متن روضه امام موسی کاظم (ع) به سبک مداحان اهل بیت
متن روضه امام موسی کاظم (ع) به مناسبت سالروز شهادت امام موسی بن جعفر از مداحان اهل بیت سید مهدی میرداماد، حاج سعید حدادیان و مهدی سلحشور.
سالروز شهادت هفتمین آفتاب تابناک امامت و ولایت بر تمامی شیعیان تسلیت باد.
متن روضه امام موسی کاظم (ع) - سید مهدی میرداماد
دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت
از بال من شکسته ترین آفرید و رفت
خون گلوی زیر فشارم که تازه بود
با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت
قربون غریبیت برم آقاجان؛
بدکاره ای...
الله اکبر، الله اکبر، چقدر جسارت رو برد بالا، زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسی بن جعفر، اُف بر تو روزگار
بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت
وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت
از روزنه در نگاه کردن، دیدن زن بدکاره صورت رو خاک گذاشته، هی میگه خدایا غلط کردم، این کی بود من اومدم سراغش، چرا اینقدر صداش دل رو زیر رو می کنه
بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت
وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت
شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود
الله اکبر اصلاً نمی تونم این بیتها رو وا کنم، می دونم بدون اینکه توضیح بدم، ناله شو می زنی
شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود
با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت
راضی نشد به بالش سختی که داشتم
زنجیر های زیر سرم را کشید و رفت
بچه سیدا نشون بدن غیرتی ناله می زنن، تو این یه بیت
وقتی که...
خاک تو دهنم، ان شاءالله این تکه تاریخ دروغ باشه
وقتی که نام فاطمه را از لبم شنید
یک حرفی از کنار دهانش پرید و رفت
هرچی می خوای منو بزنی بزن، اسم مادرم رو درست ببر، تو رو خدا دو بیت می خونم و می شینم با تو گریه می کنم، حواست با منه
از چند جا ضریح تنم متصل نبود
پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت
اما چه خوب شد کفنم را کسی نبرد
تا زیر نیزه ها بدنم را کسی نبرد
می خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم، وقتی مثل فردا شب، امام رضا یه لحظه از مدینه رفت، از نظرها غایب شد، حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید، مدتی زیادی انتظاره برادر رو کشید، بعد از دقایقی برگشت بی بی یه نگاهی به داداش انداخت، دید سر رو آشفته است، موها پریشونه، لباس ها همه غرق خاکه، کجا بودی داداش، چرا منو تنها گذاشتی رفتی، یه نگاه به خواهرش کرد، گفت خواهر فقط یه جمله بگم، دیگه منتظر نباش، دیگه انتظار بابامونو نکش، خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاک گذاشتم، یه جایی ببرمت هر کی تاحالا ناله نزده، عقده دلش وا بشه، می خوام بگم دختر منتظر بابا بوده، همتون اهل روضه اید، دختری که چهارده سال هی اومدن خواستگاری گفت: نه، قبول نمی کنم بابام زندانه، باید بابام آزاد بشه، اینقدر صبر کرد، آخرش خبر باباشو براش آوردند، می خوام یه جمله بگم، کاشکی تو خرابه هم خبر بابا رو می آوردند، کجای دنیا دیدید،برای دختر منتظر، سر بریده باباشو ببرند، حسین...
متن روضه امام موسی کاظم (ع) – حاج سعید حدادیان
مثل علی عروج نمازت امان نداد
فکری برای فاصله ساق پا کنی
همه استخونها شکسته، خُرد شده، معروفه، کسی رو می خوان نره بیرون از خونه، گاهی مادرا نفرین می کنن، کار بدیه با تهدید، می گه قلم پاتو خرد می کنم پاتو از خونه بیرون بذاری، یعنی می شکنم که بیرون نری، این مبالغه است ضرب المثله، اما سندی شاهک ملعون، با این که حضرت ته سیاه چاله هاست، هفت در می خوره تا می رن زندان، که بعضی از اساتید می گفتند، بخشی از بدن رو تو خاک کرده بودند، کأنَّ زنده به گوره، بماند این حرفا، اما این ملعون گفت یه کاری می کنم، همه درها باز باشه نتونی بری، استخون پا رو خرد کرد، و الا زنجیر به استخون کار نداره، گوشتُ اذیت می کنه، پوست و اذیت می کنه، لذا جنازه رو امروز وقتی آوردند، من با چه زبونی بگم، خدایا من و ببخش تو هیئت دارم میگم، تو حرم نمی شه از این حرفا زد، هر پایی دوتا زانو داشت، می فهمی چی می گم یا نه،
حالا میان قحطی تابوت های شهر
باید به تخته های دری اکتفا کند
همه از موسی بن جعفر گریز به کربلا می زنن، چهار نفر زیر تخته چوب و گرفتند، تشییع کردند، من دیگه بیشتر از این روضه نخونم،از همین جا دلم رفت یه جا،
خدا مادرم را کجا می برند...
آخه فاطمه تو شهر خودش بود، اونم شهری که به نام باباشه؛ مدینة النبی
خدا مادرم را کجا می برند
گمانم برای شفا می برند
من و سوگواری
من و خانه داری
خدا مادرم...
زدی تو صورتت منو داغون کردی،بدن و گذاشت تو قبر امیرالمؤمنین علیه السلام
خدایا گل من که نیلی نبود
جواب پیمبر که سیلی نبود
اما حسن و امام حسین علیهم السلام با هم حرف می زنن
یادم می آد تو این کوچه به زخم دل نمک زدن
به پیش چشم خواهرم مادرم و کتک زدن
وای مادرم، مادرم، نمی خوای بگی، وای مادرم، مادرم، به خدا گوشه زندان موسی بن جعفرم همین جور گفت، وای مادرم
متن روضه امام موسی کاظم (ع) – مهدی سلحشور
دوست دارم تا به خاک دوست بگذارم سرم را
جان به کف گیرم نبینم غیر روی دلبرم را
دوست دارم در سیه چال بلا تنهای تنها
آنچنان گریم که از خون پر کنم چشم ترم را
عجیبه، حضرت موسی بن جعفر اولین زندانی که رفتند تو بصره بود، آقا وقتی وارد زندان شد، دستاش رو بلند کرد، گفت: خدا رو صد هزار مرتبه شکر، من و یه جایی انداختی من و تو باشیم، خلوت کنیم با تو حرف بزنم، مگه غیر از اینه عاشق دنبال یه خلوت می گرده با معشوق خودش خلوت کنه، اما همین آقا توی این زندان آخریه، توی زندان سندی بن شاهک ملعون، دعا می کرد می گفت: خلصنی یا رب، زندان نبوده، سیاه چال بوده، آقا نه روز رو متوجه میشد نه شب رو متوجه میشد، نه نور خورشید رو میدید، ناله داری برا امام زمان بزنی، ناله داری برا امام رضا بزنی یا نه؟
روزها روزه بود ولی موقع غروب
جز تازیانه غذای دگر نداشت
مقدمه چینی همه برا این یه جمله
گفت:
دوست دارم زندان بان زند سیلی به رویم
در نظر آرم رخ نیلی زهرا مادرم را
دوست دارم من که گرد خود پرستاری ندارم
این دم آخر ببینم اشک چشم دخترم را
اما خدا رو شکر، دخترش نبود، جون دادن بابارو ندید، خیلی سخته دختر جون دادن باباش رو ببینه، اونم بدنی که پاره پاره باشه، الحمدلله بدن موسی بن جعفر سالم بود، الحمدلله، می خوام یه جمله روضه بخونم از امام رضا مدد بخواهید به شما صبر نده، راحت ناله بزنید و گریه کنید، آقای شما رو دارم میگم، مولاتون رو دارم میگم، کنار حرم پیغمبر، کنار خونه رسول الله، داره نماز می خونه، نانجیبا اومدن آقا رو هُل دادن، کشون کشون آقا رو از مسجد آوردن بیرون، آقا رو کرد طرف حرم پیغمبر، عرض کرد یا رسول الله، ببین با پسرت دارن چه می کنند، از مسجد آقا رو بیرون نیاورده، بچه شیعه ها دلتون بسوزه، از مسجد آقاتون رو بیرون نیاورده غل و زنجیر آوردن، دست و پای آقاتون رو غل و زنجیر کردن، سوار بر ناقه کردن، تا بصره آقا رو با همین وضیعت فرستادن، نمی دونم آقا وقتی غل و زنجیر به دست و پاش کردن، سوار بر ناقه کردنش دلش کجا رفت، شاید زیر لب همش می گفت: عمه جان زینب، عمه جان دلم می سوزه از کربلا تا شام، دست و پای شمارو بسته بودند، اونایی که ناله نزدن با امام زمان ناله بزنند، اما فرق امام موسی بن جعفر با حضرت زینب اینه، زینب هر وقت سر از ناقه بیرون می آورد، می دید سر داداش بالای نیزه است، آی حسین...