دخترانی که به تجرد قطعی رسیدند برای نیاز جنسی چکار کنند
تجرد قطعی پسران-تجرد ناخواسته
تجرد قطعی مردان-آمار تجرد قطعی در ایران
تجرد قطعی چیست-تجرد قطعی زنان-تجرد بعد از سی سالگی
من میخوام بدونم تکلیف دخترایی که هیچ وقت خواستگار نداشتن یا خواستگارشون هیچ وقت حداقل شرایط معقول که پذیرفته بشه رو نداشتن و این دخترا به تجرد قطعی رسیدن تکلیف نیاز های جنسیشون چیه؟ دختری که سی سالگی رو رد کرده یا حتی به 35 رسیده و خبری از خواستگار نیست باید نیازهای جنسی ش رو چیکار کنه؟ دخترایی که تو این شرایط هستن لطفا بگن چیکار میکنن؟
آیا میشه دختر خودش واسه صیغه شدن خودش پیشنهاد بده ؟ چراغ سبز نشون دادن به مردا چجوریه ؟
به هیچ عنوان نگید صبر کن خدا برات شوهر میرسونه. این همه دخترای چهل پنجاه ساله چرا خدا براشون شوهر نرسوند؟ به اندازه کافی صبر کردم.
تحقیر دختران مجرد سن بالا در جامعه
من یه دختر بالای سی و پنج سالم، اینکه بعضی از دوستان اینجا میگن همه چیز ازدواج نیست قبول اما اگه قرار بوده بعضی ها نتونن هرگز ازدواج کنن پس چرا خدا از همون سنین نوجوانی حس علاقه به مادر شدن،احساس نیاز جنسی و غیره رو در اونها بوجود آورده ؟
من سالهاست شاهد ازدواج دخترای از خودم کوچیکتر بودم و فقط نظاره کردم حتی حالا عروسی بچه های اون افراد رو دارم میبینم قبول کنید بعضی وقتا دل آدم بد میشکنه روح آدم درد میگیره، البته یه چند تا خواستگارم داشتم که واقعا داغون بودن و صد در صد باهاشون به مشکل بر می خوردم.
من خیلی از کارایی که دیگران کردن رو نکردم البته اشتباهاتیم داشتم الان دیگه زیاد مقید نیستم نماز میخونم اما دیگه بی تفاوتم یعنی مقید بودم اون موقع که از یه امتحان کاملا ناامید بیرون میومدم و نمره قبولی میگرفتم با یه دعای کوچیک همه چیز درست میشد اما حالا سالهاست احساس میکنم هیچ دعاییم رو حتی از عمق وجودم رو هم خدا برآورده نمیکنه،قیافم خیلی معمولیه و خونوادمم همینطور در سطح متوسط اما هیچوقت مورد توجه هیچکس نبودم .
نه تو دوران مدرسه نه تو دانشگاه نه حتی تو فک و فامیل هیشکی بهم اهمیت نمیداد ،حالام سال هاست کار میکنم و به خانوادم کمک میکنم همه جوره اما خودم دلشکسته امو تنها، بالاخره یه وقتایی هست که آدم احساس تنهایی مفرط میکنه یه وقتایی که نگاه های تمسخر آمیز و تبختر آلود دخترای فامیل و همکار و هم محلی و حتی حتی گاهی خواهر و برادر و زن برادر دل آدمو میشکنه.
متاسفانه تو جامعه سنتی ما دختری که ازدواج نکرده و سنش بالاست هر چقدر هم مفید و کمک حال و مهربون باشه بازم تحقیر میشه زور میشنوه طوری که من الان افسردگی کامل دارم و شبا با دارو میخوابم.
ببخشید سرتونو درد آوردم ،ممنون که درد دلم روخوندین
حالا با این وصف از زندگی من بنظرتون امیدی برای بهتر شدن زندگی من هست؟
توصیههای شهاب مرادی به دختران مجرد سن بالا
آسیبهای روانی تجرد برای دختران
تجرد طولانی مسئله ای فراجنسیتی است اما برای دختران مسئله و دغدغه ای جدی تر و بحرانی تر است و صد البته با آسیب های روحی و اجتماعی بیشتری همراه ا ست.
بعضی اتفاقات در زندگی انسان ها باید در یک دوره زمانی خاصی بیفتند تا بیشترین کمک را به پیشرفت انسان بکنند. یکی از این اتفاقات زمان بندی شده اجتماعی، زمان ازدواج برای جوانان و به خصوص برای دختران است. مسئله بالا رفتن سن ازدواج جوانان، تجرد زیستی و مشکلات ازدواج دیرهنگام به خصوص برای دختران، مسئله ای است که باید به شکل جدی به آن پرداخته شود.
تجرد طولانی مسئله ای فراجنسیتی است اما برای دختران مسئله و دغدغه ای جدی تر و بحرانی تر است و صد البته با آسیب های روحی و اجتماعی بیشتری همراه ا ست.
بعد از اعلام خبر تجرد 980 هزار نفر دختر بالای ۳۰ سال در کشور توسط مدیر کل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور، زنگ خطر تجرد قطعی برای تقریبا یک میلیون دختر ایرانی به صدا درآمد. به همین دلیل در ادامه به بررسی بیشتر دلایل این موضوع، آسیب هایش و راه حل هایی برای کاهش آن خواهیم پرداخت.
تجرد قطعی یعنی فرد تا پایان عمر ازدواج نکند
منیژه مسگری کارشناس ارشد مشاوره خانواده درباره استفاده از اصطلاح تجرد قطعی برای دختران بالای 30 سال می گوید: تجرد قطعی به معنای آن است که فرد تا پایان عمر ازدواج نکند و بدون داشتن همسر و شریک به زندگی ادامه دهد.
از نظر آماری چون احتمال ازدواج برای زنان در دهه چهارم زندگی شان بسیار کم می شود می توان از اصطلاح یا کلمه تجرد قطعی صحبت کرد اما با نگاهی عقلانی و تجربی به این مسئله، افراد در هر سنی می توانند ازدواج کنند و از فواید زندگی مشترک بهره مند شوند.
دلایل خودخواسته و ناخواسته تجرد قطعی
مسگری درباره دلایل تجرد قطعی هم می گوید که دلایل تجرد قطعی هم خودخواسته و هم ناخواسته است. از آن جا که ازدواج باید همراه با مسئولیت پذیری و قبول برخی از خودگذشتگی ها باشد تعدادی از زنان ترجیح می دهند فارغ از این گونه نگرانی ها و دلبستگی ها که در زندگی زناشویی وجود دارد، آزاد و رها از هر مسئولیتی در دنیای شخصی خود زندگی کنند که بعدها به اشتباه خودشان پی می برند.
برخی دیگر به علت سخت گیری ها و وسواس های افراطی که در امر ازدواج دارند در عالم مجردی باقی می مانند اما از سوی دیگر برخی افراد به علت فراهم نشدن زمینه های خواستگاری، نداشتن خواستگار مناسب، سخت گیری های نابه جای والدین شان، فراهم نشدن زمینه های اقتصادی و دلایل ناخواسته دیگر، بدون تمایل شخصی گرفتار این پدیده می شوند؛ بنابراین برخی از این دلایل به خود دختران مربوط است یعنی دلایل فردی هستند از جمله: تمایل به داشتن تحصیلات عالیه در خانمها و همراه با آن افزایش سطح توقعات، آرزوی داشتن همسری با تحصیلات بالا، یافتن همسری با شغل ثابت و درآمد خوب، نداشتن جرأت و حس خطر کردن و کمرنگ شدن باورهای دینی.
دسته ای دیگر از دلایل به عوامل و شرایطی مربوط می شود که خارج از اختیار و تصمیم دختران است یعنی دلایل غیر فردی یا غیر شخصی مانند: نبودن تناسب بین تعداد پسران و دختران آماده ازدواج، سخت گیریهای خانواده ها در شکل گیری زندگی فرزندان، افزایش چشم و هم چشمی ها برای برگزاری مراسم های مقدماتی ازدواج، مهریه های سنگین، بیکاری پسران و هزینه های بالای مسکن.
آسیب های فردی و اجتماعی در تجرد قطعی
این کارشناس ارشد مشاوره خانواده درباره آسیب های تجرد قطعی می گوید که قطعا مجرد ماندن دختران و پسران به ساختار خانواده و جامعه آسیب وارد می کند و مهم ترین پیامد آن کاهش زاد و ولد و جمعیت کشور در سال های آتی است که همین عاملی برای کاهش شادی و آرامش در بین مردم خواهد بود.
از سوی دیگر اگر نیازهای روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی و فکری هر انسانی از طریق خانواده برآورده نشود، ممکن است باعث افزایش آسیب و ناهنجاری در جامعه شود که می تواند دیگر خانواده ها را درگیر کند و حتی در زندگی دیگران هم تاثیرگذار باشد. از سویی نادیده گرفتن این نیازها و تخلیه نشدن آن باعث خشم، افسردگی، دیگر مشکلات فردی و اجتماعی و بداخلاقی های رفتاری در روابط بین فردی می شود.
نکته دیگر این که سیکل طبیعی در خانواده ها این است که والدین باید در دوره ای از زندگی خود، از مشکلات فرزندان فارغ شوند و میانسالی آسوده ای را طی کنند و وجود دختران مجرد قطعی در خانه این امر را مختل می سازد.
تنها راه حل ازدواج است
مسگری با توجه به خبر یک میلیون دختر بالای 30 سال که در آستانه تجرد قطعی هستند، می گوید: در حال حاضر باید از دید روان شناختی به افراد آموزش داده شود تا با پذیرش مسئولیت و واقع بینی در امر ازدواج، کم کردن توقعات، زندگی در زمان حال و کاهش نگرانی هایی که متعلق به آینده است همراه با راهنمایی های خانواده و آموزه های دینی فرصت های مناسب را از دست ندهند و به این امر مقدس لباس عمل بپوشانند.
البته از دید اجتماعی هم انتظار می رود مسئولان با فراهم آوردن زمینه های کار، فعالیت، حمایت اقتصادی و کمک به تهیه مسکن، افراد در سن ازدواج را یاری کنند.
آسیب های روانی تجرد برای دختران
مهرخانه نیز در این باره نوشت: دلایل زیادی در میان دختران برای دیر ازدواج کردن یا تجرد قطعی وجود دارد که طیف وسیعی از این دلایل را از نیافتن شخص مناسب تا کسب استقلال در بر می گیرد.
دکتر افشار نادری مدرس دانشکده علوم اجتماعی معتقد است که تجرد به هر دلیلی که رخ دهد، آثار و آسیب های روحی و روانی را با خود خواهد داشت به خصوص در میان دختران که چه از لحاظ ذاتی و فطری و چه از نظر اجتماعی، موقعیت آسیب زاتری دارند که در ادامه با چندین مورد از این آسیب ها آشنا خواهید شد.
افسردگی و کاهش توانایی در تمرکز
عده ای از مراجعان که سن آن ها بالا رفته بود و ازدواج نکرده بودند، اظهار داشتند مدتی است که حالات خاصی پیدا کرده اند که قبلا دچار آن نبوده اند. حالاتی همچون بی حالی و وارفتگی، بی تفاوتی نسبت به لذت ها و رغبت ها، کاهش توانایی در تمرکز و تصمیم گیری و تفکر که همگی نشان از افسردگی ا ست.
در غالب پژوهش های علمی مشخص شده است که افسردگی در دختران مجرد بیشتر از زنان متاهل است. همچنین دیده شده است که تاخیر در ازدواج سبب می شود که افراد تمایلات طبیعی خود را به تدریج نادیده بگیرند و دچار افسردگی و انزوا شوند.
اگر ازدواج با معیارهای صحیح و از روی علاقه صورت گیرد، می تواند از بروز افسردگی جلوگیری کند. در واقع افرادی که ازدواج کرده اند بسیار کمتر در معرض ابتلا به بیماری های روانی به خصوص افسردگی هستند.
وسواس زیاد در انتخاب
بالا رفتن سن ازدواج یا فرد را به سمت تجرد قطعی سوق می دهد و یا وی را درگیر وسواس در انتخاب می کند که آن هم نتیجه ای جز تجرد دائم در پی نخواهد داشت.
اتفاقی که در میان دختران رخ می دهد و زیاد از زبان آن ها می شنویم، این است که: «حالا که سن و سال من بالا رفته است باید انتخابی داشته باشم که دیگران نگویند بعد از این همه صبر کردن، چرا چنین فردی را انتخاب کردی؟!» این نکته باعث یک ایده آل گرایی افراطی می شود که معمولا فرد کمتر کسی را واجد شرایط برای ازدواج خواهد یافت.
افزایش نگرانی و احساس ناراحتی
وقتی که دختران به سن ازدواج می رسند، دائم از آن ها سوال می شود که چرا ازدواج نمی کنند و این برای دختران بسیار ناراحت کننده است و زمینه رنجش و نگرانی از آینده را برای آنان فراهم می آورد.
بلاتکلیفی و نداشتن هدف درست
عده ای از دختران و به خصوص آن هایی که به شکل اجباری در ورطه تجرد افتاده اند، خود را بلاتکلیف می بینند و نمی توانند هدف درستی را برای خود و زندگی شان برگزینند و راه روشنی را پیدا کنند. آن ها همه چیز را به ازدواج و بعد از آن موکول می کنند. با این تفکر که همیشه نمی شود خانه پدری زندگی کرد، نمی توانند برای آینده خود برنامه روشنی پیش بینی کنند و همه عمر را در بلاتکلیفی می گذرانند.
احتمال افزایش انحرافات
وقتی سن فرزندان مجرد خانواده بالاتر می رود، احتمال بروز انحرافات در آن ها بیشتر می شود. البته این سخن بدان معنا نیست که هر فرد مجرد سن بالا در گروه منحرفان قرار دارد ولی منظور آن است که تعداد افراد منحرف در بین انسان های مجرد در مقایسه با افراد متاهل بیشتر است.
نیاز جسمی و عاطفی چیزی ا ست که نمی توان به سادگی از آن چشم پوشید.
احساس سربار بودن
این حس در میان بعضی از دختران مجرد که سن شان بالا رفته است، دیده می شود. دختران در فرهنگ ایرانی کمتر امکان زندگی تنها و مستقل را دارند و در عین حال زمانی که سن شان از سن معمول ازدواج بالاتر می رود، این احساس به سراغ شان می آید و با هر صحبتی دچار رنجش و ناراحتی می شوند.
آسیبشناسی تجرد قطعی در دختران
مسایل زنان و دختران در سالهای اخیر متعدد و متنوع بوده است. برخی از این مسایل پیش از این نیز وجود داشتهاند، اما اکنون به حدی از آشکاری و رشد رسیدهاند که به عنوان هشدار و بحران مطرح میشوند. از آن جمله میتوان به تجرد قطعی دختران اشاره کرد. تأخیر در ازدواج به میزانی است که از مرحله نگرانی برای سن ازدواج، به مرز هشدار در خصوص آمار فزآینده تجرد قطعی دختران رسیده است.
تجرد قطعی به معنای آن است که فرد تا پایان عمر ازدواج نکند و بدون داشتن همسر و شریک به زندگی ادامه دهد. این سن در زنان در بازه 49- 35 سال است. تجرد قطعی مختص زنان نبوده و مردان نیز در این شرایط قرار میگیرند. سن تجرد قطعی برای مردان 34- 49 است. آمار تجرد قطعی زنان بیش از مردان است؛ بهصورتیکه آمار تجرد قطعی مردان از سال 1345 تا 1390 از 1.5 به 1.8 و برای زنان از 0.8 به 2.8 افزایش یافته است.
تعداد زنان آماده به ازدواج در کشور در فاصله سنی میان 15 تا 29 سال 11 میلیون و790 هزار نفر است که از این تعداد، پنج میلیون و 670 هزار نفر هرگز ازدواج نکردهاند. آمار مردان آماده ازدواج در فاصله سنی 20 تا 34 شامل 12 میلیون و 70 هزار نفر است که از این تعداد نیز 5 میلیون و 570 هزار نفر هرگز ازدواج نکردهاند. به این ترتیب 48درصد از زنان و 46 درصد مردان، هرگز ازدواج نکردهاند. تعداد زنانی که از سن ازدواج آنان( 29 سال) گذشته است، 980 هزار نفر و مردان ( 34 سال) 320 هزار نفر است. این آمارها حاکی از 3 برابربودن تعداد زنانی است که از سن ازدواج آنان گذشته است. در حال حاضر152 هزار نفر، شامل 62 هزار مرد و 90 هزار زن در کشور وجود دارند که تا سن 50 سالگی ازدواج نکردهاند.
دلایل افزایش سن و گذر از زمان مطلوب ازدوج برای زنان
1. تبین مسئله
ازدواج از جمله اتفاقات زندگی هر فرد است که لازم است در زمان مطلوبی رخ دهد تا به بهترین نحو، ثمر دهد. ازدواج امری طبیعی- فردی – اجتماعی است و در هر یک از ابعاد آن، علاوه بر مزایای خاص خود، مسئولیتهایی را نیز برای فرد ایجاد میکند.
هر فرد پس از عبور از سنی خاص به صورت طبیعی شاهد پیدایی غرایزی است که راه معمول و قانونی برای پاسخگویی به آن در ازدواج پیشبینی شده است. این غرایز جنسیتپذیر نبوده و در هر دوی زن و مرد شکل میگیرند، اما شدت آن در میان مردان بیشتر بوده و به همین دلیل نیز آنان بیشتر داوطلب ازدواج هستند. این مسئله بدین معنی نیست که زنان از این امر برخودار نیستند، بلکه کیفیت و شدت آن با مردان اندکی تفاوت دارد.
ازدواج برای زنان آنچنان امر بدیهی و طبیعی است که چنانچه کسی از این مرحله عبور نکرده باشد، به عنوان دیگری و غیر، شناخته میشود. دلیل این امر هر چه باشد، زنی که ازدواج نکرده است در میان زنان متأهل با نگاههای فخرفروشانه، دلسوزانه یا سرزنشگر نگریسته میشود. چنانچه زنی خود خواسته باشد ازدواجش را تا زمان خاص یا انجام برنامهای به تأخیر اندازد، مورد سرزنش یا قضاوتهایی چون خودخواهی، کمبود صفات زنانه و عاطفی یا غلبه صفات مردانه قرار میگیرد.
چنانچه زنی به دلایلی غیرارادی چون مسایل خانوادگی، مشکلات اقتصادی، نداشتن خواستگار مناسب یا… ازدواج نکرده باشد نیز با وجود نگاههای دلسوزانه، به عنوان فردی ناشایست قلمداد میشود؛ چراکه توانایی یا کشش مناسب برای جذب مردان و یا خانواده آنان را نداشته است. این زنان به عنوان دختران بدشانس یا ناخواستنی قلمداد میشوند. تأثیر این امر بر دختران به حدی است که هویت آنان را به خطر میاندازد و حتی خانواده را نیز درگیر میکند. والدین این دختران بهویژه مادران آنها، از متهمان اصلی این مسئله محسوب میشوند که شرایط لازم برای ازدواج فرزند دختر خود را فراهم نکردهاند و یا در شیوه تربیتی آنان ایرادی وارد بوده است که تاکنون کسی خواستار جدی فرزندشان نبوده است.
سرزنش خود و ناتوانی از یافتن دلیل اصلی که معمولاً در بین عوام مردم به عوامل فردی و بدشانسی تعبیر میشود، خانوادهها را به سمت سرزنش دختران نسبت دادن ناکارآمدی و ناشایستگی یا بهاندازه کافی خوب و مناسبنبودن آنان سوق میدهد. برخی خانوادهها با انجام اعمال جراحی زیبایی اقدام به تغییر در ظاهر دختران خود کرده تا آنان را خوشایندتر جلوه دهند. برخی دیگر نیز در عملی شتابزده تنها برای رهایی از داشتن دخترانی در خانه آنان را به ازدواجهای شتابزده مجبور میکنند. در برخی موارد نیز دختران خود داوطلب ازدواجهای شتابزده میشوند که عواقب ناخوشایندی چون درگیری در یک زندگی تلخ و ناخوشایند و طلاق را رقم میزند. آنچه گفته شد جهت نمایش میزان اهمیت ازدواج در جامعه ایرانی است.
2. تجرد و عواقب آن
مسئله ازدواج دختران در سنین مناسب به چند موضوع مهم گره خورده است: سلامت اخلاقی- روانی جامعه، هویت و جمعیت. سلامت اخلاقی جامعه در گرو همراهبودن زن و مرد در سنین جوانی و برطرفکردن نیازهای غریزی است. چنانچه این مهم در زمان مناسب صورت نگیرد، افراد رأساً برای حل آن تصمیمگیری میکنند. این تصمیم چه سرکوب این غریزه باشد و چه بیبندوباری جنسی، هر دو سلامت جامعه را در معرض خطر قرار خواهد داد.
دختران جوانی که همسری در کنار خود ندارد، حتی از طریق شرعی، توان پاسخگویی به نیاز خود را ندارد؛ زیرا بستر و زمینه اجتماعی اجراییشدن موارد شرعی مهیا نیست. البته در کنار این مسئله باید متذکر شد که یکی از کارکردهای این برخورد شدید، حفظ دختران از گرفتارشدن در دام مردانی است که به قصد هوسبازی و تنوعطلبی، زنان را فریب میدهند. بسیار کم اتفاق میافتد که زنان تنها به دلیل برطرفکردن نیاز جنسی خود وارد رابطهای شوند، اما برای مردان، اغلب برقراری رابطه تنها به دلیل لذت است و پس ازآن تعهدی بر خود نمیبینند که طرف دیگر رابطه در چه شرایطی قرار دارد.
از دیگر کارکردهای این عکسالعمل شدید جامعه، جبران روحیه عاطفی و اعتماد زودهنگام زنان به مردان است. پژوهشهای اجتماعی مؤید آن است که اغلب زنان با تمام عواطف و احساسات خود و به امید یافتن همراه و همسر، وارد روابط میشوند؛ درحالیکه هدف اکثر مردان، لذتبردن از زنان است. به این ترتیب زنان و مردان با دو رویکرد متفاوت، مخالف و متضاد وارد یک رابطه شده و به شنیده عاقبت بسیاری از این روابط، زنان بازنده این ماجرا هستند. به این ترتیب است که با وجود زیادهروی جامعه در برخورد با زنان مجرد در برآوردهکردن نیاز خود، این امر به عنوان سپر دفاعی برای آنان کارکرد داشته است. در این شرایط اگرچه زنان دچار فشارهایی ناشی از سرکوب نیازهای طبیعی خود هستند، اما از اسیرشدن در دستان مردان متعدد و تجربه شکستهای عاطفی در امان میمانند.
اما سرکوبی غرایز نیز عواقب خاص خود را دارد. سرکوبی غرایز سبب میشود فرد نشاط و شادابی خود را از دست بدهد. مسئله مهم در این زمینه، گذر جمعیت جامعه از جوانی به میانسالی است. چنانچه نیروی جوان و فعال جامعه، گریزگاهی برای برطرفکردن نیازهای غریزی خود نداشته باشد و به سرکوب آن اقدام کند، جامعه با مشکل مواجه خواهد شد: افزایش خشونت و عصبانیت، افسردگی، مشکلات جسمی و بیماری، کاهش انگیزه و بیهدفی، غلبه روحیه رخوت و کاهش شادی در میان افراد و… . کاهش و فرسایش نیروی جوانی در اثر این عارضه، سبب میشود میانسالی در کشور زودتر از حد معمول اتفاق افتد که خود مشکلات دیگری را به همراه دارد.
دومین مسئله که با مسئله اول ذکرشده بیارتباط نیست، سردرگمی هویتی است. دختران پس از طی دوران نوجوانی اگر وارد زندگی تأهلی نشوند، از جهت هویتی دچار مشکلات متعدد میگردند؛ زیرا هم از حیث غریزی و هم از سوی جامعه، بخش مهمی از هویت دوره جوانی برای آنان، با ازدواج، همسری و مادری معنا پیدا میکند.
سومین مسئله مربوط به تجرد قطعی، بحث جمعیت است. زنان در امر جمعیت و فرزندآوری از اهمیت خاصی برخوردارند. مسئولیت اصلی در امر بارداری و بهدنیا آوردن فرزندان سالم، بر عهده زنان است؛ چراکه طبیعت سازوکارهای پرورش فرزند را در زنان قرار داده و البته آن را در بازه زمانی خاصی نیز تنظیم کرده است. به این ترتیب این موهبت در اختیار زنان قرار داده شده است تا در سالهای جوانی فرزندانی بهدنیا آورند و در آغوش مهر خود نسل آینده را برای جامعه تربیت کنند. اگرچه مردان نیز در امر فرزندآوری نقش دارند، اما برای آنان، بازه زمانی خاصی وجود ندارد. محدودیت در فرزندآوری بیشتر متوجه زنان است و این خود دلیل دیگر اهمیت ازدواج بههنگام برای زنان است.
افزایش سن ازدواج در سالهای اخیر بر مسئله بارداری زنان نیز تأثیر داشته است. آمارها بیانگر آن است که الگوی سنی باروری مادران در سال 85، 20 تا24 سال بوده است که این رقم در سال 90 به 25 تا 29 سال افزایش یافته است. به این ترتیب الگوی باروری مادران در سالهای اخیر تحتتأثیر مستقیم افزایش سن ازدواج بوده است. این امر در میانمدت، موجب کاهش نرخ موالید شده و به مرور میزان رشد جمعیت را به صفر و حتی منفی میرساند.
مسئله جمعیت و فرزندآوری علاوه بر ابعاد ساختاری آن، دارای ابعاد فردی و اجتماعی با اهمیتی برای زنان است. به مانند مسئله ازدواج، تجربه مادری و فرزندآوری نیز از اتفاقات طبیعی زندگی زنان تلقی میشود. همانگونه که ازدواجنکردن، زنان را به “دیگری” تبدیل میکند، خودداری ارادی یا ناتوانی از تجربه مادری نیز از دیگر عوامل تبدیل زنان به “دیگری” است.
مادری چنان در سرنوشت زنان جا گرفته است که کمتر زنی بنا به تصمیم خود از این تجربه سر باز میزند. تصویر مادری به عنوان امری مقدس، در جامعه چنان ریشه دارد که زنان خود مشتاق تجربه آن هستند.
3. دلایل تجرد دختران
با توجه به مطالب پیشگفته تاکنون، روشن شده است که دختران مجرد از بخش مهمی از جریان اجتماعی باز میمانند. تجرد، دختران را از بخش مهمی از هویت اجتماعی به عنوان فرد متأهل و پس از آن تجربه مادری محروم خواهد کرد. این دو از جمله مواردی است که جایگزینی برای آن وجود ندارد. بنابراین دختران مجرد دو مرحله از زندگی اجتماعی را که در رشد فردی آنان نیز مؤثر است، طی نکرده و تصویر هویتی ناکاملی از خود دارند. عوامل متعددی در این وقوع این رخداد مؤثر است که در دو دستهبندی کلی عوامل مربو ط به مردان و زنان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
3.1. عوامل مربوط به مردان
3.1.1. عدم تمایل مردان به ازدواج
عدم تمایل مردان به ازدواج به دلایل متعددی رخ میدهد. از جمله مهمترین آن بار مالی و مسئولیتهای قانونی است که یک مرد در قبال زندگی رناشویی برعهده دارد. حواشی اقتصادی زندگی متأهلی برای مردان در شرایط فعلی به حدی زیاد است که مردان توانایی و تمایلی برای پرداخت آن ندارند. در حال حاضر چنانچه مردی بخواهد یک زندگی معمولی را آغاز کند، باید متعهد به پرداخت مخارجی چون هزینه مراسم عروسی، هزینه هدایا، تهیه منزل، تهیه هدایا در مراسمات متعدد در فاصله میان نامزدی یا جشن عروسی و… باشد. در کنار این موارد، آنچه مردان را بیش از همه نگران میکند، مهریههایی است که پرداخت آن در صورت درخواست زن، بر مرد لازم میشود. چشموهمچشمی یا قرارگرفتن در موقعیتهای احساسی یا تحمیل بزرگان فامیل، سبب میشود مردان، متهعد به پرداخت مبالغی شوند که در اکثر موارد توانایی آن را ندارند. بار این حجم تعهد مالی به میزانی است که بسیاری از مردان جوان، خود را ناتوان از تأمین آن دیده و از ازدواج صرفنظر میکنند.
دلیل دیگر در بیمیلی مردان به ازدواج، فراهمبودن شرایط تجرد و امکان تأمین نیازهای جنسی است. تا زمانی نه چندان دور، دوره مردانگی زمانی آغاز میشد که پسر جوان مسئولیتی یک زندگی را برعهده داشته باشد، اما در شرایط حاضر، جامعه تجرد مردان را به خوبی تحمل میکند. افزایش دوران مجردی برای مردان به هویت و شخصتی اجتماعی آنان ضربهای وارد نمیکند و بلکه مورد تشویق و تحسین دیگر مردانی قرار میگیرد که درگیر تأمین هزینههای زندگی هستند. تجرد و استفاده از آزادی و فراغتهای خاص و همچنین ترس از مسئولیتپذیری، سبب شده است که مردان جوان ازدواج خود را به تأخیر اندازند.
جایگزینی سنخهایی از روابط زن و مرد در ازای ازدواج، از دلایل دیگر عدم تمایل به قبول مسئولیت زندگی است. مهمترین دلیل مردان برای آغاز زندگی زناشویی، برطرفکردن نیازهای جنسی و پس از حس آرامش ناشی از آن، کسب هویت مردانه و مسئولیتپذیری است، اما اکنون فشارهای پیشگفته، در کنار فراهمبودن زمینه تأمین نیاز جنسی و همچنین امکان تجربههای متنوع در این زمینه، مردان جوان را از تشکیل زندگی خانوادگی و متعهدشده به یک زن، دور میکند.
سومین دلیل ادامهدارشدن تجرد مردان، حاکمبودن روحیه فردگرایی و لذتطلبی در جامعه است. در شرایطی که شخص، از تمامی تعهدات و ارتباطات مهمتر تلقی میشود، متعهدشدن به یک رابطه، بیمعنی جلوه میکند. مرد جوان در این شرایط در پی لذت حداکثری از شرایط فراغت است و تمایلی به درگیری در روابطی ندارد که برای او به نوعی محرومیت از تمامی لذتهایی است که در شرایط حاضر در اختیار او قرار دارد. به این ترتیب با جمعیتی از مردان جوان مرفهی مواجه هستیم که با وجود داشتن امکانات، تمایلی به ازدواج ندارند.
3.1.2. هنجارهای ازدواج
از دیگر عوامل افزایش تجرد دختران مربوط به هنجارهایی است که جامعه در خصوص ازدواج تعیین کرده است. از آن جمله میتوان به سن ازدواج و تمایل مردان و خانوادههای آنان به ازدواج فرزندشان با دخترانی کمسن اشاره کرد. از این پدیده با عنوان تمایل مردان به جوانهمسری یاد میشود. جوانهمسری به شرایطی اطلاق میشود که در آن مردان تمایل دارند با زنانی در فاصله سنی 3 تا 5 سال و بیشتر ازدواج کنند. به این ترتیب مرد جوان 30 ساله تمایل به ازدواج با دختران 25 تا 27 ساله دارد، اما درخصوص یک مرد 40 ساله، این تمایل همچنان پابرجاست و او نیز تمایل دارد با دختران جوان 20 تا 30 سال ازدواج کند.
این امر به دلایل متعددی رخ میدهد. نخستین دلیل آن از توصیه روانشناسان سرچشمه میگیرد. ازآنجاکه رشد عقلی و بلوغ دختران در سنین کمتری نسبت به پسران اتفاق میافتد، جهت پرکردن این خلأ، به دختران جوان توصیه میشود که با مردانی بزرگتر از سن خود ازواج کنند تا مشکلات و اختلافات ناشی از پختگی و بلوغ اجتماعی و عاطفی کمتر مجال بروز یابند.
دلیل دیگر، جوانی و شادابی و توانایی فرزندآوری است. توصیههای پزشکی در امر بارداری که سن مناسب این اتفاق را در فاصله 20 تا 35 سالگی دانسته و بارداری پس از این سن را برای مادر و کودک خطرناک میداند، سبب شده است که مردان تمایل داشته باشند با دختران کمسالتر از خود ازدواج کنند. این مسئله در خصوص مردان با سنین بالا نیز مطرح است و آنان نیز تمایل دارند برای داشتن فرزندان سالم، با زنان بسیار جوانتر از خود ازدواج کنند.
دلیل سوم در انتخاب همسران جوان از جانب مردان بهویژه مردانی که در سنین بالا ازدواج میکنند، جبران طراوات و شادابی ازدسترفته آنان است. همچنین احساس تشخص و قدرت ناشی از همراه داشتن همسران جوان در کنار مردان میانسال را نیز نباید دست کم گرفت.
3.2. عوامل مربوط به زنان
3.2.1. عوامل ارادی
معنای اراده را معمولاً تصمیم اندیشیدهشده میدانند. به آن معنا که فرد جوانب امری را سنجیده باشد و با توجه به سود و زیان آن تصمیمی را اتخاذ و خود را متعهد به عواقب و پیامدهای آن میداند. بر اساس این تعریف، دختران جوانی که با تصمیم ارادی خود به انتخاب تجرد دست زده باشند، اندک است. آنچه به عنوان عوامل ارادی در انتخاب تجرد معنا میشود، به تعبیری درگیری در فضای هیجانی است که بخش از آن را جامعه و بخش دیگر را تبلیغات جامعه مدرن و جنبش زنان برای دختران جوان ایجاد کردند.
آنچه معمولاً به عنوان دلیل خودخواسته دختران برای به تأخیر انداختن ازدواج یا تصمیم قطعی بر انتخاب تجرد بیان میشود، تحصیلات و اشتغال زنان است. فراهمآوردن امکان ورود زنان به حوزه تحصیلات دانشگاهی و تخصصی، سبب شد که زنان به کشف جنبههایی از زندگی و استعدادهای خود پی برند که در زندگیهای متأهلی کمتر مجال بروز و ظهور دارد. درگیری در بحثهای علمی و امکان کشف و اختراع و سهیمشدن در جریان علمی، به زنان فرصتی برای نمایش توانایی خود داد. این اتفاق اگرچه برای همه زنان در این سطح عالی رخ نداد، اما برای برخی از زنانی که به دانش عشق میروزیدند، فرصت مغتنمی بود. برای این دسته از زنان، درگیری در زندگی متأهلی و مسئولیتهای فرهنگی و اجتماعی که از آنان انتظار میرود، مانعی در این مسیر بوده است که این زنان را به سمت انتخاب تجرد پیش برده است.
گروه دیگری از زنان تحصیلکرده، اما به دلیل دیگری از ازدواج بازماندهاند. تحصیلات و پس از آن امکان اشتغال، برای دستهای از زنان منجر به بالارفتن سطح توقعات این زنان از مردان شد. ازآنجاکه روال معمول بر بالاتربودن سطح مردان از زنان در ازدواج است، آنان با وجود تحصیلاتی که انتظار میرود بر اساس آن هنجارهای غیرمفید را نادیده بیانگارند، به این رسم تن داده و حاضر به ازدواج با مردانی در شرایط مالی و تحصیلی پایینتر از خود نشدند. این امر اگرچه تقصیر زنان قلمداد میشود و بهخاطر آن سرزنش میشوند، اما بخشی از این تقصیر متوجه فرهنگ و متولیان فرهنگی است که به این روند دامن زده و مانع سرزنش زنی که با فرد مناسبی در موقعیت پایینتر از خود ازدواج کرده است، نشدند.
دسته سوم از زنان که از ازدواج صرفنظر کردهاند، زنانی هستند که نه خود امکان تهیه امکانات مالی ازدواج و مسایلی چون جهیزیه را داشتهاند و نه خانواده آنان امکان فراهمکردن آن را دارد. مسایل اقتصادی ناشی از تهیه لوازم زندگی که امروزه در جریان چشموهمچشمیها، تبدیل به فرآیند پیچیده و پایانناپذیری شده است، دلیل بخشی از دخترانی است که از ازدواج بازماندهاند. این تقصیر نیز تنها متوجه خانواده دختر نیست، بلکه بخشی از آن، متوجه خانواده مردان جوان است که جهیزیه عروس را مایه فخر و مباهات خود میدانند و حاضر به ازدواج با دختران خانوادههای فقیر نمیشوند.
به این ترتیب میتوان گفت تنها گروه اول زنان با علم به عواقب تجرد برای خود و با تصمیم برای وقف خود درجامعه علمی، به تجرد خودخواسته تن دادهاند و گروههای دیگر، برای انتخاب تجرد، تصمیمیکه بتوان آن را خودخواسته نامید، اتخاذ نکردهاند.
4. عوامل غیرارادی
نخستین دلیلی که برخی از دختران را به گذر از سن ازدواج رسانده است، مربوط به خانواده آنان میشود. بخشی از اهیمت فرزندان برای خانواده، جبران زحمات و مرارتهایی است که والدین برای به ثمررساندن آنان متحمل شدهاند. برای برخی خانوادهها این ثمردهی در میزان افتخاری است که فرزندان با ازدواجهای خود به خانواده میبخشند. این امر موجب سختگیری خانواده در انتخاب همسر برای دختران شده و در برخی موارد این سختگیریها مانع از ازدواج دختران جوان و افزایش سن آنان میشود.
بخشی دیگری از این سختگیریها مربوط به جو ناامنی است که در سالهای اخیر بر ازدواج حاکم شده است. رفتار برخی مردان جوان که پس از ازدواج زنان را مورد خشونت قرار میدهند یا انواع آزارها را بر آنان تحمیل میکنند، امکان کتمان اعتیاد در آزمایشها و آشکارشدن آن پس از ازدواج و مسایلی از این قبیل، سبب شده است که خانوادهها برای تأمین و تضمین آینده دختران خود شروطی از قبیل مهریههای سنگین یا گرفتن حق طلاق یا حضانت فرزندان را درخواست کنند. ازآنجاکه فرهنگ جامعه همچنان این شروط را را امری ناپسند میداند و مردان جوان نیز حاضر به دادن چنین تعهداتی نمیشوند، این امر تبدیل به مانعی برای ازدواج دختران جوان شده است.
دلیل دوم از عوامل غیرارادی مربوط به دخترانی است که خانواده آنان به کمک احتیاج دارند. دخترانی که والدین پیر یا ازکارافتاده یا فقیری دارند که نیازمند رسیدگی هستند، کمتر قادر به یافتن مردی میشوند که تمایل داشته باشد در این شرایط همراه آنان باشد. شانس ازدواج این گروه از دختران، بعواسطه درگیریهای خانواگی و ایثار و فداکاری آنان، بسیار پایین است.
سومین دلیلی که مانع ازدواج دختران است، مهاجرت مردان است. این اتفاق که بیشتر در روستاها جریان دارد، سبب میشود که دختران روستایی داوطلبی برای ازدواج نداشته باشند. به این ترتیب است که چندهمسری و ازدواج موقت در میان مردان روستایی، متداولتر از شهرها است.
چهارمین دلیل تجرد زنان، جوانهمسری و خودداری از همسانهمسری در میان مردان است. تمایل مردان به ازدواج با دختران جوانتر از خود به دلیل یک هنجاری فرهنگی است و هیچگونه دلیل علمی ندارد. تغییر این تمایل به همسانهمسری و همسنگزینی، میتواند در کاهش آمار دختران مجرد مؤثر باشد.
بحث و نتیجهگیری
از زمانی نه چندان دور زمزمههایی حاکی از افزایش سن ازدواج دختران و پسران به گوش میرسد، اما اکنون تبدیل به نگرانیهای عمیق درباره تجرد قطعی بخش از جمعیت جامعه شده است. اهمیت و نگرانی ویژه در این زمینه مربوط به زنان است؛ اگرچه در تعیین سن تجرد قطعی بازه زمانی خاصی برای مردان نیز تعیین شده است، اما واقعیت آن است که جامعه، تجرد و زندگی مجردی مردان را تحمل کرده و در برابر آن بازخوردی منفی خاصی نشان نمیدهد. مردان در هر سنی میتوانند به ازدواج اقدام کرده و حتی مورد تشویق نیز قرار گیرند.
محل و موضوع نگرانی، ازدواج و تجرد زنان است. این اهمیت از چند وجه مورد نظر است. بحث اول عدم تأمین نیازهای اقتصادی این گروه از زنان است. هماکنون آمارها حاکی از افزایش دختران خودسرپرست مجردی شده است که یا به تنهایی زندگی میکنند و یا از مرز سی سالگی گذشته و مسئولیت خانواده خود را برعهده دارند. اغلب این زنان در شرایط شغلی مناسب قرار ندارند و یکی از گروههای در معرض هشدار زنانهشدن فقر در جامعه هستند
موضوع دیگری که بحث تجرد قطعی زنان را نگرانکننده میسازد، جمعیت است. وجود 980 هزار دختر بالای سی سال در کشور که هنوز ازدواج نکردهاند و در حال از دست دادن سالهای سلامت بارداری خود هستند، خلأ جمعیتی بسیار بزرگی را پیش روی جامعه قرار خواهد داد.
سومین نگرانی در حوزه تجرد زنان، مسایل روحی و عاطفی این بخش از جمعیت است. فشارهای فرهنگی ناشی از تجرد و انتخابنشدن با وجود داشتن خصیصههای لازم برای همسری، سبب ناامیدی، سرگردانی، بلاتکلیفی و بیهدفی بخشی از جمعیت فعال کشور است که جامعه نیازمند شور و انرژی آنان برای گذران امور خود است. آمارها بیانگر آن است که مرگومیر 80 درصد دختران مجرد و 60 درصد زنان مطلقه بیشتر از زنان متأهل است.
ازدواج، تأهل و زندگی خانوادگی برآوردهکننده نیازهای اساسی و خاصی در افراد است که جایگزین دیگری ندارد. چنانچه فرد نتواند این نیازها در خانواده بیابد، به بیرون از خانواده کشیده خواهد شد. تأمین نیازهای عاطفی و جنسی، چهارمین موضوع نگرانی دختران مجرد است. جامعه در خصوص تأمین نیازهای جنسی مردان سختگیری کمتر و تساهل بیشتری از خود نشان میدهد، اما در خصوص دختران، برخوردهای سختگیرانه و کیفری اعمال میشود. این امر یا منجر به ایجاد رابطههای پنهانی میشود که آرامشی برای دختران بههمراه نداشته و بیشتر آنان را مضطرب و آشفته میکند و یا به سرکوبی غرایز یا خودارضایی ختم خواهد شد. هیچیک از این راهکارها تأمینکننده سلامت جنسی دختران نبوده و عواقب جانبی را در پی خواهد داشت.
سخن آخر آنکه چنانچه تقسیمبندی از میزان کنشگری زنان و مردان در افزایش سن ازدواج انجام شود، بخش اعظم آن متوجه مردان خواهد بود. در جامعهای که گام نخست جهت ازدواج از جانب مردان برداشته میشود، مسئولیت مستقیم ازدواج را متوجه مردان میکند؛ اگرچه سهم زنان در این اتفاق ناخوشایند کم نیست، اما به نظر میرسد مردان با داشتن ویژگیهایی چون حس مسئولیتپذیری و تعهد، قادر به جبران تفاوتهای تحصیلی و شغلی هستند.
بخش اعظم مشکلات جامعه زنان به عدم همراهی مردان در درک و بهرسمیتشناختن تغییر در فضای ذهنی و سلایق زنان است. به این ترتیب است که حل این مشکل در کنار فراهمساختن بستر ازدواجهای آسان و کمهزینه، نیازمند تلنگری به مردان در درک شرایط جدید زنان و بهرسمیتشناختن آن است. مقاومت در برابر این امر از جانب مردان و اصرار بر داشتن زن سنتی از دختران مدرن امروزی، با در نظرگرفتن حضور رو به رشد آنان در عرصه اقتصاد و حمایتهای دولتی از زنان مجرد و دختران خودسرپرست، آنان را بیش از پیش از امر ازدواج و تشکیل خانواده دور خواهد کرد.
سایر مطالب مرتبط: