرنگش ساخته بود، چشمهایی که تقریباً همرنگ حفرههای چشم بودند، و پوست چروکیدهای که به سختی عضلات و رگهای زیرش را میپوشاند.
تابستان در حال گذر بود و من هنوز غرق در کارم بودم - کاری که برایم هم منبع شدیدترین شور و شوق بود و هم عمیقترین نفرت. در آزمایشگاههای متعفن و مرطوب، جایی که من اجزای مختلف بدن انسان را جمعآوری و به هم متصل میکردم، غرق در کاری بودم که هیچ هنرمند رویای آن را هم نمیدید. با اشتیاقی که تا حد جنون پیش میرفت، زندگی و مرگ را در هم میآمیختم تا راز آفرینش را کشف کنم. قلبم از شدت هیجان میتپید، مثل طبلی که برای حمله نواخته میشود، و شبهای بیخوابیام با رویای آنچه در شرف خلقش بودم میگذشت.»