خلاصه کتاب 100 نکته که هر طراح باید درباره مردم بداند
معرفی کتاب ۱۰۰ نکته که هر طراح باید درباره مردم بداند: خلاصه کتاب «۱۰۰ نکته که هر طراح باید درباره مردم بداند» (۱۰۰Things Every Designer Needs to Know About People) درون مایه اصلی کتاب «سوزان ام. واینشنک»...
معرفی کتاب ۱۰۰ نکته که هر طراح باید درباره مردم بداند:
خلاصه کتاب «۱۰۰ نکته که هر طراح باید درباره مردم بداند» (۱۰۰Things Every Designer Needs to Know About People) درون مایه اصلی کتاب «سوزان ام. واینشنک» (Susan M. Weinschenk)، روانشناس و متخصص تجربه کاربری آمریکایی است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. واینشنک که به «دکتر شناخت» معروف است، با بیش از ۳۰ سال تجربه در زمینه روانشناسی رفتاری و طراحی تعامل، در این کتاب اصول روانشناختی را با طراحی محصولات دیجیتال پیوند میزند. این کتاب که حاصل ترکیب تحقیقات علمی با تجربیات عملی است، به طراحان کمک میکند تا درک عمیقتری از رفتار، نیازها و انگیزههای کاربران به دست آورند. واینشنک با زبانی ساده و کاربردی، پیچیدهترین مفاهیم علوم شناختی را به اصول عملی طراحی تبدیل میکند و به طراحان نشان میدهد چگونه میتوانند با درک بهتر ذهن انسان، محصولات کاربرپسندتری طراحی کنند.
بخشی از کتاب ۱۰۰ نکته که هر طراح باید درباره مردم بداند:
«چشمهای ما دائماً در حال حرکت هستند، حتی وقتی فکر میکنیم به نقطه خاصی خیره شدهایم. این حرکات که به آنها حرکات ساکادی میگویند، سه تا چهار بار در ثانیه اتفاق میافتند. مغز ما در حین این حرکات، اطلاعات بصری را پردازش نمیکند و فقط در زمان مکثهای کوتاه بین این حرکات است که اطلاعات را دریافت میکند. این یعنی وقتی صفحهای را طراحی میکنید، کاربران در واقع ۹۰ درصد محتوای آن را نمیبینند. آنها فقط نقاط خاصی را اسکن میکنند و مغزشان بقیه اطلاعات را حدس میزند. به همین دلیل است که طراحی یک سلسله مراتب بصری قوی و استفاده از عناصر برجسته برای هدایت چشم کاربر، بسیار حیاتی است. اگر میخواهید مطمئن شوید پیام اصلیتان دیده میشود، باید آن را در مسیر طبیعی حرکت چشم قرار دهید.
مغز انسان برای صرفهجویی در انرژی طراحی شده است. ما همیشه به دنبال سادهترین راه برای انجام کارها هستیم و این اصل در رفتار آنلاین ما هم صادق است. وقتی کاربری با یک رابط کاربری جدید مواجه میشود، مغزش به طور خودکار به دنبال الگوهای آشنا میگردد. اگر الگوی جدیدی را ببیند، باید انرژی بیشتری صرف یادگیری آن کند و این باعث میشود احساس ناخوشایندی نسبت به محصول پیدا کند. به همین دلیل است که نوآوریهای رادیکال در طراحی رابط کاربری معمولاً با مقاومت کاربران مواجه میشوند. طراحان باید بین نوآوری و آشنا بودن تعادل برقرار کنند. بهترین طراحیها آنهایی هستند که عناصر آشنا را به روشی جدید و هوشمندانه ترکیب میکنند، به گونهای که هم جذاب باشند و هم یادگیری آنها آسان باشد.»
خلاصه کتاب «۱۰۰ نکته که هر طراح باید درباره مردم بداند» (۱۰۰Things Every Designer Needs to Know About People) درون مایه اصلی کتاب «سوزان ام. واینشنک» (Susan M. Weinschenk)، روانشناس و متخصص تجربه کاربری آمریکایی است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. واینشنک که به «دکتر شناخت» معروف است، با بیش از ۳۰ سال تجربه در زمینه روانشناسی رفتاری و طراحی تعامل، در این کتاب اصول روانشناختی را با طراحی محصولات دیجیتال پیوند میزند. این کتاب که حاصل ترکیب تحقیقات علمی با تجربیات عملی است، به طراحان کمک میکند تا درک عمیقتری از رفتار، نیازها و انگیزههای کاربران به دست آورند. واینشنک با زبانی ساده و کاربردی، پیچیدهترین مفاهیم علوم شناختی را به اصول عملی طراحی تبدیل میکند و به طراحان نشان میدهد چگونه میتوانند با درک بهتر ذهن انسان، محصولات کاربرپسندتری طراحی کنند.
بخشی از کتاب ۱۰۰ نکته که هر طراح باید درباره مردم بداند:
«چشمهای ما دائماً در حال حرکت هستند، حتی وقتی فکر میکنیم به نقطه خاصی خیره شدهایم. این حرکات که به آنها حرکات ساکادی میگویند، سه تا چهار بار در ثانیه اتفاق میافتند. مغز ما در حین این حرکات، اطلاعات بصری را پردازش نمیکند و فقط در زمان مکثهای کوتاه بین این حرکات است که اطلاعات را دریافت میکند. این یعنی وقتی صفحهای را طراحی میکنید، کاربران در واقع ۹۰ درصد محتوای آن را نمیبینند. آنها فقط نقاط خاصی را اسکن میکنند و مغزشان بقیه اطلاعات را حدس میزند. به همین دلیل است که طراحی یک سلسله مراتب بصری قوی و استفاده از عناصر برجسته برای هدایت چشم کاربر، بسیار حیاتی است. اگر میخواهید مطمئن شوید پیام اصلیتان دیده میشود، باید آن را در مسیر طبیعی حرکت چشم قرار دهید.
مغز انسان برای صرفهجویی در انرژی طراحی شده است. ما همیشه به دنبال سادهترین راه برای انجام کارها هستیم و این اصل در رفتار آنلاین ما هم صادق است. وقتی کاربری با یک رابط کاربری جدید مواجه میشود، مغزش به طور خودکار به دنبال الگوهای آشنا میگردد. اگر الگوی جدیدی را ببیند، باید انرژی بیشتری صرف یادگیری آن کند و این باعث میشود احساس ناخوشایندی نسبت به محصول پیدا کند. به همین دلیل است که نوآوریهای رادیکال در طراحی رابط کاربری معمولاً با مقاومت کاربران مواجه میشوند. طراحان باید بین نوآوری و آشنا بودن تعادل برقرار کنند. بهترین طراحیها آنهایی هستند که عناصر آشنا را به روشی جدید و هوشمندانه ترکیب میکنند، به گونهای که هم جذاب باشند و هم یادگیری آنها آسان باشد.»