فرزند سوخته
از متن کتاب: زنی ساعت دو دفن خواهد شد و اکنون در ساعت یازده و نیم همسرش در آشپزخانه و در برابر آینه ترک خورده بالای ظرف شویی ایستاده است. چندان گریه نکرده ولی ساعتها بیدار دراز کشیده و سفیدی چشمانش سرخ شده...
از متن کتاب:
زنی ساعت دو دفن خواهد شد و اکنون در ساعت یازده و نیم همسرش در آشپزخانه و در برابر آینه ترک خورده بالای ظرف شویی ایستاده است. چندان گریه نکرده ولی ساعتها بیدار دراز کشیده و سفیدی چشمانش سرخ شده است. پیراهنش سفید و براق و شلوارش که تازه اتو شده هنوز گرم است و بخار خفیفی از آن بلند می شود. خواهر کوچکترش یقه سفید آهاری او را از پشت صاف می کند و حرکات دستش به هنگام درست کردن پاپیون سفید او چنان ظریف است که بیشتر به نوازش می ماند و در این حال مرد بیوه به سمت ظرف شویی خم می شود و در آینه با کنجکاوی به چشمانش نگاه می کند. پس از آن دستش را بر آنها می کشد که انگار بخواهد قطره اشکی را پاک کند ولی پشت دستش تر نمی شود. این خواهر که از خواهر دیگرش زیباتر است دستش را لحظه ای بی حرکت روی پاپیون نگه می دارد و پاپیون سفید بر زمینه پوست صورتی رنگ او همچون برف می درخشد. دست خواهرش را دزدانه نوازش میکند؛ به این خواهر زیبا علاقه زیادی دارد. او شیفته زیبایی است. همسرش زشت و بیمار بود و همین است که گریه نمی کند. خواهر زشتش کنار اجاق گاز روشن ایستاده است. صدای ملایم خروج گاز از اجاق به گوش می رسد و در قوری قهوه بر روی آن بالا و پایین می شود. دستش با ناخنهای لاک زده قرمز، ناشیانه روی شیرهای اجاق حرکت می کند تا آن را خاموش کند...
زنی ساعت دو دفن خواهد شد و اکنون در ساعت یازده و نیم همسرش در آشپزخانه و در برابر آینه ترک خورده بالای ظرف شویی ایستاده است. چندان گریه نکرده ولی ساعتها بیدار دراز کشیده و سفیدی چشمانش سرخ شده است. پیراهنش سفید و براق و شلوارش که تازه اتو شده هنوز گرم است و بخار خفیفی از آن بلند می شود. خواهر کوچکترش یقه سفید آهاری او را از پشت صاف می کند و حرکات دستش به هنگام درست کردن پاپیون سفید او چنان ظریف است که بیشتر به نوازش می ماند و در این حال مرد بیوه به سمت ظرف شویی خم می شود و در آینه با کنجکاوی به چشمانش نگاه می کند. پس از آن دستش را بر آنها می کشد که انگار بخواهد قطره اشکی را پاک کند ولی پشت دستش تر نمی شود. این خواهر که از خواهر دیگرش زیباتر است دستش را لحظه ای بی حرکت روی پاپیون نگه می دارد و پاپیون سفید بر زمینه پوست صورتی رنگ او همچون برف می درخشد. دست خواهرش را دزدانه نوازش میکند؛ به این خواهر زیبا علاقه زیادی دارد. او شیفته زیبایی است. همسرش زشت و بیمار بود و همین است که گریه نمی کند. خواهر زشتش کنار اجاق گاز روشن ایستاده است. صدای ملایم خروج گاز از اجاق به گوش می رسد و در قوری قهوه بر روی آن بالا و پایین می شود. دستش با ناخنهای لاک زده قرمز، ناشیانه روی شیرهای اجاق حرکت می کند تا آن را خاموش کند...