علوم انسانی مبتنی بر فلسفه است/فلسفه با کلام کامل می شود


علوم انسانی مبتنی بر فلسفه است/فلسفه با کلام کامل می شود

حجت الاسلام برنجکار، گفت: فلسفه یعنی دانش های عقلی که شامل کلام و معرفت شناسی و فلسفه های سنتی و جدید می شود بنابراین علوم انسانی مبتنی بر فلسفه است.

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین رضا برنجکار رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه علمیه قم درباره نقش فلسفه اسلامی در تولید علوم انسانی اسلامی گفت: هر علمی برخلاف آنچه که در ظاهر دارد مبتنی بر اصول و مبانی و روش هاست و اینکه چه روشی برای اتخاذ علم باید استفاده شود توسط فلسفه مشخص می شود.

وی با بیان اینکه در غرب فیلسوفان بزرگی در عصر جدید مانند آمپریست ها و راسیونالیست ها مطرح شدند، افزود: آمپریست ها اعتقاد نداشتند که مبانی عقلی زیادی برای علم مورد نیاز است اما راسیونالیست ها که ریاست شان را دکارت به عهده داشت، معتقد بودند برای اینکه علم تجربی قوی و محکمی داشته باشیم باید بر فلسفه قوی و متافیزیک مبتنی شود. درخت علمی که دکارت ترسیم کرد، ریشه هایش متافیزیک، تنه آن فیزیک و سه علم اصلی آن مکانیک، طب و اخلاق بود.

برنجکار ادامه داد: آمپریستها و جان لاک معتقد بودند هر زمان به علم وارد شویم باید تکلیف معرفت مشخص شود. اینکه انسان دارای چه ساحت ها و قوای معرفتی است و ماهیت و محدوده شناخت چیست؟ علم تجربی تا چه اندازه می تواند ما را به واقعیت برساند؟ از این موضوعات در گذشته فلسفه نام برده می شد اما بعدها به علم معرفت شناسی شناخته شد.

وی اضافه کرد: فلسفه در گذشته دارای دو بخش آنتولوژی (هستی شناسی) و اپیستمولوژی (معرفت شناسی) بود اما بعدها از یکدیگر جدا شدند. کانت مکتب جدیدی را بنا نهاد که به آمپریست نزدیک تر است تا راسیونالیست. هرچند که هیچ کدام از این دو نیست. اما با توجه به اینکه داده ها از حس وارد می شوند به آمپریست ها نزدیک تر است. کانت می گوید ما از قبل باید موضع معرفت را مشخص کنیم. فلسفه هم متعلق به بحث معرفت شناسی است و مبانی عقلی علوم تجربی را هم باید در فلسفه مشخص کنیم. یعنی فلسفه اگر به معنای معرفت شناسی و تبیین مبانی متافیزیکی و مبانی عقلی علم باشد، مورد قبول من است اما اگر به معنای نظام سازی که در فلسفه سنتی وجود دارد، باشد مورد قبول من نیست.

برنجکار افزود: ماهیت شناختی و شناخت روش و ماهیت علم در درون علم بررسی نمی شود. در ایران تصور می شود فلسفه اسلامی، نوع خاصی از فلسفه است اما در غرب به آن فلسفه سنتی گفته می شود. منظور ما از فلسفه همان فلسفه به معنای عام است مانند فلسفه اگزیستانس، کلام، فلسفه تحلیلی و مباحث معرفت شناسی که امروز از فلسفه جدا شده است. اما در ایران فلسفه را بسیار بسته و محدود در نظر می گیرند. مثلا مکتب عقلی که منتقد ملاصدرا را ضد فلسفه می دانند در حالی که آن فلسفه جدیدی است.

وی افزود: من فلسفه را به معنای عام کلمه به کار می برم. فلسفه یعنی دانش های عقلی که شامل کلام و معرفت شناسی و فلسفه های سنتی و جدید می شود. روش و اصول علم هم باید در فلسفه به معنای عام مشخص می شود بنابراین علوم انسانی مبتنی بر فلسفه است و تاکنون هم همین طور بوده است.

رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه بیان کرد: علوم انسانی می تواند مبتنی بر فلسفه آمپریست یا فلسفه راسیونالیست یا فلسفه کانتی و یا فلسفه اسلامی و کلام اسلامی باشد، یعنی اصول و مبانی خود را از فلسفه و کلام اسلامی بگیرد. بر اساس برخی مبانی جدیدتر مانند نظریه پارادایم توماس کوهن چنین کاری امکان پذیر است، یعنی ما می توانیم در پارادایم خود مبانی فلسفه اسلامی را وارد کنیم. حتی پوزیتیویست ها هم که ادعا می کردند دانش تجربی محض را دارند و البته نظریه افراطی پوزیتیویستهای حلقه وین هم که شکست خورد، از نظریه خود بازگشتند. دانشمندان هم نظریه این افراد را قبول نکردند.

برنجکار اضافه کرد: ما در علوم انسانی اسلامی می خواهیم علمی را بر اساس مبانی که ما قبول داریم، ایجاد کنیم نه مبانی که مورد نظر دیگر مکاتب است. هر کدام از مکاتب تحلیل های مختلفی از انسان شناسی و جامعه دارند که در اقتصاد و جامعه شناسی و روانشناسی و … تاثیرگذار است. بنابراین روشن است که مبانی فلسفی و تحلیل هایی که از معرفت و انسان و جهان و خدا وجود دارد در علوم هم تاثیرگذار است. مثلا اگر مبنای علم حقوق فقه باشد. مبانی در حقوق های مختلف می تواند تاثیرگذار باشد.

وی در جواب این پرسش که در جریان تحول در علوم انسانی فقه جایگاه مهم تری دارد یا فلسفه اسلامی؟ گفت: به نظر من هیچ کدام حرف جدی ندارند. ما در اسلام دو علم دینی اصلی داریم؛ علم کلام و علم فقه. اخلاق هم دارای دوبخش است، بخش اعتقادی که ما به علم کلام ضمیمه می کنیم و اخلاق کاربردی که به فقه ضمیمه می شود. فارابی هم معتقد است ما دو علم دینی داریم که همان کلام و فقه هستند.

برنجکار گفت: کلام و فقه در گذشته دارای معنای متفاوت تری بودند. فقه فهم ما از دین و کلام دفاع از آن بود اما اکنون این معنی تفاوت کرده است. اکنون معنی کلام فهم و دفاع از اعتقادات است و فقه فهم اعمال است. دکتر گلشنی در کتاب هایش نشان داده است که چگونه مبانی فلسفی و اعتقادی در علم فیزیک تأثیر گذاشته است. بنابراین اگر علوم انسانی قید اسلامی داشته باشد، باید مبتنی بر کلام و فقه باشد.

وی افزود: فلسفه کلام از فلسفه بهره می گیرد یعنی فلسفه به تنهایی کامل نیست بلکه کلام علمی است که عقلا و نقلا هر آنچه که دین دارد را به ما می دهد. اما فلسفه این گونه نیست. فلسفه عقاید دینی را بیان نمی کند. علوم انسانی با قید اسلامی به اعتقادات و اعمال تقسیم می شود. اعتقادات را کلام و اعمال را فقه مشخص می کند و هر دوی آنها یعنی فقه و کلام بر تحول در علوم انسانی تاثیرگذار است.

برنجکار اظهار کرد: علم مبتنی بر توصیفات و مبانی عقلی است که به آن کلام گفته می شود و فلسفه هم در درون کلام وجود دارد. فقه بایدها و نبایدها را مشخص می کند و مثال برجسته آن علم حقوق است که مبتنی بر فقه است. در بعضی از دانش ها نقش کلام پررنگ تر و در بعضی از دانشها رنگ فقه بیشتر است. اما نمی توان گفت کدامیک مهم تر هستند زیرا ممکن است در علمی فقه مهم تر باشد و در علم دیگر کلام.

رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه بیان کرد: علوم انسانی اسلامی باید مبتنی بر کلام و فقه باشد. فلسفه هم دارای نقش است اما نقش فلسفه در کلام وجود دارد یعنی فلسفه به دنبال بیان علیت است. علیت را متکلمین از فلاسفه گرفته و در امور عامه بحث کردند اما فلسفه جزییات بحث معاد را مطرح نمی کند. فلسفه بخشی از کلام است یعنی کلام از فلسفه استفاده کرده است و بخش هایی که با اسلام هماهنگ است را در درون خود هضم کرده و قسمت هایی که با اسلام موافقت ندارد را کنار گذاشته است.

برنجکار در بیان این مساله که علی رغم توجه تاریخی حوزه به فقه، امروز وضعیت فلسفه نسبت به فقه بهتر است، گفت: من این نظر را قبول ندارم زیرا علم حقوق و جزای ما مبتنی بر فقه است. در زمان مشروطه که قانون نوشته شد، کتاب شرایع الاسلام مبنا قرار گرفت و بر اساس آن حقوق را نوشتند. البته حقوق بین الملل و تجارت که در فقه وجود نداشت از فرانسه و بلژیک گرفته شد اما قوانینی که در فقه ما وجود داشت، عینا در حقوق خصوصی و جزای ما وجود دارد.

وی در ادامه گفت: کتاب های زیادی مانند «علم سیاست در حکمت متعالیه» و یا «اقتصاد مبتنی بر فلسفه اسلامی» نوشته می شوند. اما موضوعاتی از فلسفه بر اساس سیاست ها بیان می شود که در کلام و فقه ما وجود دارد. مثلا فضائل کلام و فقه ما از زبان ملاصدرا بیان می شود. اینکه خدا و مبدا و معاد وجود دارد در کلام و فقه ما هم آمده است. آنچه که به نظریات ملاصدرا ارتباط دارد عبارتست از وحدت وجود و اصالت وجود و معاد جسمانی. این نظرات چه ارتباطی با سیاست دارد؟ هر چه در کلام و فقه گفته شده به نام ملاصدرا بیان شده که به نام فلسفه بیان می شود و ما را به این نتیجه می رساند که فلسفه دارای مبانی زیادی است اما کلام و فقه دارای این مبانی نیست. در این صورت ما در حق کلام و فقه ظلم کرده ایم.

استاد دانشگاه تهران ادامه داد: امروز نسبت به فقه و کلام ما بی انصافی می شود، زیرا حرفهای کلام و فقه به نام اسلام بیان می شود و ظاهرا می خواهیم همه نظریه ها را به نام ملاصدرا بیان کنیم در حالی که این گونه نیست زیرا قبل از ملاصدرا، اسلام و دیگر ادیان این مطالب را بیان کرده بودند، البته در فقه ما این اشکال وجود دارد که فقهای ما باید مبانی و اصول فقه را در بخش های اقتصاد و سیاست بیان کنند مانند فقه اقتصاد و فقه روانشناسی و … .

وی اضافه کرد: فقه ما مبتنی بر کلام ما است زیرا هم مباحث عقلی و هم بایدها و نبایدها در آن وجود دارد. برای نظریه پردازی سیاسی بر اساس اسلام باید از فقه حکومتی استفاده شود. امروز بیشتر فقه فردی رشد کرده است و ما هم کم کار کرده ایم. آیت الله نوری همدانی در ۱۰ سال قبل درباره فقه مضاف بیان کردند که ما ۱۰ نوع فقه نیاز داریم از جمله فقه الاقتصاد، فقه السیاسه، فقه التربیت و …امروزه از این ۱۰ نوع فقه، تعدادی وجود ندارد و تعداد دیگر هم که وجود دارد بسیار کم و در لابه لای مباحث دیگر وجود دارد.

وی یادآور شد: حوزه باید مبانی و مکتبها را از علوم مختلف خارج کند و با تفقه بر بخش های کلام و فقه آن کار شود تا تبدیل به مبنا گردد. اینکه ما از ملاصدرا چند گزاره خارج کنیم که ارتباطی به او ندارد در حالی که متکلمان و پیروان دیگر ادیان هم آن گزاره ها را قبول دارند و آنها را به عنوان اصول مطرح کنیم، خودمان را فریب داده ایم. مبانی باید طی سالها در مجموعه هایی مدون شوند و بر اساس آن به الگو و نظام بپردازیم.

برنجکار در پایان سخنانش گفت: من منکر فلسفه نیستم زیرا علیت را تحلیل می کند که در کلام وارد می شود و با مباحث نقلی تکمیل و در فقه به عنوان مبنا قرار گرفته می شود که تبدیل به فقه الاقتصاد یا فقه السیاسه می شود. چنین فقهی در اختیار نظریه پرداز قرار می گیرد و بر اساس آن می توان سیستم و قاعده ساخت.


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟