لباس های چرک مرده را به زندگی باز میگرداند لباسشویی / کاریکلماتور
سیبیل نوشت های سری ۱۱۶ کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی _دهنکجی می کند زخم دهان گشادم به پرستار تازهکار._خوره ای شد بر روح آرایشگر، موخوره اش._کلید را سر می دواند قفل هرز._گم حال می شوم به وقت حواس پرتی._لباس های چرک...
سیبیل نوشت های سری ۱۱۶
کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی
_دهنکجی می کند زخم دهان گشادم به پرستار تازهکار.
_خوره ای شد بر روح آرایشگر، موخوره اش.
_کلید را سر می دواند قفل هرز.
_گم حال می شوم به وقت حواس پرتی.
_لباس های چرک مرده را به زندگی باز میگرداند لباسشویی.
_تاسف می خوریم سرسفره ی ورشکسته.
_از وضعیت راه ها ناراضی است فکرم وقتی هزار راه می رود و بر میگردد.
_هوای تو که به سرم می زند، هواکش را روشن می کنم.
_با دستگیره ور میرود دربان بیکار.
_مسرف می شوم در مصرف احساس پاییز که از راه میرسد.
_فقط تصویر پول پخش می شود در شبکه ی بانکی کشور.
_آبریزش بینی ام باعث شد کسی موی دماغ ام نشود.
_هرز می گردد پاهای ولگرد.
_لنگ پول که می شوم الدنگی کنارم نمی ماند.
_از هم پاشیده میشود روحیه ی معلم هندسه، بعد از دیدن مثلث عشقی.