در همه فرهنگها کم و بیش عشق نوجوانان انکار میشود. معلمان، روانشناسان و پدر و مادرها این عشقها را جدی نمیگیرند و کمتر در موردش صحبت میکنند.
در همه جای دنیا مطالعات روانشناسی روی عشق نوجوانان بسیار کم انجام شده است. گویی نوجوانان دهانشان بوی شیر میدهد و آنها را با عشق و عاشقی چه کار! پدر و مادرها دلشان نمیخواهد فرزندشان به این زودیها وارد دنیای بزرگترها و رابطه با جنس مخالف شود.
آنها معمولا معشوق فرزندشان را در شأن او نمیبینند و تاییدش نمیکنند. اگر هم متوجه احساس عاشقانه فرزندشان بشوند، تلاش میکنند آن را انکار کنند یا جلوی هرگونه رابطهای را بگیرند اما این انکار و اجبار خطرناک است و شوق و میل نوجوان را به معشوق بیشتر میکند.
از طرف دیگر، عشق برای نوجوانان خطرهای زیادی دارد. آنها هنوز با واقعیتهای انسانی آشنا نشدهاند. خیلی زود با یک نگاه عاشق میشوند و ساعتها در مورد آن خیالپردازیهای عاشقانه میکنند. عشق نوجوانان معمولا با اضطراب، افسردگی، افت تحصیلی و گاهی اعتیاد و مصرف مواد همراه است.
آنها هنوز پختگی لازم برای حل بحرانهای ارتباطی را ندارند. آسیبپذیری دخترها در این مورد بیشتر است. یک رابطه عاشقانه نامناسب در نوجوانی میتواند «تغییر شخصیت» ایجاد و مسیر زندگی را به کلی عوض کند.
به دلیل تغییرهایی که در شیوه زندگی پیش آمده است، امروزه نوجوانان بیشتر از گذشته با هم در ارتباط قرار میگیرند و احتمال عاشق شدن آنها بیشتر شده است. پدر و مادرها باید این قاطعیت را داشته باشند که از عضویت فرزند نوجوانشان در شبکههای دوستیابی جلوگیری کنند.
البته امیدوارم درباره این جمله بدفهمی نشود. «قاطعیت» به هیچ وجه به معنی «اجبار تحکمآمیز» و «پرخاشگری» نیست.
برخورد همدلانه و سنجیده پدر و مادرها در عین قاطعیت میتواند بسیار کارگشا باشد.
البته گاهی باوجود این نظارتها، نوجوانان عاشق میشوند. اینجاست که باید احساسات آنها را جدی بگیریم و با آنها وارد گفتوگو شویم.
عبارتهایی شبیه «این آدم به درد تو نمیخورد»، «شأن تو بالاتر از این است»، «سطح خانواده آنها پایین است»، «بهتر از اینها در انتظار تو است» نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه گسستی که بین پدر و مادر و نوجوان وجود دارد، بیشتر و او را روز به روز از پدر و مادرش دورتر و به جمع همسالانش نزدیکتر میکند.
باید تمرین کنیم که با متانت و از سر همدلی با آنها در مورد همه چیز از جمله عشق صحبت و آنها را از پیامدهای منفی عشق در زمان نوجوانی آگاه کنیم. به جای اینکه عشق را به کلی انکار و آنها را از هرگونه رابطهای منع کنیم، به آنها بگوییم که حق هر انسانی است که عشق را تجربه کند اما به دلیل پیامدهای آسیبرسانی که در نوجوانی دارد، بهتر است آن را کمی به تعویق بیندازیم.
با این رویکرد حتی جسورترین آنها منطقی میشوند. وقت آن است که نوجوانان را جدیتر بگیریم، احساسهایشان را بیشتر به رسمیت بشناسیم و الگوهای کهن فرزندپروری و نگاه تحکمآمیز و از بالا به پایین را دور بریزیم.