به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ معمولا برخی از نویسندگان ایرانی به رغم توانایی بالا در پرداخت و رنگارنگ ساختن شخصیت ها، در بسط قصه و پر کشش ساختن آن کوتاهی می کنند که در واقع این تأثیر بسیاری در جذابیت و کشش سریال در طول پخش دارد. فراموش نکنیم که مخاطب تلویزیون کماکان علاقمند به قصه گویی به شیوه کلاسیک است و این قصه است که بسیاری از ضعف های دیگر کار را می پوشاند. گاهی یک قصه پر کشش و سر و شکل دار یک سریال معمولی در تولید را ناجی می شود.
با نگاهی اجمالی به سریال های نوروزی می توان دریافت که در میان تمام مجموعه های نمایشی هر اثری که حتی برای لحظاتی توانسته راوی قصه ای باشد، حتی اگر در فرم و اجرا دچار ضعف باشد دیده می شود. سریال های نوروز امسال هم اکثرا مشکل قصه دارند. در واقع قصه ای شکل نمی گیرد. تماشاگر باید در لحظه با کاراکترها زندگی کند و اگر اتفاق جذابی بین شخصیت ها بیفتد با آنها هم مسیر و هم راستا شود، در غیر این صورت مخاطب عایدی ویژه ای از این زمان اختصاص داده به دیدن تلویزیون برداشت نمی کند.
نکته قابل بحث این است که برخی از نویسندگان ایرانی احساس می کنند سریال نوروزی با توجه به عدم وجود مخاطب مستمر و متمرکز، نیازی به قصه گویی ندارد. البته این هم فرمولی است و بایستی به شیوه ای منطقی آن را مورد بررسی قرار داد، به طور مثال نویسنده می تواند این گونه طراحی کند که در هر قسمت موضوعی را باز کند یا ماجرایی را بسط دهد و تا پایان آن قسمت فینالی را برای آن در نظر بگیرد که مخاطب اگر بخشی از سریال را از دست داد یا قسمت های بعد را دنبال نکرد چیزی را از دست ندهد. نکته مهم این است که آیا ما در همان یک قسمت نیاز به یک قصه جذاب نداریم؟ نیاز به یک اتفاق یا یک کنش یا واکنش بین شخصیت ها نداریم؟ اینکه همه چیز به یک دورهمی ختم شود کافی است؟
سریال شبکه یک «پایتخت»
سریال «پایتخت» شروع بسیار خوبی داشت و توقع این مسئله هم از قبل وجود داشت. کاراکترها با توجه به شناختی که مخاطب از آنها داشت خیلی سریع جای خود را پیدا کردند و اتفاقاتی که طراحی شده بود و باید بین شخصیت ها می افتاد به سرعت شکل گرفت. مشخصا تیم نگارش «پایتخت» بستر سازی درستی جهت طرح موضوع دارند. با این وصف که در فصل پنجم نیز مقدمات سفر، فرصتی بود که داستان در محل خوبی به التهاب درام نزدیک شود و در واقع داستان معمولی خانواده معمولی به موقع به یک تراژدی در دل یک اثر طنز و مفرح تبدیل شد.
لهجه مازندرانی یک فاکتور بسیار مهم و از نکات جذاب و پر اهمیت این سریال است که با توجه به سابقه بازیگران این پروژه در توانایی لحن، اجرا، آوا و واکنش مخاطب به سرعت باور می کند که با یک خانواده مازنی همراه با آداب و رسوم بومی روبرو هستند.
توجه ویژه محسن تنابنده به عنوان طراح و سرپرست نویسندگان و البته سیروس مقدم در مقام کارگردان به جزئیات و ریزه کاری های اتفاقات و حوادث مرسوم زندگی که از نگاه بسیاری دور می ماند قابل تحسین است و همین نکته امروز نقطه عطف سریال «پایتخت» از منظر مخاطبان است.
نکته مهم دیگر رونق گرفتن و پر رنگ شدن شخصیت هایی است که در فصل قبل حضوری جدی نداشتند و خیلی محوری نبودند. نسرین نصرتی در نقش "فهیمه" و هومن حاج عبداللهی در نقش "رحمت" از جمله کاراکترهایی هستند که این بار حضور موثر تری دارند و بخشی از داستان را به دوش می کشند.
سریال در حال بستر سازی کلی خود است که مخاطب را به فاز دوم و بخش اصلی این سریال 18 قسمتی وارد کند.
نکته قابل توجه دیگر در سریال «پایتخت» این است که این سریال در فصل پنجم خود به یک پختگی در کارگردانی،البته به لحاظ فنی و تجهیزاتی رسیده است. در واقع قصه فصل پنجم می طلبد که سیروس مقدم در کارگردانی اش دکوپاژی متفاوت با همیشه را تجربه کند. او کاراکترهای با سابقه قصه تنابنده را در قاب جدیدش متفاوت با همیشه تعریف می کند. آنها در ابعادی جدید در قصه فصل نو جای گرفته اند و قدرت خودنمایی بیشتری دارند. نمونه این مطلب تغییر شغل ارسطو عامل و رحمت امینی در فصل پنجم است که هر کدام با خود کلی داستان فانتزی به همراه داشتند.
سریال شبکه دو «تعطیلات رویایی»
کاراکترهای سریال «تعطیلات رویایی» خیلی زود تعریف شدند و شکل گرفتند. قصه با یک سفر از شیراز به کیش آغاز شد و چند داستان پیاپی و در هم تنیده شکل گرفت. اما جذابیت قصه ها آنقدر نبود که مخاطب درگیر آن شود.
نکته حائز اهمیت در سریال مجید اوجی و علیرضا امینی به عنوان کارگردان این بود که قرار است روابط بین کاراکترها پایه گذار قصه ای باشد که تا حدود پانزده قسمت ادامه پیدات کند. اما به رغم رابطه فامیلی این روابط شکل نگرفت و در واقع حضور افراد در کنار همدیگر اتفاق ویژه ای را رقم نزد. ماجرای رستم فتوحی و داستان لاله اسکندری یک داستانک سربار به قصه است که نه ایجاد تنش دراماتیک ایجاد می کند نه مخاطب را پای گیرنده ماندگار می کند. با این حال باید گفت کاراکترها رابطه درستی با هم برقرار کردند اما اتفاق ویژه ای رخ نداد. رابطه دو "جاری" با بازی افسر اسدی و افسانه بایگان شکل گرفت اما برای یک درام عایدی به همراه نداشت. کل کل مرسوم و معمول فامیلی راه افتاد اما به جایی نرسید.
اگر چه هرکدام از شخصیت ها تعریف درست و مخصوص به خود را دارند و یک کاراکتر ویژه هستند اما داستانی ندارند که با آن خودنمایی کنند. این کاراکترها رنگ و لعاب مخصوص به خود را دارند اما می توان حدس زد که فکر اساسی در فیلم نامه بر روی شخصیت ها انجام نشده است. البته به لحاظ کارگردانی نمی شود علیرضا امینی را با علیرضا امینی سینما مقایسه کرد.امینی در سینما و تلویزیون دو نگاه متفاوت دارد. سریال در مقام یک سریال کمدی و طنز هنوز فضای مفرح وشادی را ایجاد نکرده است. شاید اتفاقاتی در بعضی لحظات فضای شادی را بوجود بیاورد. تقابل بین محمد رضا شریفی نیا و علی اوجی دو شخصیتی که در این سریال در مقام پدر زن و داماد هستند گاها موقعیت های کمدی و جذابی را بوجود آورده ولی هنوز موقعیت های کمدی ویژه ای در این سریال ندیده ایم.کماکان معتقد هستیم با شناختی که مجید اوجی از درام و مخاطب و بویژه مخاطب نوروزی دارد حتما این سریال راه خواهد افتاد و حتما با مخاطب ارتباط ویژه ای پیدا خواهد کرد.
سریال شبکه سه «دیوار به دیوار»
سریال «دیوار به دیوار» فضای مشخصا از قبل تعریف شده ای دارد.کاراکترها و تمام شخصیت های این سریال قرار نیست اطلاعات ویژه و جدیدی به ما بدهند. کاراکتر ها، قصه و اتفاقات را می شناسیم و قرار است اتفاقاتی که برای هر یک از شخصیت ها در هر قسمت می افتد سریال را پیش ببرند. به هر حال حضور پژمان جمشیدی در این سریال مؤثر است. او قرار است به عنوان یک کاتالیزور فضای جذاب و مفرحی را ایجاد کند. بازی خوب ویشکا آسایش مثل همیشه از نقاط قوت دیگر این سریال است. تقریبا تمام بازیگران این سریال از جمله گوهر خیر اندیش، فرهاد آئیش، سام نوری، امیر مهدی ژوله و... در سریال و شخصیت های خود جا افتاده اند. اما نکته اصلی این است که ما هنوز قصه جذاب و اتفاق ویژه ای و پر کشش و جالبی در این سریال ندیده ایم. شاید هم این مسئله هدفمند باشد و سامان مقدم اصلا به دنبال راه انداختن یک قصه عجیب و غریب نبوده است. اما به هر حال نمی شود کتمان کرد که مخاطب علاقمند به سریال ایرانی به دنبال یک قصه جذاب است که این قصه هم از حداقل ها برای جذب بیننده تا پایان سریال است و ما کماکان به فقر قصه در سریال های ایرانی می رسیم.
سریال «هیأت مدیره» شبکه پنج
سریال «هیأت مدیره» فضایی تکراری اما دارای موقعیت، برای روایت هر نوعی از درام را دارد به شرط آنکه از فرصت آپارتمان و روابط شخصیت ها آن طور که باید استفاده شود. موقعیت بسیار قابل باور و قابل لمس برای مخاطب است. با تعریف سریع این لوکیشن محدود و شخصیت ها توقع می رفت سریال «هیأت مدیره» به سرعت راه بیفتد. اما این قصه خیلی کند پیش می رود و علی رغم اینکه موقعیت تعریف شده است، اما هنوز اتفاق خاصی نیفتاده است. توقع می رفت که سریال «هیأت مدیره» بعد از معرفی که داشته و قصد پرداختن به معضلات آپارتمان نشینی، معضلی که این روزها در شهر تهران بسیار مرسوم است و همه از آن اطلاع دارند، وارد فاز جدیدی از اتفاقات و حوادث می شد که جز لحظاتی این اتفاق نیفتاد. اگر قرار باشد که قصه بی رمق و به همین منوال پیش رود قطعا مخاطبان خود را از دست خواهد داد. نباید از بازی خوب احسان کرمی، حدیث میر امینی و امیر رضا دلاوری گذشت. ناگفته نمان که در لوکیشن محدود کارگردانی کار آسانی نیست اما قصه که می تواند روان و گرم روایت شود. هنوز اتفاقی در سریال مازیار میری رخ نداده و توقع می رود که کم کم شاهد یک سری اتفاقات عجیب و غریب برای مدیر جدید در هیأت مدیره ساختمان باشیم که این انتخاب این مدیر حتما هم بر خانواده دو نفره احسان کرمی را تحت تاثیر قرار خواهد داد و هم بر زندگی دیگر ساکنین آپارتمان اثرگذار خواهد بود. باز هم اشاره می کنیم که نباید فراموش کرد که سریال «هیأت مدیره» از یک لوکیشن محدود برخوردار است و همین محدودیت دست نویسنده و کارگردان برای چیدمان اتفاقات وطراحی کاراکترها می بندد اگر چه موقعیت و شخصیت ها پر از پتانسیل جذاب و قصه دار هستند.
ادامه دارد ...