چرا دو سریال گردن زنی و قهوه پدری شکست خوردند؟
صاحبان پلتفرمها، فیلمسازان و سریالسازان و نهادهای ذیربط بایستی به این نکته توجه داشته باشند؛ افراط در نمایش خشونت و محتوای خشن میتواند تعادل فرهنگی جامعه را به هم بزند.
چند روزی است انتقادها به سمتِ فیلمنت رفته و برخی از کارشناسان نگرانِ تحول نامطلوب سبکِ زندگی مخاطبان آثار نمایشیِ این پلتفرم هستند.
از شبکه نمایشخانگی هم نمیتوان انتظارِ یک زندگی مسالمت آمیز را برای مخاطب داشت. یعنی اگر برنامه با نشاط ارائه میدهد خیلی نمیتوان مطمئن بود و به صورت خانوادگی پایِ تماشایش نشست.
به غیر از «قهوه پدری» که بهتازه در فیلمنت آغاز شده و البته شروع و افتتاحیهاش ناامیدکننده بود سراسرِ پلتفرمها را آثار جنایی، پلیسی و تلخِ همراه با خشونت فراگرفته است؛ بنابراین تا اینجا میتوان گفت با این نگاهِ فیلمسازی و برنامهسازی نمیتوان امیدی به سبکِ زندگی درستی برای مخاطبان علاقهمند به آثار نمایشی متصور بود.
زمانی آثار نمایشی و اخلاقی همراه با پیام و مفاهیم درست در جریانِ ساخت فیلم و سریال موج میزد و امروز سریالسازان تلاش میکنند با فیگورِ متفاوت ساختن، مسیر دیگری را بروند. تنها لحظهای خنداندن، موقعیت ساختن و سرگرم کردن در دستور کار قرار گرفته است.
حالا دیگر نمیتوان به مهران مدیری هم امید بست. روزگاری آثار او میتوانست تراپی روح و روان مخاطب باشد و در چند سال اخیر او در عرصه ساخت سریال و حتی بعضاً بعد از «دورهمی» با هیچ برنامهای نتوانسته توفیقِ گذشته را کسب کند.
ناگفته نماند «قهوه پدری» او به تازگی آغاز شده و باید در ادامه از ابعاد دیگری این سریال را مورد نقد و بررسی قرار داد. در حال حاضر میتوان گفت بسیار منتظر بودیم مهران مدیری با اثری جدید برگردد، اما شروع بدی داشت.
در کنار این نقدها و توجه به سبک زندگی، بایستی به صرفِ زمان و هزینه مخاطب هم توجه کرد. این روزها اثر شگفتانگیزی نه در تلویزیون و نه در شبکه نمایشخانگی ارائه نمیشود. در تلویزیون خبری از پول نیست و میتوان نسبت به زمانِ مخاطب، پیگیرِ حقوق مخاطب بود و در نمایشخانگی هر دو آسیب میبیند.
اگر آگهیهای بازرگانی وقت و بیوقت را هم به آن اضافه کنیم، آسیبها دو چندان خواهد شد. در ادامه کار فیلمنت انتقادها به داریوش زیاد شد و «گردنزنی» هم اتفاق تازهای را رغم نزد.
در برخی از آثار جنایی همچون «گردنزنی» گویی کارگردان در پیچیدگیهایی که قصد دارد مخاطب را تحت تأثیر آن قرار دهد و اصطلاحاً غرقِ لحظاتش کند، خودش غرق شده!
با این نکات میتوان گفت، هم بایستی هزینه و زمانِ مخاطب را پیگیری کرد و هم نگران سبک زندگی در شبکه نمایشخانگی بود.
صاحبان پلتفرمها، فیلمسازان و سریالسازان و نهادهای ذیربط بایستی به این نکته توجه داشته باشند؛ افراط در نمایش خشونت و محتوای خشن میتواند تعادل فرهنگی جامعه را به هم بزند. در سالهای اخیر، مشاهده میشود که سریالهای کمدی و خانوادگی در مقایسه با آثار جنایی و درام به مراتب کمتر تولید میشوند. آیا این نوع از تولیدات واقعاً نیاز جامعه را برآورده میکند یا فقط به یک موج گذرا و جذابیتهای سطحی پاسخ میدهد؟
در نهایت، نیاز به بازنگری در تولید محتوا و ایجاد تعادل در نمایش خشونت و ارائه آثار خانوادگی و کمدی به وضوح احساس میشود. این نه تنها به سلامت روانی نسل جوان کمک میکند، بلکه به غنای فرهنگی جامعه نیز میافزاید. در دنیایی که رسانهها تأثیر عمیقی بر رفتارها و افکار مردم دارند، مسئولیت تولیدکنندگان در ایجاد محتوای متنوع و متعادل، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
دوباره باید این انتقاد را تکرار کرد که نمیتوان این سریالها را به همراه خانواده دید. باید چشمان کودکان و نوجوانان را گرفت که این خشونتها چقدر بر روی آنها تأثیر منفی دارد. آیا در روزهایی که مردم بیش از هر وقتی به ساخت آثار خانوادگی و سرگرمکننده و طنز نیازمندند ساخت چندین مجموعه جنایی، درام غمانگیز و اکشن چه معنایی دارد؟