مسیر سینما در 2025
دنیای اقتصاد : پیشبینیها نشان میدهند که صنعت سینمای جهان در سال ۲۰۲۵ به رشد چشمگیری دست خواهد یافت و درآمد گیشهها به ۳۳میلیارد دلار خواهد رسید. طبق برآورد شرکت تحلیلی «گاور استریت آنالیستیک» در سال آینده، آمریکای شمالی یکی از بازارهای اصلی سینما خواهد بود و فروش تقریبی ۹.۷میلیارد دلاری را تجربه خواهد کرد. همچنین پیشبینی شده بازارهای بینالمللی، به استثنای چین، با فروش ۱۶.۸میلیارد دلاری روبهرو شوند و در چین هم رقم ۶.۶میلیارد دلار فروش به دست بیاید.
بررسی جغرافیایی این پیشبینی نشان میدهد که در اروپا، خاورمیانه و آفریقا ۹.۱میلیارد دلار، در آسیا و اقیانوسیه ۵.۳میلیارد دلار و در آمریکای لاتین ۲.۴میلیارد دلار فروش حاصل شود. این شرکت تحلیلگر سال ۲۰۲۵ را سالی پرقدرت برای صنعت سینما در سطح جهان میداند و این موفقیت را حاصل تلاشهای مشترک استودیوهای بزرگ و تولیدکنندگان مستقل دانسته است. عوامل متعددی در موفقیت مالی سینما نقش دارند که مهمترین آنها اکران دنبالههای آثار پرطرفدار است. امسال برای اولین بار در تاریخ هر ۱۰ فیلم پرفروش دنبالههای فیلمهای قبلی بودهاند.
«درون بیرون ۲»، «ددپول و ولورین»، «من نفرتانگیز ۴»، «تلماسه: قسمت دوم»، «گودزیلا و کونگ: امپراتوری جدید»، «پاندا کونگفوکار ۴»، «بیتلجویس ۲»، «ونوم: آخرین رقص»، «پسران بد: بران یا بمیر» و «پادشاهی سیاره میمونها» آثاری بودند که توانستند در گیشه بهشدت موفق عمل کنند و احتمالا در ۲۰۲۵ نیز همین روال تکرار شود.
این در حالی است که فیلمهای هنری با شکستهای سنگینی روبهرو شدند و انتقادهای فراوانی را برانگیختند. علاقهمندان ناراضی معتقدند هالیوود فقط به دنبال ساخت دنبالهها و بازسازی فیلمهای قدیمی است و فیلمهای اورجینال و واقعی را نادیده میگیرد. البته این اولین بار نیست که چنین اعتراضهایی مطرح میشود. در این سالها بارها موضوع تغییر سلیقه سینمایی مردم مطرح شده و کمپانیهای بزرگ هم به عنوان متهمان اصلی این اتفاق از عملکردشان دفاع کرده اند.
واکاوی جدول پرفروشها در ۳۰ سال پیش، یعنی در سال ۱۹۹۳، نشان میدهد این اتفاق به مرور زمان و با رشد تکنولوژی اتفاق افتاده است و پس از آن شرکتهای بزرگ فیلمسازی هم از فرصت استفاده کرده و آثارشان را مطابق با خواسته نسل جدید تولید کردهاند.
شاید خیلی قابلمقایسه نباشد اما این اتفاق بهنوعی در ایران هم افتاده و اقبال مردم به کمدیها از همین موضوع حکایت میکند. سینماگران سرشناس جهان بارها نسبت به این موضع اعتراض کردهاند.
به عنوان مثال مارتین اسکورسیزی چند بار درباره همین موضوع واکنش نشان داده و موجی راه انداخته است. او دو سال پیش در مقالهای درباره بیارزش شدن سینما نوشت: «۱۵ سال پیش کلمه «محتوا» تنها زمانی استفاده میشد که افراد در حال بحث درباره سینما در سطحی جدی بودند و «محتوا» در مقابل «فُرم» قرار میگرفت و سنجش میشد، اما بهتدریج کلمه «محتوا» بیشتر توسط افرادی که مدیریت کمپانیهای رسانهای را بر عهده داشتند مورد استفاده قرار گرفت، افرادی که هیچ چیز در مورد تاریخ سینما نمیدانند و حتی فکر نمیکنند که باید در این باره چیزهایی بدانند.»
مطلب اسکورسیزی یادآور صحبتهای جنجالیاش در سال ۲۰۱۹ بود که در نیویورکتایمز منتشر شد و توضیح داده بود چرا فیلمهای مارول سینما نیستند و بیشتر شبیه پارکهای موضوعی هستند.
او معتقد است صنعت کنونی سینما، میزبان خوبی برای هنر نیست و با توجه به اینکه صنعت فیلم، امروزه تجارت گسترده سرگرمی بصری است، خواستار احیای مجدد سینما شد و نوشت: «همهچیز تغییر کرده و سینما و اهمیت آن در فرهنگ نیز دستخوش این تغییرات بوده است و جای تعجب نیست چهرههایی چون ژان لوک گدار، اینگمار برگمن، استنلی کوبریک و فدریک فلینی که زمانی بر فُرم هنری فوقالعاده سینما سلطنت میکردند در نهایت و با گذر زمان در سایهها گم شدند. اکنون نمیتوانیم روی تجارت فیلم برای نگهداری از سینما حسابی باز کنیم و تنها افرادی از بین ما که درباره سینما و تاریخ آن میدانند، باید این عشق و دانش را افراد بیشتری به اشتراک بگذارند.»
فرانسیس فورد کوپولا، کارگردان بزرگ فیلمهایی همچون «اینک آخرالزمان» و «پدرخوانده»، نیز سال ۲۰۱۹ در فستیوال لومیر در لیون در واکنش به انتقاد مارتین اسکورسیزی به فرنچایز مارول گفت: «وقتی مارتین اسکورسیزی میگوید فیلمهای مارول سینما نیستند، درست میگوید. چون ما انتظار داریم از سینما چیزی یاد بگیریم، انتظار داریم چیزی به ما اضافه کند، روشنگری، خرد، انگیزه. من نمیدانم آیا اصلا کسی از تماشای دوباره و دوباره یک فیلم چیزی دریافت میکند یا نه. مارتین البته خیلی مهربان بوده که فقط گفته این فیلمها سینما نیستند. نگفته نفرتانگیزند که از نظر من هستند.»کن لوچ، فیلمساز شهیر بریتانیایی، هم پیشتر جهان سینمایی مارول را به باد انتقاد گرفته و فیلمهای آن را به کالاهایی همچون همبرگر تشبیه کرد و گفت: «این فیلمها را مثل کالاهایی شبیه همبرگر درست میکنند. هدفشان برقراری ارتباط نیست، به اشتراک گذشتن تصویر و خیال نیست. تولید کالایی برای یک کمپانی بزرگ است که پولساز باشد. بازاری است و هیچ ارتباطی به هنر سینما ندارد. وقتی پای پول به میان بیاید دیگر هنر نیست.»