شهر هرت


شهر هرت

از متن کتاب: من از شهر هرت دیدن کرده ام. نام این شهر را همه شنیده اند. این کلمه بگوش بیشتر مردم آشناست، بهمین جهت بد نیست خصوصیات این شهر معروف ولی غیر معلوم را برای خوانندگان عزیز شرح بدهم. شهر هرت، شهری است...

از متن کتاب:
من از شهر هرت دیدن کرده ام. نام این شهر را همه شنیده اند. این کلمه بگوش بیشتر مردم آشناست، بهمین جهت بد نیست خصوصیات این شهر معروف ولی غیر معلوم را برای خوانندگان عزیز شرح بدهم.
شهر هرت، شهری است هم آباد و هم خراب یا بقول خواجه حافظ خودمان خراب آباد در و پیکر درستی ندارد. ورود همه رنگ آدم بتمام قسمتهای شهر آزاد است. کسی به کسی نیست، ولی اینطورهاهم نیست که کسی را با کسی کاری نباشد همه با هم کار دارند. همه دست بدست هم داده اند تا این شله قلمکار واقعی بوجود آمده است.
شهر هرت هر دو روز یک صاحب اختیار دارد و دردش هم از همین آمدن و رفتن هاست. این می سازد، آن خراب می کند، این از حاکم معزول بد می گوید و حاکم معزول از حاکم منصوب انتقاد می کند، در این میان مردمی هم هستند که با توکل بخدا، بی نظم و قاعده درهم می لولند و زندگی می کنند.. هر روز که می گذرد آدم خیال می کند پایه های پوسیده یک چنین شهری بزودی روی سرساکنین آن خراب خواهد شد ولی صدها بلکه هزارها سال است که نه این سقفها روی هم خوابیده و نه این مردم از بین رفته اند. حالا در اینکار چه حکمتی است، خدا می داند و بس...



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

نظرات (0)
    
No ratings yet. Be the first to rate!
هنوز نظری ارسال نشده است
ارسال با عنوان
×
رتبه دهید:
    
0   / 450   کاراکتر
Suggested Locations
کد تصویری را وارد کنید
پیدا شدن مارمولک، این‌بار در نان سنگک