روایتی میدانی از درون زندان مخوف صیدنایایِ دمشق
فرارو- خبرنگاران نشریه "اشپیگل" با حضور در سوریه و زندان مخوف صیدنایایِ این کشور، روایتی میدانی را از حال و هوای این روزهای این زندان مرموز و تلاشهای افراد مختلف جهت یافتن دالانهای مخفی آن و آزادسازی زندانیان در بند، ارائه...
فرارو- خبرنگاران نشریه "اشپیگل" با حضور در سوریه و زندان مخوف صیدنایایِ این کشور، روایتی میدانی را از حال و هوای این روزهای این زندان مرموز و تلاشهای افراد مختلف جهت یافتن دالانهای مخفی آن و آزادسازی زندانیان در بند، ارائه کردهاند. اشپیگل در گزارش خود از این زندان به این مساله اشاره دارد که زندان صیدنایا را باید نمودی از قدرت مطلق نظام سیاسی سابق سوریه ارزیابی کرد که اکنون رمزگشایی از راز و رمزهای پیچیده آن در ذهن بسیاری از سوریها به فتح آخرین دژ مستحکم این نظام، پس از سقوطش تبدیل شده است.
به گزارش فرارو و به نقل از نشریه اشپیگل؛ در شهر "التل"، آخرین شهر قبل از زندان صیدنایای سوریه که در ۱۰ کیلومتری جنوب این کشور قرار دارد، مردان جوان در یک تقاطع ایستادهاند و تابلوهایی را به دست دارند که روی آنها نوشته شده: برای حرکت به سمت زندان صیدنایا به سمت چپ حرکت کنید. دو یا سه کیلومتر مانده به زندان را باید با پای پیاده حرکت کرد. توده قابل توجهی از مردم که چندین کیلومتر حضورشان طول دارد، از تپههایی که علفهای زرد رنگ و سوخته دارد عبور میکنند تا به زنان صیدنایا برسند. آنها در مسیر حرکت به سمت زندان، به شدت محتاط و مضطرب هستند، زیرا نگرانند که مبادا پا روی مین بگذارند. یک وکیل که با تودهای از مدارک از زندان مذکور باز میگردد میگوید که مردمِ زیادی به سمت زندان صیدنایا هجوم آوردهاند. روندی که از زمان سقوط نظام سیاسی سوریه شروع شده و مدام بیشتر میشود.
در بسیاری دیگر از مناطق سوریه، میلیونها نفر امیدوارند که شرایط عادی در کشورشان برقرار شود و بار دیگر آرامش به سوریه برگردد. آنچه واضح است این نکته میباشد که مردم عمدتا شاد هستند. بخشی از سرخوشی این روزهای مردم سوریه ناشی از حیرت آنها نیز است. اینکه شاهد بودهاند نظام سیاسی حاکم بر سوریه پس از پنج دهه به سرعت فروپاشیده و اثری از آن نیست، حال و هوای خاصی را در سوریه حاکم کرده است. رژیم سابق سوریه خیلی زود تسلیم شد. اکنون سوریه این شانس را دارد تا تحولات تازهای را شاهد باشد. هر چند که خوانش دقیق حاکمان کنونی سوریه نیز به هیچ عنوان کار سادهای نیست.
با این همه، اینجا یعنی مسیر پر پیچ و خم رسیدن به زندان صیدنایای دمشق، جو سنگین و مملو از ناامیدی و وحشت است. از سال ۲۰۱۱ تاکنون، بیش از ۸۰ هزار نفر در اقصی نقاط سوریه ناپدید شدهاند. افرادی که از خانههای خود یا در خیابان و یا در حال خرید و اعتراض ربوده شدهاند و دیگر کسی از آنها چیزی ندیده و نشنیده است. در دهههای قبل از آن، در دوره حکومت حافظ اسد، بیش از ۱۰ هزار سوری ناپدید شدند. صیدنایا، عنوان قلب یخی ماشین وحشتِ حکومت سوریه را به دوش میکشید.
اکنون، اعضای خانوادهها به اینجا میآیند و صدها نفر از زندان صیدنایا دمشق آزاد شدهاند و البته که هنوز برخی منتظرند که زندانیان دیگر از دالانهای مخفی این زندان آزاد شوند.
صیدنایا؛ حیات خلوت سرویس مخفی سوریه
نادیا سعد، اهل شهر دمشق، در حالی که روی تپههای مشرف به زندان صیدنایا ایستاده، نفسی عمیق میکشد. او اخیرا در داخل زندان مذکور و راهروهای تو در توی آن بوده است. وی میگوید: "پسرم؛ تنها پسرم... موید در ۱۶ سالگی و در تاریخ ۲۹ آگوست ۲۰۱۳ برای خرید شارژ اعتباری برای گوشی تلفن همراه خود به یک کیوسک در شهر مراجعه کرد. با این حال، یک خودرو وی را به زور سوار کرد و دیگر اثری از او نبود. او علیه اسد بود. همه ما علیه اسد بودیم. با این حال، او از ما محتاطتر بود، زیرا وی تنها پسرم بود. "
او میگوید که مدام سراغ پسرش را از نهادهای دولتی مختلف سوریه و به ویژه سرویس اطلاعاتی و امنیتی این کشور میگرفت. او رسیدهای کاغذی را داشت که نشان میدادند او بارها به زندان صیدنایا آمده است. با این همه، تلاشهای وی به جایی نرسیدهاند. سرویس مخفی نظامی سابق سوریه و سرویس مخفی نیروی هوایی و شاخه فلسطینی امنیت دولتی، در بازداشت افراد نقش داشتند. در این رابطه، قتل شمار زیادی از بازداشت شدگان نیز گزارش شده است. برخی به این نکته اشاره میکنند که جسد کشته شدگان در صحراها و یا کوهستانها دفن شده است.
*"نادیا سعد" زن سوری برای یافتن تنها پسرش به زندان صیدنایای دمشق آمده است
ایاد برادرِ ناتنی موید میگوید که پس از ۶ ماه، من ناگهان تماسی دریافت کردم. فردی که پشت خط تلفن بود گفت: "این من هستم، موید. صدایش ضعیف به نظر میرسید با این حال من او را شناختم. سپس خیلی زود تماس قطع شد". وی میگوید که ما بارها سعی کردیم با شمارهای که با ما تماس گرفته بود تماس بگیریم. بسیاری به من گفتهاند که من اشتباه کردهام با این حال، من مطمئنم که درست شنیدم.
از همان زمستان سال ۲۰۱۴ که تماس مذکور برقرار شد، امیدهایی در مورد زنده بودن موید ایجاد شد. در عوض، خانواده موید تماسهای متعددی دریافت کردند که به آنها میگفتند در ازای پرداخت ۵۰۰، ۶۰۰ یا ۱۲۰۰ دلار، میتوانند محل حضور موید را بفهمند. حتی به آنها گفته شد که میتوانند آزادی موید را بخرند. اگرچه مادر موید پولهایی پرداخت کرده با این حال، خبری از پسرش نشده است. نادیا سعد میگوید در نقطهای، دیگر نتوانستم به این وضع ادامه دهم. او پول زیادی قرض کرده و دیگر پس اندازی نداشته که هزینه کند.
نادیا سعد میگوید اکنون که دولت اسد سقوط کرده وی میتواند کاری انجام دهد. نادیا و نزدیکانش به زندان صیدنایا آمدهاند و دیوارههای زندان را برای یافتن نشانی از موید میگردند و البته که سلول به سلول را نیز گشتهاند. او میگوید تاکنون چیزی نیافتهایم. در برخی سلولها که فضای زیادی ندارند، ۲۰ تا ۴۰ زندانی حضور داشتهاند. شرایط زندگی نیز به هیچ عنوان مساعد نیست.
*یک دالان خالی از سلول های زندان صیدنایا
وقتی اندکی توقف میکنید، مردم داستان زندگی خود را خیلی زود با شما به اشتراک میگذارند. هر کدام از آنها یک تراژدی تمام عیار هستند. عبدالفتاح خلیفه به دنبال سه برادر خود آمده است. افرادی که در سالهای ۲۰۱۳، ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ در دمشق ناپدید شدهاند. او میگوید: "در سال ۲۰۱۴، شایعاتی را شنیدیم که کوچکترین برادرم به زندان صیدنایا منتقل شده است. پس از آن، ما دیگر چیزی نشنیدیم". معان سلمان از روستای ریمی در جنوب شرق استان السویدا در سال ۲۰۱۲ و در راه دمشق ناپدید شد. اکنون پدرش و برادرزاده اش آمدهاند تا شاید بتوانند ردی از وی بیابند.
جمعه محاحی دیگر شهروند سوری به دنبال پدر خود وسیم محمود محاحی آمده است. کسی که یک چهره شناخته شده در اردوگاه یرموک دمشق است. پسرش میگوید پدرش در سال ۲۰۱۲ ربوده شده است. آنها پدرش را در خیابان چرخاندهاند تا تحقیرش کنند. او میگوید در طی سالهای متمادی مبالغ زیادی را پرداختهاند تا شاید بتوانند خبری از وی بیابند. در ازای این مبالغ نیز تنها یک عکس و گزارشی از بازجویی او را دریافت کردهاند.
*خانواده های سوری به دنبال یافتن نزدیکان بازداشت شده خود در زندان صیدنایایِ دمشق
بوسرا، یک دختر جوان، داستان دو برادر جوانش را میگوید. برادرانش در زمان ربوده شدن ۱۷ و ۲۸ سال سن داشتهاند. آنها اقدام به فروش سیگار میکردند، اما در سال ۲۰۱۲ ناپدید شدهاند. او میگوید هر مرتبه که سراغ برادرانش را از سرویس مخفی سوریه گرفته هدفِ آزار و اذیت قرار گرفته است. او میگوید ماموران به وی گفتهاند که برای آزادی برادرانش باید کاری انجام دهد. وی اشاره میکند که از همه آنها متنفر است و آنها باید تکه تکه شوند. با این حال، بقیه با وی مخالفت میکنند و میگویند که باید به دادگاه سپرده شوند. ما نباید شبیه به آنها شویم.
حلا کشکش دختر ۱۵ ساله با برادر بزرگتر خود آمده است. پدرشان نبید در سال ۲۰۱۱ در یکی از اعتراضات علیه دولت اسد بازداشت شده است. او میگوید "ما هیچوقت تسلیم نشدیم. آنها به ما گفتند که او در بخش قرمزِ زندان صیدنایا که تروریستها در آن حضور دارند است". وی مدعی است که در سال ۲۰۱۵ یک مامور امنیتی به وی گفته که اگر یک کیلوگرم طلا بدهند پدرشان آزاد خواهد شد. با این حال، آنها یک چنین پولی نداشتهاند. او میگوید که وقتی پدرش ربوده شده تنها دو سال داشته است. او میگوید چند خاطره مبهم از پدرش دارد و از آنها به عنوان چیزهایی ارزشمند محافظت کرده است.
*کفش های به جا مانده از زندانیان زندان صیدنایای دمشق
محمد عبید، اهل شهر حما سوریه میگوید که او یک مرتبه موفق شده برادرش جمال را در زندان صیدنایا مالاقات کند. جمال به دلیل فرار از ارتش سوریه بازداشت شده است. محمد میگوید پس از ساعتها انتظار، ماموران نام وی را صدا زدهاند و سپس به او اجازه دادهاند که وارد زندان شود. ماموران او را مجبور کردهاند که خم شود و دست هایش را در پشتش قرار دهد.
وی میگوید که جمال هیچ مشابهتی به یک انسان نداشت و بیش از همه به فردی وحشت زده و مطیع شباهت داشته است. محمد میگوید من به جمال گفتم: "سلام خیلی از دیدنت خوشحالم. او از احوال مادرش پرسیده و اینکه آیا فرزند تازهای به خانواده و آشنایان اضافه شده یا خیر. من هم پاسخ او را دادم. ما فقط چند دقیقه همدیگر را دیدیم. اگر من سوالی در مورد پروندهاش میکردم به مشکل برمی خوردیم و ماموران وارد عمل میشدند.
محمد هیچوقت برادراش جمال را برای بار دیگر مشاهده نکرد. برخی شایعات به این مساله اشاره داشتهاند که اگر شما مجوز دیدار با زندانی خود را دریافت میکردید، این بدان معنا بود که اعدام او نزدیک است. این دیدارها با هدف آرام کردن افراد و نگه داشتن آنها در حالت وحشت سازماندهی میشدند. درست به همین دلیل است برخی افراد هیچگاه به دیدار عزیزانشان نرفتند حتی زمانی که به آنها اجازه داده میشد. با این همه، زندانیان کشته میشدند فارغ از اینکه دیگران آنها را ببینند یا خیر. برخی، چون محمد، نرفتن و ندیدنِ نزدیکانشان را شبیه به خیانت به آنها ارزیابی میکنند.
در اطراف زندان صیدنایا آتش سوزی عمدی ایجاد شده تا مین هایی که احتمالا در این منطقه کار گذاشته شده اند منفجر شوند
وقتی زندانیان به زندان صیدنایا وارد میشوند، تا حد زیادی امکان دیدن آسمان را از دست میدادند. در زندان مذکور افراد همواره باید ساکت باشند و نباید حرف بزنند. درست به همین دلیل است که برخی زندانیان به خوبی صدای افرادی که در محیط باز اعدام شدهاند را شنیدهاند. برخی گزارشها حاکی از این هستند که در فاصله میان سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۸، چیزی در حدود ۳۰ هزار سوری در زندان صیدنایا کشته شدهاند.
در حیاط کناری زندان صیدنایا، جایی که زندانیان به دار آویخته میشدند، دو طناب دار همچنان آویزان هستند. برخی افراد در مورد یک دستگاه پرس هیدرولیک که در گوشهای قرار دارد سوال میپرسند و اینکه ممکن است به چه کاری بیاید. آیا از این دستگاه برای له کردن زندانیان استفاده میشده است؟ یا برای له کردن جنازههای افراد اعدام شده؟ گردی از غبار روی دستگاه مذکور نشسته و به نظر میرسد که برای مدت زمان طولانی از آن استفاده نشده است. افرادی که در زندان صیدنایا رفت و آمد میکنند به سختی در یک نقطه میایستند و مدام در حال حرکت هستند.
آنها مدام سعی دارند تا راهی به سمت زندانیهای مخفی زیرزمینی بیابند. شایعات مختلفی نیز در این رابطه مطرح میشود. بر اساس برخی از این شایعات، گفته میشود که دو یا سه و یا حتی هفت طبقه زیر زمین نیز سلولهای زندان وجود دارند. زندانهایی که با دروازههای خاصی محافظت میشوند و صرفا با کدهای الکترونیکی میشود به آنها راه یافت. البته که داستانهای خیالی زیادی هم در این رابطه گفته میشود. همه تلاش میکنند که راههای مخفی به بخشهای مختلف زندان صیدنایا را کشف کنند.
*مردم با استفاده از بیل مکانیکی به دنبال یافتن دالان های مخفی به طبقات زیرزمینی زندان صیدنایای دمشق هستند. آن ها هیچ چیزی پیدا نمی کنند
در طبقه دوم، یک مرد با یک چکش روی درب فلزی که رو به رویش است میکوبد و صدای کَر کنندهای را تولید میکند. او فریاد میزند که احتمالا ورودی به سلولهای مخفی زندان، پشت درب مذکور قرار دارد. او با قدرت بیشتری به در میکوبد. با این حال، درب مذکور هم به جایی نمیرسد. سه مرد دیگر نیز در گوشهای دیگر در حال جستوجو هستند و میگویند که هیچ خبری نیست. برخی از جستجوگران به شدت عصبانی هستند.
*یک بازمانده از زندان صیدنایای دمشق در بیمارستان به سر می برد. مردمی که اعضای خانوادهشان در این زندان بوده اند با نشان دادن عکس های عزیزانشان از وی می پرسند که آیا آن ها را در زندان دیده است؟
مردم به بخشهای مختلف زندان یورش میبرند و سعی دارند راهی بیابند. با این حال، وقتی وضعیت آشفته میشود، مردان مسلح تیراندازی هوایی میکنند و سعی دارند اوضاع را سامان دهند. یک مرد که در محل حضور دارد تاکید میکند که تا راهی به تونلهای مخفی زندان صیدنایا پیدا نشود او این مکان را ترک نخواهد کرد. زندان صیدنایا ساختاری پیچیده و عجیب دارد. این زندان در دهه ۱۹۸۰ میلادی ساخته شده و سمبل قدرت مطلق نظام سیاسی سوریه بوده است. برخی معتقد اگر رازهای این زندان و تونلهای مخفی آن کشف شود این به معنای تحمیل شکست نهایی به نظام سیاسی سابق سوریه خواهد بود. نکته قابل تامل اینکه شکنجه گران و مسوولان زندان مذکور پس از قطعی شدنِ سقوط نظام سیاسی سابق سوریه بدون هرگونه ملاحظهای از این مکان فرار کردهاند و عملا هیچ اطلاعاتی در مورد دالانهای مخفی این زندان و سرنوشت زندانیان در دسترس نیست.