صبح بخیر آقای پیچ پیچی


صبح بخیر آقای پیچ پیچی

از متن کتاب: صحنه تاریک است. صدای بوق ضعیف تلفن می آید. کسی در حال تلفن زدن است. بعد از یکی دو صدای بوق سمت چپ صحنه به آرامی روشن می شود. یک زن روی تختی یک نفره نشسته است. لباس راحت خانه پوشیده (بلوز و دامن یا...

از متن کتاب:
صحنه تاریک است. صدای بوق ضعیف تلفن می آید. کسی در حال تلفن زدن است. بعد از یکی دو صدای بوق سمت چپ صحنه به آرامی روشن می شود. یک زن روی تختی یک نفره نشسته است. لباس راحت خانه پوشیده (بلوز و دامن یا پیراهن) با این که نشسته اما عصبی است و پایش را تکان می دهد و با دست آزادش با موها و لباسش بازی می کند. ناخنش را می جود. ناخنش را نگاه می کند. دستش را می اندازد و باز به کار دیگری مشغول می شود. فکرش به شدت درگیر چیزی است. صدای بوق چندین بار دیگر هم شنیده می شود تا قطع شود. زن بلند می شود. گوشی را روی تخت پرت می کند. می خواهد راه برود یا کاری بکند اما هنوز دو قدم راه نرفته باز می نشیند و دوباره شماره می گیرد. حالا در کنار صدای بوق تلفن، صدای لرزش گوشی هم می آید سمت راست صحنه به آرامی روشن می شود و سمت چپ تاریک یک تخت دو نفره دیده می شود. یک کوله پشتی زنانه با طرح سنتی رنگارنگ روی تخت است و یک گوشی کنار آن افتاده. صدای مردی می آید و خودش از تاریکی وارد روشنایی فضای تخت می شود...


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دانلود آهنگ علی زند وکیلی غمگین ترین آهنگ