نابودی زیرساخت های سوریه به نفع کیست؟
می توان گفت امروزه همه مردم سوریه از سقوط حکومت حزب بعث به شدت خوشحال می باشند و به قول معروف مست این خوشحالی هستند اما در بهبوهه این خوشحالی اتفاقاتی دارد رخ می دهد که ممکن است آینده تاریکی را هم برای سوریه و هم برای منطقه رقم بزند.
در حالی که مخالفین بشار الاسد رسما اعلام کرده اند که آنها تصمیم ندارند با اسرائیل وارد جنگ شوند و حتی برخی اعلام کرده اند که تمایل دارند با اسرائیل رابطه برقرار کنند اما می بینیم که اسرائیل طی چند روز بزرگترین عملیات هوایی خود را انجام داد و با حدود یک هزار عملیات هوایی که پانصد تای آنها فقط در یک روز انجام شد تمام زیر ساخت های نظامی سوریه را نابود کرد.
اسرائیل همچنین معاهده آتش بس ای که سال 1974 به امضا رسیده بود را یک طرفه لغو کرد و وارد خاک سوریه شد و تا 20 کیلومتری دمشق را اشغال کرد.
شاید بد نباشد اینجا به این نکته اشاره کرد که اسرائیل از سال 2014 این معاهده را زیر پا گذاشته بود و صدها بار خاک سوریه را مورد حملات مختلف قرار داد و علیرغم اصرار مستشاران ایرانی بر ضرورت واکنش نشان دادن به حملات اسرائیل بشار الاسد اصرار داشت که واکنش نشان ندهد تا معاهده را زیر پا نگذارد و همه تسلیحات دفاعی خود را نگه داشت تا روزی که اسرائیل همه آنها را نابود کرد.
به هر حال آنچه مسلم است این می باشد که ثبات یک کشور نیاز به نیروی مسلح مقتدر دارد و اگر این نیروی مسلح توانمندی دفاع و تامین امنیت کشور را نداشته باشد کل کشور دچار هرج و مرج و دخالت های دشمنان می شود و این چیزی است که دشمنان سوریه می خواهند.
اخیرا عربستان و انگلیس در بیانیهای بر حفظ نهادهای دولتی و زیرساختهای سوریه و کمک به این کشور تاکید کردند. آنها در بیانیهای از جامعه جهانی خواستند در کنار ملت سوریه ایستاده و با آنها همکاری کنند.
البته این خواست عربستان و انگلیس فقط خواست آنها نیست بلکه خواست همه مردمان منطقه می باشد چرا که اگر سوریه به مکانی نا امن تبدیل شود همه کشورهای منطقه از این نا امنی متضرر می شوند.
دورنمای شرایطی که در سوریه در حال رخ دادن است این می باشد که گروه های تندرو اسلامگرا (تکفیری، جهادی و...) در حال کنترل همه روزنه های قدرت در این کشور هستند و علیرغم ادعاهای ظاهری آنها مبنی بر اینکه می خواهند کشوری مبتنی بر قانونمداری و مردم سالاری ایجاد کنند اما از همین به قول معروف ب بسم الله ابو محمد الجولانی بدون مشورت با دیگر گروه های مخالف سوری (واینجا منظور گروه هایی که در جبهه تحریر الشام نیستند اما جزو مخالفین هستند، است) خود نخست وزیر دولت انتقالی تعیین کرده و به عنوان حاکم جدید سوریه رفتار می کند واحتمالا در انتخاباتی که قرار است برگزار شود شرکت خواهد کرد و به عنوان رئیس جمهوری تنصیب خواهد شد.
عملا اگر چنین شود، یعنی سوری ها یک رئیس جمهوری مطلق کراواتی را برکنار کرده اند تا یک افراطی را جایگزین او کنند.
علیرغم اینکه بشار الاسد در پی آخرین عملیاتی که توسط جبهه تحریر الشام شروع شد استعفا داد و از کشور گریخت اما واقعیت امر این است که طی سالهای قبل بسیاری از گروه های مختلف سوریه بر علیه اسد مبارزه کردند و اینگونه نبود که فقط این جبهه اسد را سرنگون کرده باشد.
عموم کارشناسان سیاسی باور دارند اسد در یک زد و بند سیاسی کنار رفت نه با لشکر کشی نظامی.
حتی همان جبهه تحریر شام از حدود 20 گروه تشکیل شده که اینها ایدئولوژی ها و اهداف مختلفی دارند و هر کدام اینها به دنبال سهمی از حکومت در سوریه هستند.
این در حالی است که اینها اکثرا تجربه اداری ندارند و با منحل کردن ساختار های اداری و حکومتی در سوریه در نهایت کشور وارد هرج ومرج خواهد شد.
تصور اینکه چون کشورهای غربی مخالف اسد بودند پس آنها به کمک سوریه و مردم سوریه خواهند شتافت یک تصور ساده لوحانه بیش نیست.
همین ماجرای نابودی زیرساخت های نظامی سوریه توسط اسرائیل به قول معروف مشت نمونه خروار است و بقیه کشورهای غربی به دنبال انجام همان کار بر علیه سوریه هستند.
نمونه بسیار بارز این کردار و رفتار و پندار کشورهای غربی همان لیبی است.
آنها بسیار تبلیغ می کردند که با مردم لیبی مشکلی ندارند و فقط مشکل آنها حکومت لیبی است و اگر مردم لیبی حکومت را سرنگون کنند از کمک های سرشار غرب برای رشد و آبادانی برخوردار می شوند و اتفاقا قبل از اینکه همه چیز در لیبی به هم بریزد ناتو با حملات هوایی خود همه زیرساخت های نظامی لیبی را نابود کرد.
ببینید امروزه شرایط در لیبی چگونه است.
حال برخی ممکن است سوال کنند که خوب چه سودی از این شرایط می برند.
بسیار روشن است، اولا کل منطقه پیرامونی لیبی را درگیر بی ثباتی و نا امنی می کنند وکشورهای همجوار همه مجبور می باشند مراقب باشند تا مبادا اتفاقی رخ دهد که روی اوضاع داخلی آنها تاثیر بگذارد و دائم از غربی ها تسلیحات بخرند و بخش های بزرگی از بودجه هایی که می شد روی رفاه مردم هزینه کرد روی بودجه های تسلیحاتی خرج کنند.
دوم اینکه کشورهای غربی، مخصوصا اروپایی ها می توانند نفت لیبی را سرقت کنند و با سوء استفاده از عوامل خود نفت را از لیبی بگیرند و به جای آن تسلیحات به آنها بدهند.
نفت را هم که به قیمت بازار نمی خرند، بلکه حدود 20 درصد قیمت واقعی آن را به عوامل خود می دهند، مثل کاری که الان دارند در شمال غرب سوریه انجام می دهند.
با توجه به اینکه حکومت مرکزی نه نیروی نظامی مقتدر دارد و نه پول دارد و نه ساختار اداری عملا اتفاقی که رخ می دهد این است که کشور تا ابد الدهر وارد چالش های رقابتی میان جناح های قدرت می شود و هر جناح قدرت بخشی از کشور را در اختیار می گیرد.
بروید در اینترنت طرح برنارد لوئیس برای تجزیه خاورمیانه وشمال آفریقا (که در سال 1972 میلادی تدوین شده) بر اساس منافع آمریکا نگاه کنید تا متوجه شوید آنها در حال پیاده کردن همان طرح هستند.
آنچه مسلم است کنترل گروه های تندرو اسلامگرا بر سوریه مورد پسند عموم مردم سوریه که دهه ها است حکومت لائیک داشته اند و بسیاری از آنها با تفکر های لائیک زندگی کردند، نخواهد بود و در نهایت یا مانند مردمان افغانستان مجبور می شوند اکثرا به کشورهای دیگر کوچ کنند و یا اینکه کشور با درگیری های داخلی مواجه خواهد شد.
مضاف بر اینها چون اهداف و مقاصد بسیاری از این گروه های افراطی سرنگونی دیگر حکومت های منطقه وتشکیل حکومت خلافت اسلامی می باشد، می توان تصور کرد که سوریه به مرکزی برای صادر کردن بحران به کشورهای دیگر منطقه تبدیل شود.
بسیاری از این گروه ها هدف هایی مانند سرنگونی حکومت هایی مانند عربستان سعودی، اردن، مصر، ایران، عراق و... و یا جدا کردن بخش های مسلمان نشین چین و یا روسیه و یا سرنگونی حکومت های کشورهای آسیای میانه و...
حتی برخی از آنها در تفکر های افراطی خود پا فراتر گذاشته و به دنبال نابودی و قتل عام همه شیعیان وتبدیل غیر مسلمانان منطقه به برده های خود می باشند و اینکه می بینیم دوباره پرچم داعش در سوریه بر افراشته شده خود گواه بر این جریان است.
حال باید دید کشورهای پیرامونی سوریه می خواهند چه کار کنند، اما آنچه مسلم است روند روندی نیست که خیلی امیدبخش باشد.