عطر قصه یک قاتل فیلمی از تام تیکور، حس بویایی نمادی از عطش سیر نشدنی انسان است!
عطر قصه یک قاتل Perfume: The Story of a Murderer ، نام فیلمی فانتزی ساختهی تام تیکور است که در آن افرادی همچون داستین هافمن، آلن ریکمن و بن ویشاو به ایفای نقش پرداختهاند. این فیلم در سال 2006 برای نخستین بار اکران شد. نوشته عطر قصه یک قاتل فیلمی از تام تیکور، حس بویایی نمادی از عطش سیر نشدنی انسان است! اولین بار در نت نوشت پدیدار...
عطر قصه یک قاتل Perfume: The Story of a Murderer ، نام فیلمی فانتزی ساختهی تام تیکور است که در آن افرادی همچون داستین هافمن، آلن ریکمن و بن ویشاو به ایفای نقش پرداختهاند. این فیلم در سال ۲۰۰۶ برای نخستین بار اکران شد.
فیلم عطر قصه یک قاتل بر اساس رمانی نوشتهی پاتریک سوسکیند که به عنوان پرفروشترین رمان جهان در سال ۱۹۸۵ به جهان معرفی شد ساخته شده است. نکتهی جالب آن است که گفته میشود استنلی کوبریک، کارگردان زبردست و بزرگ آمریکایی که قصد ساختن فیلمی بر اساس این کتاب را داشته پس از بررسی اعلام کرده است که ساخت فیلمی برای این کتاب غیرممکن است. اما گویی سال ۲۰۰۶ سالی مناسب برای تبدیل غیرممکنها به ممکن بوده است.
داستان فیلم عطر قصه یک قاتل از جایی شروع میشود که راوی به دنیا آمدن یک کودک بدشگون را تعریف میکند. مادری که فرزندی ناخواسته را زیر میز ماهی فروشی در بازار شلوغ و پر سروصدا به دنیا میآورد و آن را مثل یک زباله دور میاندازد. سروصدای فرزند مادرش را به کشتن میدهد.
هر فردی که ژان باپتیست، همان کودک بدشگون، را ترک و رها میکند به نحوی اتفاقی جان خود را از دست میدهد و نخستین فرد این قاعده مادرش بود.
علاوه بر این بدشگونی، آنچه کاراکتر داستان ما را خاص میکند قوهی بویایی بسیار قوی اوست. او میتوانست بوها را به شکلی معجزهآسا حس کند، بشناسد و از یکدیگر تفکیک بدهد.
این قدرت ماوراء بشری او زمانی دردسرساز میشود که بوی زنی او را مست خود میکند و به فکر نگهداری همیشگی این عطر میافتد و میخواهد به بهترین عطر جهان دست پیدا کند.
سکانسی که ژان دختر میوه فروش را دنبال میکند از جمله سکانسهای به یادماندنی فیلم است. ژان مانند کسی که به یک گنج دست پیدا کرده دختر را دنبال میکند. کنجکاوی آمیخته با مست شدن از این بو در چهرهی او پیداست. او تنها میخواهد دختر را ببوید و ناخواسته باعث مرگ دختر میشود و همهی آن چیزی که به دنبالش میگشت را از دست میدهد. عطر دختر با مرگش محو میشود و ژان میخواهد این عطر را نگه دارد شاید برای میل و علاقهاش به حبس و جاودانگی بهترین عطری که بوییده یا شاید برای تنها تکرار یک لحظه در ذهن با دختر میوهفروش. همانطورکه میدانید حافظهی بویایی قویترین است.
در بخشی از فیلم عطر قصه یک قاتل Perfume: The Story of a Murderer ژان به سراغ عطرسازی میرود تا راز نگهداشتن و حبس عطرها را بیاموزد. عطر ساز برایش از پایهی عطرسازی میگوید. از اینکه چگونه میشود یک رایحه را خلق کرد.
“هر عطر از ۱۲ رایحه مجزا درست شده. هر ۴ رایحه در یک دسته تقسیم بندی میشن که میشه سه دسته. دستهی اول بویی از عطره که درلحظهی اول به مشام انسان میرسه. دستهی دوم بوییه که بعد از چند ساعت شنیده میشه و اما دستهی سوم عطریه که ماندگاریش به چند روز میرسه و اونه که بوی واقعی عطر رو می رسونه.
مصریهای قدیم باور داشتن که تنها در صورتی یک عطر می تونه بر روی همه تأثیر بگذاره که عصارهی فوقالعاده ی سیزدهمیای به آن اضافه به شه.
در افسانهها اومده که یک بار در قبر فرعون یک عطر پیدا شد بعد از باز شدن در عطر با موندگاری ای که بعد از هزاران سال داشته تمام مردم روی زمین برای یک لحظه احساس کردن که توی بهشت زندگی میکنن.۱۲ اسانس قابل تشخیصن اما سیزدهمی بههیچوجه قابل شناسایی نیست.”
ژان به دنبال یادگیری رمز نگهداری رایحهها به شهر گراس میرود تا آنچه که برای لحظاتی از بدن دختر جوانی که کشت استشمام کرده بود را برای همیشه نزد خود نگه دارد.
ژان نماد یک انسان با امیال بینهایت است. او متوجه میشود که خودش عطری ندارد. اینکه بدن او به خودی خود هیچ رایحهای ندارد مانند کمبودی است که او را به دنبال تمامی رایحههای خوش دنیا میکشاند. حس بویایی نمادی از عطش سیر نشدنی انسان است که در این فیلم به خوبی نمایش داده شده است.
او زیباترین عطر را عطر بدن زنان جوان میداند و به دنبال بهدست آوردن عطر بدن آنها بدون هیچ احساس گناهی آنها را میکشد. چنان این هدف برایش مهم است که کوچکترین نشانهای از میل جنسی به این زنان که اغلب بسیار زیبا هم هستند دیده نمیشود. او تنها به دنبال رایحهی آنهاست.
زمانی که ژان به خاطر قتلهای زیادی که مرتکب شده بود به مرگ محکوم میشود او با عطری که بالاخره موفق شده بود تکمیل کند خودش را از چنگ اعدام خلاص میکند. زمانی که او دستمالی را به عطر آغشته میکند و در میان جمعیت پراکنده میکند جمعیت سرشار از لذت میشوند و همان توصیف درباره شان به تحقق میپیوندد. برای لحظهای همه حس میکنند که در بهشت هستند.
او در این لحظه میتواند خاطرهاش با دختر میوهفروش را به یاد آورد وبه گونهای دیگر به آن خاتمه ببخشد و در این بین به طرز وحشتناکی دچار حس پوچی میشود. او متوجه میشود که تمامی تلاشهایش برای یافتن و جاودانه ساختن یک رایحه کار بیهودهای بوده است. انگار که تنها باید در لحظه آن را داشت و به آن عشق ورزید. او کمبود چیزی را حس میکند. میتواند این کمبود دوست داشته شدن باشد. به همین دلیل عطر را بر سرخود ریخته تا به او عشق بورزند و در این راه فنا میشود.
قتل زنان جوان که بعضاً از معصومیت بسیار بالایی برخوردارند به طورقطع بسیار بیرحمانه است. ولی جایی میرسد که مخاطب ژان را درک میکند. انگیزهاش را میشناسد و نمیداند که برای سیر شدن شکارچی دعا کند یا برای نجات جان شکار. سؤال اینجاست که جاودانگی به قیمت مرگ را انتخاب میکنیم یا زندگی و درک لحظه بدون هیچ اثری از جاودانگی؟
تکبهتک صحنههای این فیلم از زیبایی بصری چشمگیری برخوردار است و موسیقی نیز زیبایی تصویر را تکمیل میکند. فیلم روایت زیبا و بینظیری دارد. یک قصهگو خیلی ساده به روایت داستان میپردازد و در کمال سادگی این داستان عجیبوغریب را تعریف میکند.
فیلم “عطر قصه یک قاتل” برندهی چندین و چند جایزهی آلمانی و اروپایی از جشنوارههای مختلف شده است.
پاسخی بگذاید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت