اگر بسوزیم: دهه اعتراضات خیابانی و انقلاب های گمشده
از مقدمه: در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۳ پلیس نظامی به ما حمله کرد ما در خیابانی به نام Consolação در مرکز بزرگترین شهر آمریکای جنوبی ایستاده بودیم. توده مردم ایستاده بودند و از تپه ای به سمت نیروهای تا دندان مسلح نگاه می...
از مقدمه:
در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۳ پلیس نظامی به ما حمله کرد ما در خیابانی به نام Consolação در مرکز بزرگترین شهر آمریکای جنوبی ایستاده بودیم. توده مردم ایستاده بودند و از تپه ای به سمت نیروهای تا دندان مسلح نگاه می کردند و در حال تصمیم گیری در مورد قدم بعدی شان بودند که پلیس ابتکار عمل را به دست گرفت. آنها بدون اخطار شروع به تیراندازی مستقیم به سمت جمعیت کردند - گاز اشک آور، بمبهای صوتی، شاید گلوله های لاستیکی - در آن لحظه تشخیص این که کدام یکی مورد استفاده قرار گرفته است سخت بود. هدف این نوع سرکوب این است که شما را وادار کند که فوراً به دنبال سرپناهی بگردید و دیگر به چیزی جز امنیت خود فکر نکنید. در نتیجه دیگر ازدحام جمعیتی نیست. جمعیت به مجموعه ای از افراد تقلیل پیدا می کند. شما چشمان خود را می بندید و به زمین نگاه می کنید. به اطراف خود نگاه می کنید و به دنبال فرار هستید. ما در طول شب در هر شکافی که ممکن بود پناه گرفتیم. هوا تاریک بود. نزدیکیهای زمستان بود. هوای سائوپائولو تقریباً به همان اندازه زمستان سرد بود. همه جای این شهر آسمان خراش است و من در ورودی یک ساختمان مسکونی پناهی پیدا کردم. چند لحظه طول کشید تا نفسم جا بیاید و دوباره متوجه اطرافم شوم و بفهمم کجا هستم.
من در زندگی ام در سراسر جهان و همین طور در برزیل در تظاهرات زیادی شرکت کرده بودم اما آنچه آن روز شاهدش بودم متفاوت و جدید بود...
در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۳ پلیس نظامی به ما حمله کرد ما در خیابانی به نام Consolação در مرکز بزرگترین شهر آمریکای جنوبی ایستاده بودیم. توده مردم ایستاده بودند و از تپه ای به سمت نیروهای تا دندان مسلح نگاه می کردند و در حال تصمیم گیری در مورد قدم بعدی شان بودند که پلیس ابتکار عمل را به دست گرفت. آنها بدون اخطار شروع به تیراندازی مستقیم به سمت جمعیت کردند - گاز اشک آور، بمبهای صوتی، شاید گلوله های لاستیکی - در آن لحظه تشخیص این که کدام یکی مورد استفاده قرار گرفته است سخت بود. هدف این نوع سرکوب این است که شما را وادار کند که فوراً به دنبال سرپناهی بگردید و دیگر به چیزی جز امنیت خود فکر نکنید. در نتیجه دیگر ازدحام جمعیتی نیست. جمعیت به مجموعه ای از افراد تقلیل پیدا می کند. شما چشمان خود را می بندید و به زمین نگاه می کنید. به اطراف خود نگاه می کنید و به دنبال فرار هستید. ما در طول شب در هر شکافی که ممکن بود پناه گرفتیم. هوا تاریک بود. نزدیکیهای زمستان بود. هوای سائوپائولو تقریباً به همان اندازه زمستان سرد بود. همه جای این شهر آسمان خراش است و من در ورودی یک ساختمان مسکونی پناهی پیدا کردم. چند لحظه طول کشید تا نفسم جا بیاید و دوباره متوجه اطرافم شوم و بفهمم کجا هستم.
من در زندگی ام در سراسر جهان و همین طور در برزیل در تظاهرات زیادی شرکت کرده بودم اما آنچه آن روز شاهدش بودم متفاوت و جدید بود...