رقص هنر به ساز بازار
دنیای اقتصاد : طرفداران بازار آزاد معتقدند که دست نامرئی بازار، به بهترین نحو منابع را تخصیص میدهد و هرگونه دخالت دولت در امور اقتصادی از جمله اقتصاد هنر به ناکارآمدی و فساد منجر خواهد شد. اگرچه تجربه نشان داده این دیدگاه، در اغلب موارد قابل دفاع است اما در برخی زمینهها انگار باید راه دیگری درپیش گرفت. همانگونه که در کشورهای توسعهیافته نیز مشاهده میشود، بسیاری از عرصههای اجتماعی در عین ضرورت، از بازدهی مالی بالایی برخوردار نیستند و بخش خصوصی تمایلی به سرمایهگذاری در آنها نشان نمیدهد، در نتیجه، مردم دولتها را موظف میدانند با ارائه خدمات به طور مستقیم یا حمایت از بخش خصوصی به صورت غیرمستقیم، نیازهای جامعه را در این زمینهها برطرف کنند؛ به عنوان مثال موسیقی کلاسیک حتی در اروپا که مهد اینگونه موسیقی است، در مقایسه با موسیقی پاپ از مخاطبان کمتری برخوردار است، از این رو انتظار میرود بنا بر اصل رقابت آزاد، در ظرف چند سال موسیقی کلاسیک به حاشیه رانده و سپس به خاطرهای دور مبدل شود، در حالی که میبینیم با حمایتهای حسابشده دولتی، هماکنون صدها ارکستر سمفونیک و مجلسی در اروپا فعالیت دارند.
با اینکه موقعیت موسیقی دستگاهی و اصیل ایرانی را با موقعیت موسیقی کلاسیک غربی میتوان مشابه دانست، اما نهتنها این نوع موسیقی از حمایتهای دولتی در کشورمان برخوردار نیست بلکه در اغلب مواقع نهادهای مختلف برای آنها کیسه دوختهاند تا آنجا که بسیاری از اهالی موسیقی ایرانی، امروزه عطای اجراهای زنده را به لقایش بخشیدهاند.
چالشها
یکی از مهمترین چالشهایی که اجرای موسیقی اصیل ایرانی امروزه با آن مواجه است، نبودن سالنهای مناسب و حمایت نهادهای مرتبط دراین زمینه است؛ این مشکل به حدی در سالهای اخیر حاد شده که نهتنها گروههای جوان و کمتر شناختهشده، که صدای مشهورترین هنرمندان این عرصه را نیز درآورده است.
حسین علیزاده، نوازنده و آهنگساز مطرح با انتقاد از ارجحیت ملاکهای مادی در بازار هنری میگوید: «امروز هر کنسرتی که در سطح شهر اجرا شود، مساله میزان درآمد آن مطرح است. در همه جای دنیا موسیقی جدی و کلاسیک که نشاندهنده فرهنگ آن مملکت است، مورد حمایت قرار میگیرد و قرار نیست این موسیقی با درآمدزایی بقا داشته باشد. امروز مخارج سالنهای برگزاری کنسرت آنقدر بالا رفته که اجرای کنسرت با هزینههای بسیار همراه است و بهسختی میتوان مخارج و هزینهها را تامین کرد.»
این هنرمند درباره پیامدهای این نوع نگاه توضیح میدهد: «وقتی هنرمند جوان وارد جامعه میشود، با شرایط رقابتی و جنبه صرفا مادی روبهرو خواهد شد که باید در این مسابقه شرکت کند. در این میان عدهای هنرمند با اصالت فکری هستند که ممکن است در فقر باشند اما به این موضوع تن نمیدهند ولی عدهای دیگر در این مسابقه شرکت کرده و به مالاندوزی میپردازند.»
شاید یکی از راهکارهای برآمدن از پس هزینههای اجرا جذب اسپانسر باشد، اما در این زمینه نیز اغلب شرکتها ترجیح میدهند با خوانندگان و گروههای پرمخاطب پاپ وارد مذاکره و معامله شوند تا گروههای موسیقی اصیل ایرانی. همانطور که سوسن اصلانی، نوازنده و آهنگساز پیشکسوت معتقد است: «در شرایط کنونی سالنها مبالغ زیادی دریافت میکنند و با چنین شرایطی یک نفر مانند من نمیتواند درگیر کارهای پیگیری سالن شود. همچنین فعالیتهایی مانند جذب اسپانسر برای برگزاری یک کنسرت از جمله کارهایی است که از دست من به عنوان یک هنرمند پیشکسوت بر نمیآید.»
او به عنوان پیشنهاد مطرح میکند: «اگر یک سالن دولتی در اختیار هنرمندان پیشکسوت برای اجراهایشان قرار بگیرد از راههایی مانند فروش بلیت میتوانند سایر هزینهها را تامین کنند و این فعالیت در حقیقت یک حمایت هنری محسوب میشود.»
نبود امکانات مناسب برای اجرا همواره وجود داشته اما برای کنسرتهای پژوهشی این مشکلات مضاعف است. مجید کیانی، نوازنده برجسته سنتور سالها پیش در انتقاد از بالا بودن اجاره سالنها گفته بود: «مخاطب کنسرت پژوهشیهایی که برگزار میکردم اغلب دانشجویان و علاقهمندان به موسیقی ایرانی بودند ولی متاسفانه به دلیل مشکلات و مسائلی که همواره در حوزه موسیقی وجود دارد تصمیم گرفتم اجرای برنامههای پژوهشی را متوقف کنم.»
تجربیات دیگران
مشکل حفظ میراث فرهنگی و مقابله با مسائل اقتصادی منحصر به ایران نیست اما در بسیاری از کشورها راهکارهایی برای حل چنین بحرانهایی یافته و آزموده شده، که میتواند برای ما نیز راهگشا باشد؛ به عنوان مثال در برخی کشورهای اروپایی چون فرانسه برای حمایت از موسیقی کلاسیک و اپرا شهرداریها و نهادهای فرهنگی مشابه از طرق مختلف در این راه وارد شدهاند. از جمله این اقدامات میتوان به اختصاص یارانههای دولتی و تامین مکانهای اجرا، حمایت از آموزش موسیقی و برگزاری جشنوارهها و رویدادهای فرهنگی و ترویج و تبلیغ این گونه موسیقی در رسانههای جمعی اشاره کرد. حمایتهای گسترده شهرداریها و نهادهای فرهنگی از موسیقی کلاسیک و اپرا، باعث شده است که این هنرها بهعنوان بخشی جداییناپذیر از فرهنگ و هویت ملی این کشور شناخته شوند.
این حمایتها نهتنها به حفظ و توسعه این هنرها کمک کرده، بلکه باعث شده است تا موسیقی کلاسیک و اپرا برای عموم مردم قابل دسترستر و جذابتر شود. حتی در موارد زیادی این حمایتها پا از این فراتر گذاشته و به معرفی موسیقی ملی دیگر کشورها هم تسری یافته است.
جمشید صفرزاده، نوازنده و آهنگساز از تجربه خود در این زمینه میگوید: «در سفری که با گروه موسیقی برای اجرا به سوئد داشتیم، شهرداری استکهلم، پس از تحقیق درباره نوع اجرا و اعضای گروه، نهتنها سالن اجرا را رایگان در اختیار ما قرار داد، که در چانهزنیها توانستیم علاوه بر امکانات صدابرداری، دوهزار یورو نیز برای سایر هزینهها دریافت کنیم و همه اینها جدا از درآمد حاصل از بلیتفروشی بود که عاید گروه شد.»
این هنرمند با مقایسه چنین رویکردی با دیدگاه صاحبان دولتی سالنهای اجرا در ایران، توضیح داد که بارها در کشورمان خواسته همراه گروههای مختلف پس از ساعتها تمرین به اجرا بپردازد اما به دلایل مادی که مهمترین آنها هزینه سالن بوده از این کار منصرف شده است.
به نظر میرسد چنین مشکلاتی موجب شده، اغلب موسیقیدانها بهویژه اهالی موسیقی کلاسیک و اصیل در ایران متفقالقول باشند که حمایت از این هنر، نیازمند تدوین سیاستهای حمایتی جامع و کارآمد است؛ سیاستهایی که باید به گونهای طراحی شوند که ضمن حفظ استقلال هنری هنرمندان، از رشد و توسعه موسیقی نیز حمایت کنند.
ایجاد صندوقهای حمایتی، ارائه تسهیلات مالی به هنرمندان، اختصاص سالنهای مناسب برای اجرا و حمایت از آموزش موسیقی اصیل ایرانی، از جمله اقداماتی است که میتواند در این زمینه موثر باشد.