درسعبرتی از ماجرای سقوط بشار اسد
تحولات سوریه در یک دهه اخیر یکی از پیچیدهترین و درسآموزترین بحرانهای سیاسی و اجتماعی جهان معاصر بوده است. سقوط دولت بشار اسد به عنوان یکی از مهمترین نتایج این بحران، نشانهای از یک مسأله اساسی در سیاستگذاریهای نادرست است.
تحولات سوریه در یک دهه اخیر یکی از پیچیدهترین و درسآموزترین بحرانهای سیاسی و اجتماعی جهان معاصر بوده است. سقوط دولت بشار اسد به عنوان یکی از مهمترین نتایج این بحران، نشانهای از یک مسأله اساسی در سیاستگذاریهای نادرست است: عدم توجه به افکار عمومی و نداشتن تحلیل دقیق از خواستهها و مطالبات مردم.
بشار اسد به مرور زمان فاصلهاش با مردم بیشتر شد. یکی از بزرگترین اشتباهات وی در این مسیر، عدم توجه به افکارسنجی و مشاوره دقیق با مردم و نمایندگان واقعی آنها بود. در شرایطی که جامعه سوریه تحت فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار داشت، بشار اسد قادر نبود تصویری دقیق از خواستههای مردم و نقاط ضعف و قوت سیاستهای خود داشته باشد. این عدم درک از وضعیت واقعی جامعه، منجر به اتخاذ تصمیمات اشتباه و از دست دادن حمایت مردمی شد.
در واقع، زمانی که یک رهبر یا دولت نتواند به خوبی به تحلیل خواستهها و مطالبات مردم بپردازد و آنها را در فرآیند تصمیمگیری خود دخیل کند، هرگونه تصمیمگیری سیاسی و اجتماعی با احتمال خطا مواجه میشود. برای بشار اسد، این فاصله از مردم نه تنها در عرصههای اجتماعی و اقتصادی بلکه در عرصه نظامی نیز خودش را نشان داد. نیروهای مسلح که تا پیش از آن به عنوان ستون فقرات رژیم محسوب میشدند، به تدریج در برابر سیاستهای نادرست و تصمیمات غیرواقعی فاصله گرفتند و در نتیجه، وفاداری به حکومت بشار اسد کمرنگتر شد.
در این میان، افکارسنجی به عنوان ابزاری حیاتی برای تحلیل واقعبینانه از وضعیت جامعه و خواستههای مردم، جایگاه ویژهای دارد. اگر بشار اسد میتوانست با استفاده از ابزارهای علمی و اجتماعی افکارسجی واقع بینانهای از خواستههای مردم انجام دهد، میتوانست ارتباط بهتری با مردم برقرار کند و مطالبات آنها را درک کند، حتی شاید میتوانست بحران را مدیریت کرده و از سقوط خود جلوگیری کند.
این درس برای کشورهایی مانند ایران نیز حائز اهمیت است. اگر سیاستمداران ایرانی نتوانند افکارسنجی دقیقی از خواستههای حقیقی مردم داشته باشند و تصمیمگیریها صرفاً بر اساس تحلیلهای غیرواقعی، سیاسی و شانتاژهای رسانهای انجام شود، به راحتی ممکن است دچار اشتباهات محاسباتی مشابه آنچه در سوریه اتفاق افتاد، شوند. افکارسنجی باید به دور از جوّ رسانهای و سیاسی صورت گیرد و باید ابزارهایی برای شناسایی واقعیتهای موجود در جامعه و تطبیق سیاستها با نیازهای واقعی مردم فراهم گردد.
در نهایت، شکست بشار اسد نه تنها ناشی از مشکلات نظامی، اقتصادی و اعتماد بشار اسد به وعدههای پوچ غرب، بلکه نتیجه یک عدم ارتباط موثر با مردم و ناتوانی در شناسایی دقیق خواستههای آنها بود. درس این تجربه برای مسئولین کشور ما، اهمیت تعامل با مردم و توجه به مطالبههای واقعی آنان است تا بتوان از بحرانهای احتمالی در آینده جلوگیری کرد.