۱۰ دلنوشته عید نوروز با بیانی بسیار زیبا و دلنشین

دلنوشته عید نوروز / دلنوشته عید / دلنوشته سال نو / دلنوشته برای عید نوروز / دلنوشته درباره عید نوروز / دلنوشته تبریک عید نوروز / دلنوشته های عید نوروز
دلنوشته عید نوروز
در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از دلنوشته عید نوروز را برای شما عزیزان آورده ایم. با ما همراه باشید.
دلنوشته عاشقانه عید نوروز
عشقم، در این روزهای زیبا و بهاری، میخواهم بگویم که تو همان نوروزی هستی که زندگیام را روشن کردهای. با آمدن بهار، قلبم پر از عشق و شوق به تو میشود. امیدوارم در این سال جدید، عشقمان همچنان شکوفا شود و هر روزمان پر از لحظات شیرین باشد. نوروز بر تو مبارک، و همیشه در کنار هم خواهیم بود.
دلنوشته عید نوروز و سال نو
بوی بهار، در لابه لای برگ ها می پیچد. عطر سوسن، هوای صبحگاهی را مست می کند. میخک، رز و محمدی، بوی زندگی و تازگی را میان باغچه می پراکنند،نسیم خوش بهاری، طبیعتی تازه را نوید می دهد.
برگ ها جان می گیرند و چشم اندازی سبز، از پس پنجره های گشوده، جلوه گری می کند.، سفره های سخاوت و یکرنگی، پهن می شوند.
بوی سبزه در فضای رنگارنگ سفره می پیچد.، عطر سیب های سرخ، جای دیگری میان این همه، باز می کند.، دل های یکرنگ و باصفا، آماده می شوند تا به ثانیه های تازه زندگی وارد شوند. تیک تاک ساعت، فضای پرسکوت خانه را پر می کند.، چیزی به ثانیه های آغازین سال نو نمانده است.
یک سال گذشت و واپسین ثانیه، فاصله میان زمان ها را دو نیمه کرد.؛ «یا مقلب القلوب و الابصار. یا مدبر اللیل و النهار. یا محول الحول و الاحوال. حوّل حالنا الی أحسن الحال»؛ چشم ها به روشنی باز می شوند و دل ها به یکدیگر نزدیک و قلب ها آرامش دوباره می یابند در حلول سال نو و دلگرم به آتیه های مهربانی و صفا می شود.
احساس بهار، نیلوفرانه بر اندام طبیعت می پیچد و زمستان کوچ می کند.
دلنوشته سال نو
نوروز، تجلیگاه زیباییهای طبیعت و فرصتی برای بازنگری در زندگی است. در این روزها، زمین با گلها و سبزهها زنده میشود و یادآور میشود که هر پایان، آغاز جدیدی را به همراه دارد. در این عید بزرگ، بیایید با دلهای پاک و نیتهای نیک، به سوی آیندهای روشنتر گام برداریم.
امیدوارم این نوروز برای شما و عزیزانتان سرشار از عشق، دوستی و موفقیت باشد.
دلنوشته درباره عید نوروز
نوروز، از نفس های معتدل بهار می تراود و در سفره گلدار هفت سین دمیده می شود؛ سفره ای که در آن ماهی قرمزی، تکرار تازه زندگی را میان تنگ کوچکی از آب گوشزد می کند.
نوروز، هفت سین را از بازار بهار می آورد و با سلیقه می چیند تا عشق را از پس گونه های سرخ «سیب»، هدیه کند، تا شمه ای از بهشت را از لابه لای گلبرگ های «سنبل»، به ارمغان آورد. حالا برکت را در طعم پر از شیرینی و گندم «سمنو» می توان چشید.
می توان با گیسوان شانه خورده سبزه ای جوان که تکه ای از طبیعت را به خانه آورده، طراوت را دسته کرد و دانه دانه «سکه های نو» را که در کنار سفره برق می زنند و بوی عید می دهند، در دست های کودکانه کاشت تا شوق معصوم کودکی، در باغ چشمشان بشکوفد.
دلنوشته در مورد عید نوروز
عید نوروز، روز نو شدن و تجدید حیات است. در این روزهای زیبا، زمین با گلها و سبزهها زنده میشود و دلها با یاد عزیزان شاداب میگردد. نوروز فرصتی است برای شروعی تازه، برای بازنگری در زندگی و برای تجدید دوستیها.
امیدوارم در این سال جدید، هر روزتان پر از عشق و خوشحالی باشد و آرزوهایتان به حقیقت بپیوندند. بیایید با هم به استقبال بهار برویم و زندگی را با عشق و دوستی پر کنیم. نوروز بر شما مبارک!
دلنوشته عید
ساقیا! آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرود از یادت
بهار می آید؛ با چمدانی پر از شکوفه و لبخند. چشم هایش، آمیزه خورشید و ابر؛ دلش آینه بندان سبزه و باران.
بهار می آید و از رد گام هایش، رودهایی زلال، زمین چرک را به شست وشو می خوانند. نوروز از راه می رسد و خاک، در رستاخیزی شگفت، رستن آغاز می کند. مردمان شهر، دست در دست مهربانی با گل و آینه به شادباش هم می روند.
از قلب ها پنجره هایی بی شمار به سمت هم گشوده می شوند و این گونه، جشنواره انسان و طبیعت افتتاح می شود.، بهار آمده تا به ما بگوید لحظه ها چون ابر در گذرند؛ تا به این همه تحول و تغییر، به دیده عبرت بنگریم.
سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
پروانه ها، کاسه های شبنم در دست، بر فراز گل ها درآمد و شداند. پرستوها برف از بال ها تکانده، امیدوار به سوی لانه ها بازمی گردند، گاه، خورشید می تابد و بر ابرها پادشاهی می کند و گاه، باران می بارد و بر پیکر آسمان و زمین، لباس طراوت و تازگی می پوشاند.
هر رفتنی را آمدنی است و هر آمدنی را رفتنی؛ چنان که زمستان می رود و بهار می آید، شب می رود و روز می آید؛ ما نیز روزی به جهان می آییم و ناگزیر باید به سمت مقصدی ابدی، جاده های زمان را طی کنیم؛ نوروز می آید تا گرد غفلت را از رخسارمان بشوید و از خواب های دراز خرگوشی بیدارمان کند. تا بدانیم که ایستایی و رکود، شیوه مرداب است.
یا مقلب القلوب!
قلب های زنگار گرفته مان را به یادت به رودخانه روشنی می سپاریم و در تار و پودش بذر مهر می باشیم. ای تدبیرکننده روز و شب، ای تغییردهنده حال ها! یاری مان کن تا با سلاح عشق و صداقت و ایمان، به بهترین حال ها دست یابیم.
وقتی غبار تیرگی و کینه را از روح و جانمان تکانده باشیم، در دل های آفتابی مان هفت سین سلام و سادگی گسترده خواهد بود.
متن ادبی عید نوروز
نوروز، فصل نو شدن و زایش دوباره است. در این روزهای آغازین بهار، زمین با گلهای رنگارنگ و سبزههای تازه زنده میشود و دلها با یاد عزیزان شاداب میگردد.
نوروز، فرصتی است برای نو کردن زندگی و به یاد آوردن ارزشهای انسانی. این عید بزرگ، یادآور میشود که زندگی همواره در حال تغییر است و ما باید با هر تغییر، به استقبال روزهای جدید برویم.
بیایید در این عید بزرگ، عشق و دوستی را در دلهایمان زنده نگهداریم و به سوی روزهای روشنتر گام برداریم. امیدوارم در این سال جدید، زندگیتان پر از خوشبختی، سلامتی و موفقیت باشد. بیایید با هم در این بهار زیبا، لحظات شیرینی بسازیم و از هر لحظه زندگیمان لذت ببریم. نوروز بر شما و خانوادهتان مبارک!
دلنوشته های عید نوروز
به شکرانه عبور از گردنه های زمستان، به شکرانه مقاومت و ایستادگی، به شکرانه فرصتی نو که ارزانی مان داشته اند، «هفت سین» می گشاییم.
به پاس عشق که تنها تنور گرمی مان بود، تنها اجاق دل های سرما زده مان، هفت سین می گشاییم،فواره های میدان اگر روشن اند، نماد سرزندگی شهرند،سبزینه ها اگر سبزند، تصویر دل های سبزند. «باده از ما مست شدنی، ما از او».
هفت سین، علامت هفت خوان زندگی است که سال به سال، باید بپیماییم.«سفره»، منشور همبستگی ماست در رنج ها و شادی ها، در راحتی ها و سختی ها،«آینه» لبخند می زند؛ «سبزه» لبخند می زند.
اگر ما هم لبخند بزنیم؛ چشم ها را بر اندوه یکدیگر نخواهیم بست، سینه ها را از کینه یکدیگر نخواهیم انباشت. بهار، درس های زیادی دارد؛ آسمانش، آزاد بودن را یاد می دهد، نسیمش بخشنده بودن.
عید که می آید، با همه شکوه اش، نجیب بودن را می آموزد و مهربانی را. زانو زدن های آب، پای سپیدارها تماشایی است. زانو زدن های گنجشک، پای برکه ها تماشایی است و تماشایی تر، کلبه ماست که هم آتش تنورش روشن است و هم چلچراغ دل آدم هایش.
عید، تنها میانْ پرده ای است از صداقت و صافی ما. صداقت و صافی ما در سیصد و شصت و پنج روزْ بازیگری، به نمایش درمی آید. ما بازیگران نمایشنامه صفا و صمیمیتیم. الماس ها به یکرنگی ما غبطه می خورند.
عید که می آید، ما گلاب محبتمان را روی دسته همه رهگذران می ریزیم. «هفت سین» می گشاییم تا انگشت های نوازش مان هفت روز هفته گشوده باشد. ما امید را به کوچه و بازار می بریم تا هدیه اش کنیم به انتظار کشیدگان و به حسرت دیدگان.
هیچ کس نمی تواند سبقت بگیرد از سلام های ما و از سایه های خنک سادگی مان. دست های ما یخ نمی زند هیچ گاه؛ چون در دست های دیگری است، چون دست هایمان را بر سر هفت سین هر سال، به هم گره می زنیم.
عید که می آید، تجدید عهد ما با همه «سین»ها شروع می شود؛ با سین «سلام»، با سین «سخاوت»، با سین «سادگی» و با همه سین های دیگر.هفت سین سفره ما هیچ کم ندارد؛ پدرانش همه خوبند، مادرانش همه خوب، پسرانش همه خوب، دخترانش همه خوب.
ما زندگی را در مکتب «هفت سین» عیدمان می آموزیم.
قرآن پدر و دعای مادر، سرمایه همیشه راهمان است.
عید که می آید، هفت سین می گشاییم؛ هفت سین زندگی....
دلنوشته تبریک عید نوروز
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
بهاری دیگر، با شکوهی شگفت انگیز، بساط سبزینه خود را بر طبیعت بی رنگ گسترد، رنگ گل های گوناگون این سفره گشوده را مزین نمود، نغمه مرغان خوش الحان فضای دشت و چمن را پر کرد و سردی و سکوت سنگین طبیعت را در هم شکست، همه آمدند، رستند و روییدند.
میل به صعود در مسیر تکامل در همه چیز جلوه گر شد، نسیم دل انگیز و روح پرور بهاری با برگ برگ شکوفه های رسیده از راهی دور و گذشته از کویر زمستانی سخت به نجوا پرداخت و با گفتگویی در رمز و رازی نهانی سر در آغوش یکدیگر بردند و به شرح فراقی جانسوز در پی خزانی طولانی پرداختند بلبل از عشق گل سرمست و غزلخوان همچو دیوانه ای پریشان، شاداب و بی قرار، هر لحظه بر گلزاری و هر دم بر گلستانی سرود عشق و شوریدگی آغاز نمود.
آرام آرام دست مشّاطه زمان به آرایش طبیعت بی رنگ پرداخت. سردی و رخوت ایام، که بر همه چیز حاکم بود، در گوشه ای پنهان گشت و گرم و شوق شکوهی شگفت آور چهره عروس طبیعت را دگرگون نمود.
سبز سر بر زانوی شقایق نهاد و لاله، چراغ چمن گردید و داغ عشقی جاودانی بر چهره بر افروخت. بنفشه در سایه نرگس آرمید و شکوفه بر رخسار محبت نهال دوستی به جلوه گری پرداخت.
همه چیز هر چه در نهانخانه وجود خویش نهفته بود بی دریغ در مقدم مهر انگیز بهار عرضه نمود تا در دو دیوار شهر زندگی را بیارانید و رنج و اندوه زمستانی را فراموش کنند. شبنم چون دانه الماس بر نگین برگ گل جای گرفت و گل سرمست و مغرور بر سفره بهار به جلوه گری پرداخت.
هنگامه خود آرایی و دلربایی در جشن با شکوه بهار به اوج خود رسید و هر چیز و هر کس به طریقی می کوشد تا در این فرصت گوی سبقت از دیگران برباید و بر تخت دلربای نشسته، تاج «جمال الهی» بر سر بگذارد.
دلنوشته تبریک سال نو
با شروع بهار همه چیز رنگ و بویی تازه به خود میگیرد
این افسانه زیبا و ماندگار همیشه در خاطره ها خواهد ماند
که هر شخص احساس می کند
که نخستین روز از بهار مشابه اولین روز آفرینش است
آغاز بهار و زنده شدن زمین مبارک باد