رفتن نیمار از تیم بارسلونا برای طرافداران MSN دردناک بود، اما نکتهای که شاید در نگاه اول خیلی توجه دیگران را جلب نکرد، پرداخت این مبلغ از سوی باشگاه فرانسوی بود که اساسا نامش در میان باشگاههای ثروتمند جهان قرار نمیگرفت! کمی تحقیق این موضوع را روشن کرد که شاید بتوان ردپای اسپانسرها را در این جابهجاییها دید. وقتی شرکت نایکی لباس هر دو تیم بارسلونا و پاریسنژرمن را تولید میکند، یعنی فروش لباسهایی با نام نیمار و تولید این شرکت متوقف نمیشود و باز هم نایکی است که نام نیمار را یدک میکشد. از طرفی نیمار یکی از بازیکنان محبوب در فضای مجازی است که در تبلیغ و دیده شدن مهره مهمی به حساب میآید و احتمالا دستهای پشت پرده مبالغی از پول نیمار را پرداخت کردهاند.
اسپانسری که نمیخواهد ضرر کند
این ماجرا را در نقل و انتقالات چند سال قبل هم میتوان پیدا کرد، جایی که کاکا در رئال مادرید حیف شد و دیگر نتوانست جایگاه یک بازیکن در رده اول جهانی را داشته باشد. در سالی که رئال مارید، کریستیانو رونالدو را از منچستر با حواشی و جنجال خریده بود، به نظر نمیرسید دیگر برای خط حمله خودش به بازیکن تازهای نیاز داشته باشد، اما چند روز بعد از اینکه انتقال رونالدو تایید شد، کاکا قرار داد رسمی با رئال مادرید و در ازای ۷۰ میلیون یورور را امضا کرد. در آن زمان حتی در اخبار اعلام شد که فروش کاکا به دلیل مشکلات مالی بوده است. در این میان نمیتوان رد پای حضور اسپانسرها را نادیده گرفت، آدیداس در آن زمان لباس هر دو تیم میلان و رئال را تولید میکرد، از طرفی شرکت شرطبندی آنلاین bwin طی سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ اسپانسر میلان و طی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ اسپانسر رئال بوده است. به نظر میرسد حضور این شرکتها برای انتقال بازیکن برزیلی بیتاثیر نبوده است.
این دو مورد از انتقالهایی بود که در چند سال اخیر آنها را پیدا کردیم و با کمی کند و کاو موارد دیگری هم هست، اما نکته این است که روابط پشت پرده حضور اسپانسرها بسیار بیشتر است، ما مواردی را پیدا کردیم که اسپانسرها برای جابهجایی بازیکنهای پردرآمد ضرر نمیکردند، اما قطعا در هر انتقال بازیکنی اسپانسرها سود و ضرر دارند و این موضوع میتواند در ادامه همکاری با باشگاهها نقش داشته باشند و آنها که تامین کننده مالی باشگاهها هستند هم خودشان را مُحق به حضور در جریانات مختلف باشگاهها میدانند.
کپی رایتی که جدی گرفته نمیشود
شاید فکر کنید در دنیای فوتبال مربیها بازیکنان مورد نیاز خود را انتخاب و با حمایت مدیران باشگاه آنها را خریداری میکنند اما واقعیت چیز دیگری است. در بسیاری موراد غولهای بزرگ اقتصادی هستند که تصمیم میگیرند کدام بازیکن در کدام تیم بازی کند، این ماجرا وقتی بیشتر خودش را نشان میدهد که بازیکن مورد نظر جوان باشد و برای ستاره شدن نیاز به حضور در یکی از لیگهای دسته اول را داشته باشد، حالا اینجا جایی است که اسپانسرها وارد میدان میشوند و نظر میدهند که بازیکن مورد نظر چقدر میتواند سود مالی داشته باشد! سودی که بیشتر از جهت جذابیت حضور فرد در بازیها، پخش تلویزیونی و البته فروش محصولات ورزشی با نام او در بازارهای مختلف به دست میآید.
در این میان ایران چندان اوضاع مناسبی ندارد، نبودن قانون کپیرایت در کشور روی این موضوع که دیگر لژیونرهایی را در تیمهای آلمانی یا اسپانیایی نداشته باشیم، موثر است. حتی در شرایطی که فدراسیون فوتبال کشورهای مختلف محل درآمدشان اسپانسرهاست و هزینههای برگزاری مسابقات و پاداشهای بازیکنان را از محل اسپانسرها تامین میکنند، اما فدراسیون فوتبال ایران چنین شرایطی را ندارد.
از برندهای دسته دوم و سومی حرف زدیم که با تیمهای کمتر معروف قرارداد میبندند و هزینههای مالی فدراسیون را تامین میکنند. در این میان ایران یکی از تیمهایی است که به خوبی میتواند با شرکتهای مختلف وارد مذاکره شود، اما این اتفاق نمیافتد. در چند سال گذشته یک بار برند آلاشپورت اسپانسری تیمهای ورزشی ایران را بر عهده داشت، بعد از آن خبر حضور شرکت جیووا در ایران آمد که البته خیلی زود مشخص شد کارگاههای داخلی و زیرزمینی لباسها را تولید میکنند و اصلا معلوم نیست پول لباسها چه میشود!
از طرفی در خبرها آمده که ایران از آدیداس لباس میآورد، البته آدیداس اسپانسر تیم ایران نیست، بلکه هر سه ماه یکبار فدراسیون از آن لباس میخرد. به نظر میرسد نبود قانون کپی رایت در ایران هر روز اسپانسرها حضور شرکتهای بزرگ در کشور را بیشتر در خطر میاندازد. اینکه هر محصولی با هر مارکی که وارد ایران شود، از فردای همان روز هزاران مدل در رنگها و سایزهای مختلف از آن تولید میشود و با قیمتهای متفاوت در بازار دیده میشود، در این صورت اسپانسر هم دلیلی نمیبیند که در بازاری سرمایهگذاری کند که تقریبا هیچ سودی برایش ندارد. این موضوع در ارتباط با حضور بازکنان ایرانی در دیگر تیمها هم تقریبا صدق میکند، وقتی یک اسپانسر از حضور یک بازیکن در تیمی که حمایت مالی آن را بر عهده دارد، حمایت میکند که بتواند از نام او روی لباسها و دیگر تبلیغات بهره اقتصادی ببرد، وقتی این امکان در کشور محل تولد بازیکن وجود نداشته باشد، حضور ستارهها در بازار جهانی کمتر میشود. از این رو است که بازیکنان ایرانی کمتر در لیگهای دسته اول جهان حضور دارند و بیشتر به تیمهای درجه دو یا سه میروند.
در جامجهانی بذر اقتصادی میکارند!
جامجهانی علاوه بر اینکه محلی برای قدرتنمایی بازیکنها، تیمهای شناخته شده و درخشش ستارههای نوظهور است، بدون شک یکی از محلهای مهم برای کسب درآمد شرکتهای مختلف است و چرخ صنعت فوتبال هر چهار سال یکبار تندتر از قبل میچرخد.
در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه ۳۲ تیم با یکدیگر به رقابت میپردازند، اما شرکتهای بزرگ ورزشی و غیر ورزشی که میخواهند تیمها را در این تورنومنت همراهی کنند،کار خودشان را از قبلتر شروع میکنند. روزهای جام جهانی زمان سرمایهگذاری روی تیمهای مختلف برای به دست آوردن بازار چند سال بعد آنهاست.
در این میان برخی تیمهای بزرگی مانند ایتالیا و هلند از حضور در این تورنومنت باز مانند، با اینحال به اندازهای شناخته شده هستند که دغدغهای زیادی را برای اسپانسرها به وجود نمیآورند، اما این بازار برای تیمهایی که میتوانستند در جام جهانی خودی نشان دهند و بعدتر در بازار اقتصادی هم باقی بمانند، حتما یک ضرر محسوب میشود.
جامجهانی محل هزینه کردن اسپانسرهاست تا پس از آن بتوانند برداشت مالی داشته باشند. مخاطب تبلیغات یک برند را در مسابقات مختلف روی لباسها، دور زمین و تبلیغات تلویزیونی زمان برگزاری میبیند و میشناسند. نکتهای که در این میان وجود دارد این است که شرکتهای بزرگی مانند آدیداس، نایکی، ریبوک، پوما و امثالهم که در تیمهای باشگاهی به اندازه کافی سرمایهگذاری کردند، شاید از دیدگاه مالی نیازی به حضور در جامجهانی نداشته باشند، اما به هرحال نمیتوانند از بازار هم عقب بمانند و به دلیل همین سطح اول بودن هم به سراغ تیمهای دسته اول جام میروند، اما این فضا بهترین محل برای دیده شدن برندهای درجه دو و سه است، جایی که میتوانند در کنار تیمهایی که بیشتر در مرحله گروهی دیده میشوند، قرار بگیرند. به هر حال تیمی که با آرژانتین، آلمان یا انگلیس بازی داشته باشد، مخاطبان زیادی بازی را تماشا میکنند، پس تبلیغ دور زمین و لباس از یک برند که کمتر یا اصلا نامش شنیده شده باشد، یک بُرد محسوب میشود.