قاتلی در بغداد

از متن کتاب: کاپیتان کراسبی با قیافه ای خندان و متبسم بانک را ترک کرد، چون احساس می کرد که بیش از تصور شخصی خودش در بانک موجودی دارد. کاپیتان کراسبی همواره مسرور و شادمان می نمود. اساساً طبعش اینطور بود....
از متن کتاب:
کاپیتان کراسبی با قیافه ای خندان و متبسم بانک را ترک کرد، چون احساس می کرد که بیش از تصور شخصی خودش در بانک موجودی دارد.
کاپیتان کراسبی همواره مسرور و شادمان می نمود. اساساً طبعش اینطور بود. کراسبی قیافتا مردی خپل و چاق و چله بود و صورتش سرخی چشمگیری داشت. سبیل نظامی وار و سیخکی اش صفت ممیزه او بود. هنگام راه رفتن قدری می خرامید و لباسش توی ذوق می زد. کاپیتان همواره از داستان و شوخی های خوشمزه جانانه لذت می برد. به همین دلیل افرادش نظر مساعدی نسبت به وی داشتند. بطور خلاصه کاپیتان کراسبی، فردی مهربان و رئوف خوش مشرب و بذله گو و در عین حال عزب بود. روی هم رفته شخصیتی خارق العاده نبود. در شرق عالم افراد زیادی چون کراسبی فراوان یافت می شوند. خیابانیکه، کراسبی بدانجا وارد شد به خیابان بانک موسوم بود. چون بسیاری از بانکهای معتبر و معروف در این خیابان واقع شده بودند. داخل بانک سرد و تاریک بود و بوی نا می داد. صدای عمده ای که به گوش می رسید، صدای قلیک قلیک کردن ماشین تحریرها بود. بیرون از بانک شدیداً آفتاب می درخشید و گردوغبار فراوانی در هوا چرخ می زد. صدای گوشخراش بیرون خیابان آزاردهنده بود...
کاپیتان کراسبی با قیافه ای خندان و متبسم بانک را ترک کرد، چون احساس می کرد که بیش از تصور شخصی خودش در بانک موجودی دارد.
کاپیتان کراسبی همواره مسرور و شادمان می نمود. اساساً طبعش اینطور بود. کراسبی قیافتا مردی خپل و چاق و چله بود و صورتش سرخی چشمگیری داشت. سبیل نظامی وار و سیخکی اش صفت ممیزه او بود. هنگام راه رفتن قدری می خرامید و لباسش توی ذوق می زد. کاپیتان همواره از داستان و شوخی های خوشمزه جانانه لذت می برد. به همین دلیل افرادش نظر مساعدی نسبت به وی داشتند. بطور خلاصه کاپیتان کراسبی، فردی مهربان و رئوف خوش مشرب و بذله گو و در عین حال عزب بود. روی هم رفته شخصیتی خارق العاده نبود. در شرق عالم افراد زیادی چون کراسبی فراوان یافت می شوند. خیابانیکه، کراسبی بدانجا وارد شد به خیابان بانک موسوم بود. چون بسیاری از بانکهای معتبر و معروف در این خیابان واقع شده بودند. داخل بانک سرد و تاریک بود و بوی نا می داد. صدای عمده ای که به گوش می رسید، صدای قلیک قلیک کردن ماشین تحریرها بود. بیرون از بانک شدیداً آفتاب می درخشید و گردوغبار فراوانی در هوا چرخ می زد. صدای گوشخراش بیرون خیابان آزاردهنده بود...