در این مطلب از مجله قرمز، ۱۰ کلمهی انگلیسی پر کاربرد را به همراه مثال و با تصاویری جهت تثبیت شدن در ذهن، با هم فرا می گیریم. این لغات، از کتاب ۵۰۴ لغت ضروری انگلیسی برگزیده شده است. در حفظ کردن هر کلمهی انگلیسی، یک راه مناسب، مشاهده ی کاربرد آن لغات در جملات به همراه معنی آن ها به زبان فارسی است.
ما در این مطلب تلاش کرده ایم تا ۵۰۴ کلمهی انگلیسی پر کاربرد را به شیوه ای آسان و همراه با مثال های مناسب با معنی آن ها، در اختیار شما قرار دهیم تا بتوانید سریعتر زبان انگلیسی خودتان را تقویت کنید. با ما همراه باشید تا با مثال های کاربردی، این لغت ها را به آسانی یاد بگیرید.
۵۰۴ کلمهی انگلیسی را آسانتر بیاموزیم
۱۰ کلمهی انگلیسی ضروری که در این مطلب یاد خواهید گرفت:
ردیف | کلمه(برگرفته از کتاب ۵۰۴ لغت ضروری انگلیسی) | تلفظ |
نقش کلمه در جمله
V: verb فعل N: noun اسم Adj: adjective صفت Adv: adverb قید |
معنی |
۱ | abandon | /əˈbændən/ | v | ترک کردن، رها کردن/ کنار گذاشتن |
۲ | keen | /kiːn/ | adj | مشتاق/ با هوش/ شدید/ بُرّنده |
۳ | jealous | /ˈdʒeləs/ | adj | حسود/ غیرتی |
۴ | tact | /tækt/ | n | (در رفتار) ظرافت، تدبیر |
۵ | oath | /əʊθ /oʊθ/ | n | سوگند، قسم/ فحش |
۶ | vacant | /ˈveɪkənt/ | adj | خالی/ مبهوت |
۷ | hardship | /ˈhɑːdʃɪp /ˈhɑːrd-/ | n | سختی، رنج |
۸ | gallant | /ˈɡælənt/ | adj | شجاع/ مبادی آداب |
۹ | data | /ˈdeɪtə, ˈdɑːtə/ | n. pl | اطلاعات، داده ها |
۱۰ | unaccustomed | /ˌʌnəˈkʌstəmd/ | adj | ناآشنا |
۱- Abandon = ترک کردن، رها کردن/ کنار گذاشتن
کاربرد کلمه در جمله:
How could she abandon her own child?
(او چه طور توانست فرزند خودش را ترک کند؟)
We had to abandon the car and walk the rest of the way.
(ما مجبور شدیم ماشین را ترک کنیم و بقیه ی راه را پیاده برویم.)
Fearing further attacks, most of the population had abandoned the city.
(به دلیل ترسیدن از حملات بعدی، بیشترِ جمعیت شهر را ترک کرده بودند.)
The game had to be abandoned due to bad weather.
(به دلیل بدی آب و هوا، بازی باید کنار گذاشته می شد یا رها می شد)
They abandoned their attempt to recapture the castle.
(آن ها تلاششان را برای پس گرفتن قلعه، رها کردند/ ادامه ندادند و کنار گذاشتند)
۲- Keen = مشتاق/ با هوش/ شدید/ بُرّنده
He told me that he was keen to help.
(او به من گفت که مشتاق کمک کردن بود.)
I wasn’t keen on going there on my own.
(مشتاق نبودم که به تنهایی به آن جا بروم)
She has a keen interest in science
(او علاقه ی شدیدی به علم دارد)
it is a keen knife.
(این چاقو تیز است)
She has a keen mind.
(او ذهن هوشمندی دارد/ باهوش است)
۳- Jealous = حسود/ غیرتی
کاربرد کلمه در جمله:
Why are you so jealous of his success?
(چرا تو این قدر نسبت به موفقیت او حسود هستی؟)
You’re just jealous of her.
(!تو نسبت به او “حسود” هستی)
She gets jealous if I even look at another woman.
(او غیرتی می شود اگر من به خانم دیگری حتی نگاه کنم)
Maybe he’s jealous because I got the job and he didn’t.
( شاید او به این دلیل حسود است که من این شغل را به دست آوردم ولی او نه. )
۴- Tact = (در رفتار) ظرافت، تدبیر
Telephoning the elderly who live alone needs care and tact.
(تلفن زدن به افراد مُسنی که تنها زندگی میکنند، به دقت و ظرافت رفتاری نیاز دارد.)
They need tact and good judgment.
(آن ها به ظرافت و تدبیر در رفتار و قضاوت خوب نیاز دارند)
Helping people who have marriage problems requires a great deal of tact and patience.
(کمک کردن به افرادی که مشکلات زناشویی دارند، نیازمند ظرافت در رفتار و صبر زیادی است)
۵- Oath = سوگند، قسم/ فحش
کاربرد کلمه در جمله:
He had to swear an oath of loyalty to his country.
(او مجبور شد که به وفاداری نسبت به کشورش سوگند بخورد)
She could not break her oath.
(او نتوانست سوگند خودش را بشکند)
Witnesses are required to take the oath
(شاهدان، نیاز است که قسم بخورند)
He was shouting out oaths as they led him away.
(همان طور که آن ها او را میبردند، در حال فحش دادن به صدای بلند بود)
۶- Vacant = خالی/ مبهوت
کاربرد کلمه در جمله:
Only a few apartments were still vacant.
(فقط تعداد کمی از آپارتمانها هنوز خالی بودند)
he couldn’t spot a single vacant seat.
(او نتوانست حتی یک صندلی خالی پیدا کند)
Cindy was staring vacantly into space.
(سیندی بهتزده به فضا خیره شده بود)
He applied for the job, which had just fallen vacant.
(او برای این شغل، که به تازگی خالی شده بود، درخواست داد)
۷- Hardship = سختی، رنج
کاربرد کلمه در جمله:
an economic policy that caused great hardship for many people
(یک سیاست خارجی که موجب رنج بسیار برای تعداد زیادی از مردم شد)
Many students are suffering severe financial hardship.
(بسیاری از دانشآموزان از مشکل مالی رنج میبرند)
During the war we faced many hardships.
(در دوران جنگ، ما با سختیهای زیادی رو به رو شدیم)
۸- Gallant = شجاع/ مودب و مهربان
he was a gallant young man
(او یک مرد جوانِ مودب بود)
he had a gallant and generous heart
(او قلبی بخشنده و مهربان داشت)
It was a gallant attempt to save lives
(آن، تلاشی شجاعانه برای نجات زندگیها بود)
۹- Data = اطلاعات، داده ها
The research involves collecting data from two random samples.
(این پژوهش، دربردارندهی گردآوری دادهها از دو نمونهی تصادفی است)
It’s possible to store a lot more data on a DVD.
(این مُیسّر است که اطلاعات بسیار بیشتری را روی یک دی وی دی ذخیره کنیم)
This computer can store as much data as many larger models.
(این رایانه میتواند به اندازهی بسیاری از مدلهای بزرگتر از خودش، داده ذخیره کند)
۱۰- Unaccustomed = ناآشنا/ غیر معمول
کاربرد کلمه در جمله:
he showed unaccustomed emotion as he spoke
(او به هنگام صحبت کردن، احساسات غیر معمول از خود نشان داد)
they finished their supper with unaccustomed speed
(آن ها با سرعتی غیر معمول،شامشان را تمام کردند )
They were unaccustomed to our country roads
(آنها نسبت به جادههای کشور ما، ناآشنا بودند)
تامین محتوا از مجله قرمز
منبع: کتاب ۵۰۴ کلمهی انگلیسی ضروری
دوست عزیز؛ اگر در مورد این مطلب که برگرفته از کتاب ۵۰۴ کلمهی انگلیسی ضروری بود هر گونه نظر، پیشنهاد و یا انتقادی داشتید، خوشحال میشویم آن را با مجله قرمز در میان بگذارید.
دیدگاه بگذارید