از دل برود هر آنکه از دیده برفت!
امروز میتوان محتوای این بیت را با زندگی میلیونها بازنشسته و اعضا خانواده آنها از دید مسئولان کلان کان کشور قیاس مع الفارق نمود که نمیاندیشند، همین فردا و یا یکی دو یا چند سال بعد خودشان هم به این قشرگرفتار و دردمند میپیوندند وبا توجه به افت جوانی جمعیت کشور علیرغم همه هزینه ها وسرمایه گذاریهای بدون بازگشت وسپری شدن بیش شش سال ازروند این قانون؛ هنوز هم عدد مبنای آن از یک و چهاردهم بالاتر نرفته تا به نوعی فاجعه خاموش برای آینده سرزمینی با پیشینه و فرهنگ چند هزار ساله تعریف شود! دلها به مرور زمان به سختی سنگ و سیاهی شبق میشوند تا هرکس در اندیشه امروز خود غرق باشد و نگاهی هرچند سطحی به اقشار موجودی همچون اشباح از نسل پیش که برخلاف افت جمعیت جوان؛ بسرعت افزایش مییابند نداشته باشند که تاریخ مصرفشان گذشته، درحالی که دستشان به دهانشان نمیرسد، باقی مانده از عمر بیثمر را با پسوند فرهیخته به بطالت در گوشه وکنار شهر بگذرانند و در شرایط مطلوب با البسه و کفش و کلاه کهنه و مندرس بجا مانده از پیش و جسمی ناتوان از فقدان تغذیه کافی و سالم؛ مشغول اموری باشند که در شأن آنها نیست زیرا تا همین چند سال پیش هرکس گرفتاری یا کاری ضروری داشت میبایست از منشی و رئیس دفترشان وقت قبلی بگیرد اما امروز ودر شرایط مطلوب راننده آژانس هستند! زیرا نه تنها مستمری قابل اعتنایی دریافت نمیکنند بلکه از نظر جسمی، روحی وروانی به بیمارانی تبدیل شدهاند تا به دلیل گران بودن مسیر معالجه مؤثر، به خود درمانی بپردازند و ریسک کوتاه شدن عمر را هم به همین علت بپذیرند! شاید دربین اهالی اکثر کشورهای جهان قسمتی از این نوع عاقبت اندیشیها مشترک باشد ولی در مبحث دارو و درمان اینگونه نیست که در کشور ما هیچ مستمری بگیر یا بازنشستهای به جز ابواب جمعی وزارت نفت نیست که نداند متولی حفظ سلامتی او که حداقل 30 سال از بهترین ایام عمرش را برای دولت و یا بخش خصوصی به حراج گذاشته، چه نهادی یا ارگان یا صندوقی است؟ فصلنامه سالمند که نشریه سه ماه یکبار مرکز تحقیقات سالمندی بوده، در شماره بهار سال 1387(شانزده سال پیش) نتیجه تحقیقات یک تیم چهار نفره را اینگونه بیان کرده « با پیشرفت علم پزشکی، امید به زندگی افزایش یافته و جوامع را با افزایش جمعیت روبرو ساخته، برنامه ریزی جهت هرگونه خدمات، نیازمند شناخت نیازهای واقعی سالمندان است، این مطالعه از نوع مقطعی است که در آن 150 سالمند مستمری بگیر از لحاظ کیفیت زندگی با هم مقایسه شدهاند(75 نفر در گروه تامین اجتماعی و75 نفر در گروه بازنشستگی کشوری) ابزار گردآوری دادهها در این مطالعه چک لیست مربوط به نیازسنجی و پرسشنامه کیفیت زندگی سالمندان«لیپاد» بود. تجزیه و تحلیل دادهها به وسیله نرم افزار آماری spss و با آزمونهای آماری آنالیزواریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و تی تست، تجربه و تحلیل شدند که یافتهها نشان داد، نمره کیفیت زندگی کل سالمندان تامین اجتماعی بالاتر از بازنشستگی کشوری است (هرچند از نظر آماری معنی دار نیست) و تنها در بعد عملکرد ذهنی و روانی تفاوت معنی دار مشاهده شد. نتایج نشان میدهد که مهمترین نیاز سالمندان مربوط به درآمد 51/7 درصد آنها است. همچنین وضعیت سلامت سالمندان بیانگر آن است که مهمترین مشکلات سالمندان به ترتیب مربوط به مشکلات قلبی و عروقی، عضلانی اسکلتی33/5 درصد و شنوایی و بینایی19/3 درصد بود. توزیع وسایل کمکی نیز نشان داد دندان مصنوعی 67/3 درصد، عینک 52 درصد و توالت فرنگی 21/3 درصد بیشترین وسایل مورد استفاده سالمندان است. دراین مطالعه پایین بودن وضعیت اقتصادی سالمندان نشان میدهد که این قشر جامعه نیازمند حمایتهای بیشتر سازمانهای اجتماعی و رفاهی میباشند؛ درمجموع اکثر سالمندان مشکلات سلامتی بسیاری را مطرح کردند که توجه برنامهریزان سیستمهای بهداشتی و اجتماعی را درجهت کمک به سالمندان طلب می کند»همانگونه که قبلاً گفته شد؛ این تحقیق گسترده متعلق به 16 سال پیش یعنی زمان سیطره دولتهای نهم و دهم بوده که فروش نفت کشور در یک مقطع زمانی از مرز بشکهای 140 دلار گذشت و موجودی صندوق ذخیره ارزی آن زمان به 80 میلیارد دلار رسید اما همچنان بازنشستگان تأمین اجتماعی و صندوق کشوری از کمبودهای حمایتی در مقایسه با دیگر کشورهای همتراز گلهمند بودند؛ اگر چه هیچ نهاد مسئول یا غیر مسئولی از جمله چهار دوره مجلس شورای اسلامی به این ضرورت اساسی که حتی خود نمایندگان را هم در بر میگرفت، توجه و عنایتی نداشتند و کسی پیدا نشد تا بیرون از غبار سیاسی فداکاری نموده و همچون آن کودک هلندی انگشت در سوراخ سد در حال تخریب فرو کند تا امروز سیلاب جاری شده فقر و تهیدستی، زندگی 5 میلیون و یکصد هزار بازنشسته تأمین اجتماعی و همین حدود تاریخ مصرف گذشته و مستمری بگیران صندوق کشوری که با اعضای خانواده نزدیک به 15 میلیون نفر میشوند به چالش نیندازد و به درد چه کنم چه کنم دچار نکند تا علاوه بر جمع شدن سفره معیشتشان، بیمهای درست و حسابی برای تأمین سلامتی ظاهری آنها موجود نباشد و از چنگال آتیه بازان رها و به ورطه بیمه ذلت بیفتند! زهی تأسف از این که مسئولان در ردههای مختلف بالا دستی و پایین دستی یا در خواب خرگوشی سیر میکنند و یا به دور خود میچرخند تا همین روزها غفلت از سیلاب بازنشستگان، آنها را هم ببرد! حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت