با هر انحصاری مخالفیم!
برای بسیاری از فعالان اکوسیستم استارتآپی و حتی عموم کاربرانی که این روزها در شبکههای اجتماعی دلنگران فیلتر شدن تلگرام هستند، این فرضی مسلم است که همه پیامرسانهای داخلی قویا پشت فیلترشدن این پیامرسان روسی ایستادهاند و از بسته شدن آن حتی اگر در ظاهر هم چیزی بروز ندهند، در دل حسابی شاد خواهند شد. اما وقتی پای صحبتهای مصطفی رادمرد بنشینید، خلاف این به شما ثابت میشود. رادمرد یکی از سه بنیانگذار پیامرسان داخلی «بله» است که امکانات و بیزینسمدل آن، تا حدود زیادی از دیگر پیامرسانهای داخلی متمایز است. «بله» را میتوان یک پیامرسان فینتکی دانست، با تیمی که پیش از این هیاهوهای اخیر بر سر بودن یا نبودن تلگرام مشغول به کد زدن و توسعه دادن بودهاند. مصطفی رادمرد، کاظم کیال و حسین انصاری سه پیشقراول این تیم استارتآپی هستند که این روزها در طبقه چهارم ساختمان سداد، جایی که قلب فناوری بانک ملی میتپد مستقر هستند؛ بانکی که سرمایهگذار اصلی این پیامرسان داخلی است و از قضا همین سرمایهپذیری از یک بانک باسابقه داخلی، بخشی از کارنامه موفق این تیم جوان شده است تا بتوانند در روزهایی که همه به دنبال قرارگرفتن در لیست حمایتها و نزدیکشدن بیشتر به وامها و تسهیلات دولتی هستند، آنها بگویند نهتنها از بودن در هیچ لیستی خوشحال نخواهند شد، بلکه از بودن در کنار پیامرسانهایی که دوپینگی و یکشبه به جمع رقبای بالانشین رسیدهاند، خیلی هم ناخرسندند!
در این گفتوگو بیش از اینکه درباره گذشته و چگونگی شروع راه «بله» و فرازوفرودهای آن حرف زده باشیم، از رادمرد درباره اتفاقات این روزهای پیرامون پیامرسانهای داخلی پرسیدهایم. او هم با نقدهای تندوتیزی که به رقبا و سیاستگذاریهای این حوزه دارد، پاسخهای خواندنی و قابلتاملی به پرسشهای شنبه داده است.
خیر
چرا؟یک دلیل اعتقاد تیم «بله» درباره فیلترینگ است و دلیل دیگر تاثیری است که فیلترینگ بر کسبوکارها دارد. الان موضعی که علیه تلگرام گرفته میشود، این است که یک پیامرسان خارجی آمده و بر فضای ارتباطات داخلی کشور غلبه کرده است. حاکمیت دوست دارد از واژه انحصار نام ببرد که به نظر من واژه درستی نیست، ولی اگر واژه انحصار را بپذیریم، به باور من، حاکمیت در مسلطشدن تلگرام بر فضای ارتباطی کشور، مقصر اصلی است. اولا که فضای رسانههای رسمی کشور از نظر گفتوگو محدود است و به همین دلیل مردم به سوی رسانههای غیررسمی مانند وبلاگها، شبکههای اجتماعی و پیامرسانها رفتهاند. بهویژه شبکههای اجتماعی که تم فعالیت آنها محتوایی و تعاملی است. شاید هم در این فضا ببینید که هدایت مردم آگاهانه اتفاق افتاده است، چون یک پیامرسان مشخص مثل وایبر را محدود کردند و یک سری زیرساختهایی را که حتی در اختیار پیامرسانهای داخلی نیست، در اختیار تلگرام گذاشتند.
ممکن است مثال بزنید؟ اتفاقا تیم سروش هم در گفتوگو با شنبهپرس به این نکته اشاره میکردند. به نظر شما این از همان تئوری تاریخی میآید که پس پیشرفت هر پدیدهای دستهایی حمایتگر است و...نه، من نمیخواهم این را بگویم.
پس چه کسی این کار را کرده است؟ الان همه میخواهند تلگرام را ببندند و فقط افکار عمومی است که پای تلگرام ایستاده!من اعتقاد ندارم که همه میخواهند تلگرام را ببندند.
آنهایی که از تلگرام حمایت کردند چه کسانی هستند؟این واقعیتی است که اتفاق افتاده و میدانیم که CDNهای تلگرام در کشور است، پهنای باند اختصاصی وجود دارد، حتی شاید توجیه اقتصادی هم برای آن وجود داشته باشد. مثلا شاید میخواستند هزینه ترافیک کشور را کاهش دهند که CDNها را آوردند داخل. این یک رانت دوسویه است. یک طرف از این جهت که تلگرام سرعت ویژهای در کشور داشته باشد، منتفع میشد و یک طرف دیگر هم میگفت من یک دسترسی خوب و سریع برای شما فراهم کردهام. این دسترسی مشخصا فقط برای سرویس تلگرام ایجاد شده است. از طرفی ما نقش این پیامرسان را بر رفتارهای رسانهای-سیاسی کشور میبینیم. من گمان نمیکنم همه نهادهای موثر و تصمیمگیر کشور در فیلترکردن تلگرام همسو باشند. به نظر من دولت، وزارت ارتباطات و شخص رئیسجمهور با فیلتر تلگرام موافق نیستند. من فکر میکنم این اتفاقات که تا این فرایند رخ داده، بر اساس صلاحدیدهای مدیریتی و سیاسی است. ولی اینکه چرا ما با فیلتر تلگرام مخالفیم، تکرار اتفاقات قبلی است. یک روز فضای رسانهای کشور، بعد توییتر و فیسبوک و بعد وایبر را محدود کردید. در دوره خاصی با تلگرام تعامل کردید و فکر کردید اگر جمعیت غالب کشور از آن استفاده کند میتوانید با مدیران تلگرام تعامل کنید که البته تعاملهایی هم کردید، از جایی این تعامل ادامه پیدا نکرد، منافع تلگرام تغییر کرد و حالا نظرتان عوض شده است. روشهای قبلی اشتباه بود و فیلتر تلگرام تکرار اشتباهات گذشته است و نتیجه متفاوتی هم نمیدهد. همیشه مردم به سوی فضای دیگری کوچ کردهاند، ولی اعتمادسازی برای فضای ارتباطی داخلی ایجاد نشده است.
بیشترین توجیه موافقان فیلترینگ تلگرام، حمایت از پیامرسانهای داخلی است. نظر شما از این دید مهم است که شما یک پیامرسان داخلی هستید. شما آن کسی هستید که قرار است یک پیامرسان پرطرفدار بهخاطرش فیلتر شود.این ادعای کسانی است که میخواهند تلگرام را فیلتر کنند. خیلی وقتها ادعاها برای پنهانکردن دلایل دیگر مطرح میشوند. البته اتفاقا من خیلی هم این ادعای حمایت از پیامرسان داخلی را نمیشنوم. در جلسات که شرکت میکنیم، گفته میشود که بهخاطر ورود ارز گرام است. اگر نظر من را بپرسید که آیا ارز گرام برای کشور خطرناک است یا نه، میگویم که کلا انحصار برای هر سرویسی، چه داخلی و چه خارجی و محدودکردن همه مردم به آن یک سرویس، خطرناک است.
چه کسی محدود کرده است؟ تیم سروش هم این ادعا را دارد که ۵ سال فضا را برای تلگرام فراهم کردند. البته من میدانم موضع «بله» این است که فضا باید رقابتی باشد. اما چرا پیامرسانهای داخلی اینقدر کند حرکت میکنند؟ شما از «بله» استفاده کردید، کند بود؟ من تازه نصب کردم و هنوز استفاده نکردهام.
«بله» امروز را نمیخواهم با تلگرام امروز مقایسه کنم، ولی میتوانم بگویم که ما سرویسی پیشرو هستیم. میتوانیم کاربر را با موقعیت فعلی راضی کنیم، ولی بیشک کاستیهایی داریم که با تجربههای بیشتر رفعشدنی است، ولی من میخواهم بگویم که اصلا پیش از اینکه CDN و پهنای باند به تلگرام داده شود، کاربران به این پیامرسان کوچ کردند، چون فضای قبلی محدود شده و آلترناتیو و اعتماد به برنامه داخلی وجود نداشت. پس وقتی دست به فیلتر میزنیم، همان بازی گذشته را ادامه میدهیم. از دید بیزینسی هم تکرار این اتفاق، فضای بیاعتمادی داخلی را تشدید میکند و ما نمیخواهیم در این بازی باشیم. از طرفی در «بله» بیزینسمدل به این صورت تعریف شده است که یک تلگرام قدرتمند غالب وجود دارد و نهادهای پرپول به آن وارد شدهاند، بیزینسمدل «بله» اینگونه است که کاملا شفاف درآمد کسب میکند، بر اساس روشهایی درآمد کسب میکند که رقیب خارجی نمیتواند درآمد داشته باشد و رقیب داخلی هنوز فاصله زیادی با آن دارد. در چنین شرایطی وقتی این را با بیاعتمادی داخلی میبینید، کل معادلات را به هم میریزد. فیلترینگ تلگرام هم از آن دسته بازیهایی است که معادلات را به هم میریزد. یکی از عواقب آن بیاعتمادی داخلی است و دیگری مواجهه با فضایی است که چندین رقیب داخلی که هنوز این مسیر را طی نکردهاند و برخی از آنها خلقالساعه هستند، وارد این بازی میشوند و به خاطر فیلترینگ تلگرام فرایندهای رسانهای رخ میدهد و بازی اقتصادی به هم میریزد.
البته بهجز سروش، برخی دیگر از رقبای ما ویژگیهایی مانند سروش دارند و بهجز حمایتها، ممکن است نهادهای خاصی هم از آنها حمایت کنند. حالا اصلا اسم هم نبریم، اما بیزینسهای واقعی در این بازی کنار ما نیستند. البته در میان رقبا، معدود کسانی هستند که بیزینسهای واقعی دارند، ولی همه بیزینسهای واقعی حوزه پیامرسانها در این لیست نیستند. ما کلا با لیستبندی مشکل داریم. ما میگوییم یک مجوز هست، مجوز را صادر کنید تا پیامرسانها بدون رانت، کار و رقابت کنند. وقتی فضای رانتی را باز میکنید، آنکسی که در روابط دروننهادی و تعاملی زرنگتر است، میتواند بازی کند، نه آنکه در تولید و کیفیت محصول بهتر است. ولی وقتی قضیه را در حد مجوز میبینید و این امکان برای هر پیامرسانی که خود را در شبکه ملی هاست کرده، مهیا باشد، تا بتواند با هزینه کمتر ترافیک در اختیار داشته باشد، آنگاه این فضای رقابتی، یک فضای واقعی خواهد بود. در این صورت دیگر مهم نیست که چه کسی لابی کند، چه کسی کانالهای نهادها را به برنامه خود میآورد و... اینجا مهم این است که چه کسی بهتر کار میکند. فیلتر تلگرام، تنها فشردن دکمه فیلترینگ نیست. مجموعه اتفاقاتی با هم رخ میدهد که یکی از آنها تولید رانت است. در «بله» لابی برای گرفتن رانت تعریف نشده است. در «بله» یک بازی بیزینسی واقعی تعریف شده است.
بیایید درباره این انحصار و رانت شفافتر صحبت کنیم. شما از هر دو طرف منتقد هستید. هم معتقدید برای تلگرام در ایران فرصتی فراهم شد که از آن استفاده کرد و از سویی با فیلتر تلگرام مخالفید و میخواهید با آن رقابت کنید. همچنین میگویید فضایی که با فیلتر تلگرام ایجاد میشود، فضای رانتی برای برخی پیامرسانهاست. در یک گفتوگوی تلویزیونی مشخصا از سروش هم نام بردید. در عین حال خودتان هم ذیل حمایتهای شورای عالی فضای مجازی قرار میگیرید که احتمالا میتوانید تسهیلات بگیرید. سرمایهگذار بانکی هم که دارید. به نظر میرسد که «بله» با موضع انتقادی همهجانبهاش یک فعالیت مارکتینگی انجام میدهد!
ببینید، دلیل اینکه ما در لیست پیامرسانهای موردحمایت نبودیم، این است که شروع آن لیست و ماجرای آن، به خاطر وام بود. ما وام نمیخواهیم. یک بیزینسمدل شفاف داریم، سرمایه جذب کردیم و برای خرجکردن آن برنامه داریم. ورود وام، برنامه ما را به هم میزند و وام گرفتن اصلا مسئله ما نیست. ما هیچوقت تلاشی برای ورود به این لیست نداشتهایم و اساسا منتقد لیست هستیم. میگوییم باید انحصار شکسته شود. آقای فیروزآبادی هم هنگامی که درباره حضور «بله» در لیست صحبت کردند، ما موضع گرفتیم. ما با انحصار پنج یا هفت پیامرسان مخالف هستیم. اگر ما تصمیمگیر بودیم، تصمیم میگرفتیم که انحصار بشکند، ولی با وجود این لیست رقبایی که بیزینس واقعی ندارند، تقویت میشوند و بازی ما را سخت میکنند. موضع ما این است که یک فرایند شفاف صدور مجوز باید وجود داشته باشد و تسهیلات هم برای هرکس که این مجوز را کسب کرده است، باید باشد. همچنین مشخص باشد که افراد چگونه مجوز میگیرند. ما الان نمیدانیم چگونه به آن لیست رفتهایم! آیا به خاطر فشارهای رسانهای است، یا مردم خیلی فشار آوردند یا تصمیم دیگری بود و این کار را کردند که اعتراض ما کم شود! حتی ورود ما به لیست برای خودمان شفاف نیست. ما با این سبک برخورد مخالفیم و میخواهیم قاعده شفافی تعریف شود. الان قاعده شفافی وجود ندارد.
از طرفی این مخالفت از سوی ما یک دلیل ناشی از آسیبهای بیزینسی هم دارد. چرا که با این لیستها یک اکوسیستم جعلی تعریف میشود و بعد میگویند «بله» هم جزئی از این اکوسیستم جعلی است. در هریک از پیامرسانها هر اتفاقی بیفتد، پای همه نوشته میشود. ما تفاوتهای بنیادی در معماری نرمافزار و بکاندخود داریم. اما هر باگی در هریک از این پیامرسانها پیدا شود، در اکوسیستم بومی همه متهم میشوند که ناامن هستند. این موضوع همه را در داخل یا بیرون لیست، درگیر میکند. ما با مداخله و متولیگری مستقیم حاکمیت مخالفیم؛ نه مداخله تسهیلگرانه. حاکمیت میخواهد بومیسازی را توسعه دهد ولی این کار دو روش دارد؛ یکی این است که فضای کسبوکار را تسهیل و شفاف کنید، از سویی باید سعه صدر خود را افزایش دهید. برای رفع بیاعتمادی به این فضا، دائم نگویید که در پیامرسانهای داخلی برای حفظ حریم خصوصی چه کردید. این بیاعتمادی به خاطر پیامرسان نیست، بلکه به دلیل شکل ارتباط آن با حاکمیت است که همیشه متهم میشود. آن کسی که نهایتا تصمیمگیر این فضاست، حاکمیت و نهادهای مرتبط با آن مانند قوه قضاییه، نهادهای امنیتی و نهادهای انتظامی هستند. آنها باید رفتار خود را در این زمینه عوض کنند، در ماجراهای کسبوکاری هم سعهصدر داشته باشند، رشد مجموعههایی که از خودشان نیست را بپذیرند و تلاش نکنند که آنها را محدود کنند. یکی از چالشهای «بله» در این ایام که ما به همان دلیل در لیست موردحمایتها دیر پذیرفته شدیم، این است که به ما بیاعتماد بودند، چون ما در برخی ارتباطات نبودیم و برای آنها سوال بود که این تیم که هستند که وسط بازی پیدایشان شده! باید از آنها پرسید آیا برای شما حضور بیگدیتا در کشور مهم است یا اینکه بیگدیتا دست چه کسی باشد؟! دو تا را با هم نمیشود خواست.
درآمد ما از سهمی است که از کارمزد تراکنشها میگیریم و زیرساخت اصلی ما هم بر اساس همین مدل تعیین شده است. تمام فیچرهایی که اضافه میشود، در راستای این است که میزان تراکنش بیشتری در سیستم انجام شود. شما میتوانید با استفاده از شبکه بانکی، پول جابهجا کنید، از کاربری خاص درخواست یا ارسال پول داشته باشید، امکان صدور فاکتور و روابط شخصی و گروهی دارید و از جمعسپاری مالی، جمعآوری اعانه تا طراحی سیستمهای فروشگاهی و فعالیت کسبوکارها در «بله» بخشی از بیزینسمدل ماست. فیچرهای دیگر مانند باتها که در این حوزه گسترش پیدا میکند، همه در این راستاست که مشخصا کسبوکارهای خرد، استارتآپها و کسبوکارهای بزرگ را تشویق کند که از این بستر و زیرساخت رایگان آن استفاده کنند تا تراکنش مالی در این فضا انجام شود و ما از کارمزد انتقال پول درآمد کسب کنیم. در سال گذشته ۱۶۰۰ میلیارد تومان تراکنش در سیستم ما انجام شد.
در آغاز به نظر میرسید «بله» میخواهد یک ویچت باشد تا کاربران بسیاری از کارهای مالی روزمره را در یک پیامرسان ، انجام دهند، ولی چیزی که از «بله» میبینیم یک آپ بهاضافه یک مسنجر است که این دو هنوز در کنار هم خوب ننشستهاند...ببینید انجام تراکنش در گفتوگوها، لازمهاش رسیدن به آن عدد قانعکننده است تا ما بدانیم به نقطه سوددهی خوبی رسیدهایم، اینکه حجم کاربر، حضور کسبوکارها و تنوع سرویسهای مالی اجتماعی ما به حدی رسیده باشد که این تراکنشها انجام شود. ما با سرویسهایی چون عوارض خروج، شارژ، خدمات خیریههای خصوصی و کمیته امداد و... که به این سیستم اضافه میشوند این شوق را داریم که برنامهای ارائه دهیم که تمام تعاملات مردم را انجام دهد، ولی چون درباره بیزینسمدل پرسیدید، باید بگویم در نهایت در آن مدل هم چیزی که برای ما درآمد کسب میکند، تراکنش است. ما زیرساخت باتی که وجود دارد را توسعه خواهیم داد و قصد همه این سرویسها این است که تراکنش را بالا ببرند. ما نمیخواهیم فقط زیرساخت گفتوگو به سیستم بدهیم. ما میخواهیم ارتباط نهادها با مردم و آنچه هدف دولت الکترونیک است را در اینجا اجرایی کنیم.
شما چند کاربر دارید؟تقریبا یک میلیون و ۲۰۰ هزار کاربر داریم.
چشمانداز شما برای سال ۹۷ رسیدن به چند کاربر است؟هرچند فضا به دلیل شرایطی که شرح دادم گنگ است، ولی ما امید داریم تا پایان سال دستکم یکی از ۱۰ اپلیکیشن پرکاربرد ایرانیان باشیم.
چشمانداز کلی «بله» چیست و چه سهمی از بازار پیامرسانها میخواهد؟به نظرم در حالت معقول، با توجه به پیشتازی که در فضای پولی و مالی داشتیم، دستکم این است که اگر نتوانیم سهمی از ارتباطات عمومی و رسانهای مردم را به خود اختصاص دهیم، میتوانیم تراکنشهای مالی آنها را به این سو هدایت کنیم. سرویسی که جدا از سرویس عمومی شارژ و... بتواند تعاملات مالی مردم را تسهیل کند، میتواند بانک مجازی کشور باشد. ولی افق بزرگ ما این است که تمام سرویسها را در خود ادغام کنیم و درگاه اول کشور باشیم.
بخش مهمی از دغدغه کاربران پیامرسانها، موضوع حفظ حریم خصوصی است. شاید در کل برای کاربر فرقی نکند که نام پیامرسان چیست ولی وقتی صحبت از حریم خصوصی میشود، داستان عوض میشود. «بله» به سمت کارهای مالی گرایش بیشتری دارد و بیزینسپلن خود را در آنجا تعریف کرده است. ولی رویکرد «بله» و تضمینهای آن برای حفظ حریم خصوصی چیست؟این نکته بسیار مهم است. این درست که در بیزینسمدل ما، درآمد از تراکنش است ولی ما یک پلتفرم چندوجهی هستیم. ما پیامرسان را که یک سرویس عمومی میدانیم رایگان در اختیار کاربر میگذاریم و اگر درست کار نکند، عملا سرویسهای بانکی ما هم خوب نمیچرخد. سرمایه اصلی ما، اعتماد کاربران است. ما استارتآپی هستیم که سه سال انرژی گذاشتیم، چندین فراز و نشیب داشتیم، توانستیم سرمایهای جذب کنیم و داریم روی این سرمایه ریسک میکنیم. یک سری تعهدات بر عهده ما و نوع بازی ما در این فضاست که درباره آن توضیح خواهم داد. بخشی از کار، اما بازی ما نیست و این همان جایی است که ما احتیاط میکنیم. مثلا میگوییم فیلترینگ تلگرام، آنجا را که بازی ما نیست، به هم میریزد، ولی در زمانی که تلگرام کار خود را انجام میدهد، ما هم کار خودمان را با ترند ملایم انجام میدهیم. موضوع حریم خصوصی چند ضلع دارد. یکی اینکه حریم خصوصی ارتباط کاربر با کاربر باید نفوذناپذیر باشد. این حداقل انتظار از یک سرویس است. تاکنون هنوز از «بله» باگ امنیتی گرفته نشده، «بله» کل پاکتها را رمزنگاری میکند. در اینکریپشن بعضی از پیامرسانها، فقط پیام رمز میشود و ارسالکننده مشخص است ولی ما در «بله» کل پاکت را رمز میکنیم. کسی در این میان نمیداند پیام چه کسی به کجا میرود. در ماجرای نرمافزاری نسبت به رقبا پیشتاز هستیم. بخش دیگر این است که من به عنوان یک سرویس پیامرسان، به حریم خصوصی کاربر تعهد داشته باشم. تدبیر ما در این ماجرا این است که جدا از ارتباطات حقوقی که با مجموعه حقوقی بانک ملی داریم، یک کمیته حقوقی مشخص در درون «بله» داشته باشیم.این کمیته حائل ما و کاربرانمان با نهادهای حاکمیت است؛ یعنی کسی که قرار است پاسخ دهد، از کانال این کمیته رد میشود. این سرویسها در کشور تازه هستند و خلأهای قانونی دارند. آن نهادی که باید حافظ قانون باشد، اول دولت و سپس مجلس است. این با توییتکردن و ادعاکردن حل نمیشود. ما قانون میخواهیم. آنها باید وارد شوند و برای حفظ حریم خصوصی قانون تعیین کنند. وقتی ما سندی مانند سند حقوق شهروندی داریم، بهراحتی میتوان بر اساس آن، سند قانونی مصوب حوزه حریم خصوصی هم تدوین کرد. یکی از کارهای کمیته حقوقی ما، فعالیت پژوهشی برای شفافکردن این ماجراست. دستکم برای پیداکردن بازی خودمان و دستکم با قوانین موجود داخلی یا قوانین موجود بینالملل، بازار خود را تعریف میکنیم، مانیفست حقوقی خود را منتشر خواهیم کرد، مرامنامه و تعهدنامه متقابل کاربر و سرویس را تعیین میکنیم و این تدبیر اجرایی ماست که در آن فعالانه وارد شدهایم و فکر میکنم کسی این کار را نکرده باشد. باید خود ما وارد شویم و در این ماجرا عامل باشیم. این کار کمی زمانبر است ولی ظهور رسانهای آن را بهزودی خواهید دید. ما اعتقاد داریم سرویسدهنده نباید به نهادهای امنیتی و انتظامی پاسخگو باشد. یکی از نهادهای انتظامی به ما رجوع کرده بود و ما هیچ دسترسی به آنها ندادیم. تنها در جایی پرسش و درخواست را بررسی میکنیم که نهاد قضایی ورود کرده باشد و نهاد قضایی زمانی ورود کند که پروندهای تشکیل شده و سیر حکم انجام شده باشد. آن فرد هم مطلع باشد که از او شکایت شده است. پرونده به دست قاضی برسد و قاضی بر اساس نیاز پرونده، حکم دسترسی به چیزهایی را بدهد. تیم حقوقی ما هم بررسی میکند که دسترسی در این مورد نیاز است یا نه. بخشی از این پروندهها به نحوی است که همه راضی هستند که این دسترسی باشد. مانند پروندههای کلاهبرداری، قتل، تروریسم و مشابه آن. چالش اصلی ما در پروندههای سیاسی و امنیتی است که آنجا بررسی میشود که این درخواست صالحی است یا نه و نیاز به این کار وجود دارد یا خیر. اگر نباشد کمیته حقوقی در یک قاعده منطقی درخواست تجدیدنظر و پیگیری میکند. با توجه به اعتقاد ما به فعالیت در این قالب، حتی در بدترین حالت، ما شاهد این نخواهیم بود که محتوا یا عکسی از حریم خصوصی کسی منتشر میشود و ندانیم که از کجا آمده است. چون این دسترسی مشخص است در کجا و چگونه صورت گرفته و میتواند این موضوع را پیگیری کند، ولی در نهایت این تیم حقوقی، مجبور است در قالب قانون پیش رود، ولی ما اعتقاد داریم که حتی قوانین موجود که در یک سری ماجراها شفاف نیست، ظرفیتهای زیادی برای محدودکردن دسترسیهای غیراصولی میدهد. به نظر من یک دلیل کماعتمادی به سرویس «بله» از سوی کسانی که باید از ما حمایت میکردند چنین مواضعی بود.
ویدئویی هم منتشر شد که برای شما حواشی هم داشت و آن هم دسترسی به حریم خصوصی از اندروید بود. از طرفی چنانکه دیدید کاربران باگهای سروش را درآوردند. این چالشها بزرگ است. همانگونه که مردم در یک روز از وایبر به تلگرام کوچ کردند، ممکن است شما ۳۰ میلیون کاربر بگیرید، میلیاردها هزینه کنید و زیرساخت بگذارید ولی در یک روز همه کاربران را از دست بدهید. این چالشها در «بله» چقدر جدی است و برخورد با آنها چگونه است؟یکی از فعالیتهای ما و شفافکردن کارمان در شبکههای اجتماعی این بود که بهطور مستقیم به نقدها پاسخ دهیم. ما مواردی داشتیم که کسی مطلبی گذاشته، کار را به او شرح دادیم، آن فرد هم قانع شده و مطلب خود را برداشته است. یا مثلا گفتوگوهای شفاهی زیادی شکل گرفته که در بخش مدیریت محصول آن را اصلاح کردیم. درباره اتفاقی که برای ما افتاد، افرادی که در حوزه توسعه و دِوِلوپر هستند، میدانند که قضیه بزرگنمایی شده بود. این دسترسیها در بقیه سرویسها هم هست، ولی ما فکر تدابیر فنی هم هستیم که کمی این حساسیتها که برای سرویس داخلی بیشتر هستند، کمتر شوند. مثلا دسترسی به فایل از این نظر در پیامرسان اهمیت دارد که وقتی فایل ذخیره میشود، فرد از جای دیگری هم به فایل دسترسی دارد. ما در تلاشیم که در آپدیت بعدی به صورت دیفالت، سیستم ذخیرهسازی از استورج خود اپلیکیشن انجام شود و اگر کاربر نیاز به ذخیرهسازی فایل در جای دیگر داشته باشد، دسترسی برای او باز شود. یا مثلا دسترسی به ضبط موقعی اتفاق بیفتد که میخواهد اولین ضبط صدا را انجام دهد. یا مثلا دسترسی به پیامکها اختیاری شود. این مواردی است که در آن ویدئو بود و ما فکر میکنیم بخشی از اعتمادسازی را با اصلاحاتی در محصول و اختیاریکردن بعضی امکانات میتوانیم انجام دهیم. چون دوستان گمان میکنند هرچه قضیه را راحتتر کنند، کاربر لذت بیشتری میبرد و کمتر با پیامهای درخواست مواجه میشوند، ولی این تجربه به ما نشان داد که باید نسبت به این ماجراها حساس باشیم و این مشکلات تنها برای ما نیست. برای بسیاری دیگر مانند اسنپ هم اتفاق افتاده است که بخشی از آن به دلیل سوءاستفاده از فقدان دانش فنی در مردم است، ولی این را میتوان مدیریت روانی کرد؛ یعنی محصول را به گونهای کاستومایز کنیم که دسترسیهای حساسیتبرانگیز را مدیریت کنیم.
با پروکسی نمیتوان از «بله» کد تایید گرفت. معنی آن این است که IPهای خارج از کشور نمیتوانند از «بله» استفاده کنند؟همه پروکسیها اینگونه نیست و کاربرانی از خارج کشور هم داریم. ما دو چالش برای دسترسیهای خارج از کشور داریم. چون سرورهای ما روی دیتاسنترهای داخلی است، برخی اتصالات برقرار نمیشود و این ایراد از سرویس ما نیست. اینها قابل پیگیری است و ما هرگاه با چنین مشکلی مواجه میشویم، همکاران آن را پیگیری میکنند. چالش دیگر ما ارسال پیامک به شمارههای خارجی است که ما در این باره دائما درحال تغییر سرویس هستیم تا به یک سرویس پایدار برسیم تا به کاربران خارج از کشور بتوانیم پیامک بفرستیم. این هم مانند برخی حوزههای دیگر یک تجربه نو در کشور ماست.
از آخرین آمارهای رشد «بله» بگویید.
اگر میخواهید نکتهای اضافه کنید، بفرمایید.
برای ما مهم است که این پیام به اکوسیستم استارتآپی برسد که «بله» رقیب اکوسیستم نیست، بلکه یک مدیوم و پلتفرم جدید برای حضور کسبوکارهاست. مثلا پیشتر اکوسیستم با تلگرام چنین چالشی داشت که اینقدر توجه به خود جلب کرده است که اپلیکیشنها و وبسایتها تحتالشعاع قرار گرفتند. ما میخواهیم به این سمت حرکت کنیم که ارتباط متقابل با اکوسیستم کسبوکارهای نو داشته باشیم و سیستم را به شکلی ارتقا دهیم که کسبوکارها به آن نیاز دارند و بتوانند از این پلتفرم برای راحتکردن فرایند کسبوکار خود و ارتباط با کاربر استفاده کنند.
کار «بله» از شرکت النون آغاز شده و سداد هم سهامدار اصلی اقتصادی ماست که یک راند سرمایه از آن جذب کردهایم. اگر بخواهم تاریخچهای از سیستم بگویم، این پیامرسان به زمانی برمیگردد که هنوز اینترنت ۳G و ۴G در ایران نبود. یکی از چالشهای بانکها هزینههای بالای پیامکهای بانکی بود. ما به دنبال سرویسی بودیم که بتوانیم از هزینههای ارسال پیامک بکاهیم. سیستم اولیه آماده شد و با بانکهای مختلف گفتوگو کردیم. در همان بازه زمانی بانک ملی یک مشاور خارجی برای تحول خود گرفته بود و یکی از راهکارهایی که به بانک پیشنهاد شد، حرکت به سوی بانکداری اجتماعی و فناوریهای نو متناسب با آن بود. در آن زمان مدیریت بانک از این طرح استقبال کرد و در گفتوگوها و تعریف پروژه، با ظهور پیامرسانهای قبل از تلگرام، این طرح رفت به سمت پیامرسانشدن و اکنون هم زیرساختهای خود را توسعه میدهد تا به عنوان یک پلتفرم استفاده شود. در حوزه فنی هم این را بگویم که یکی از چالشهای پیامرسانها این است که با ابعاد جدیدی از داده مواجهیم. قبلا به دلیل اینکه سرعت انتقال داده پایین بود، حجم داده هم پایین بود، یعنی بیگدیتای امروز با بیگدیتای ۸ سال پیش کلا متفاوت است و با شکل جدیدی از حجم داده مواجهیم. این را از نظر فنی گفتم.
چالش حوزه کسبوکاری و حوزه سیاسی آن این است که شما وقتی با این حجم از دیتا مواجه هستید، درصورتی که معماری نرمافزار شما برای این حجم تعریف نشده باشد، هر اندازه زیرساخت نرمافزاری فراهم کنید، تا جایی فایده دارد و از جایی دیگر نمیتوانید با دیتا کار کنید، چون فناوری نرمافزاری آن را ندارید. تفاوت «بله» با بقیه پیامرسانهای داخلی این است. اگر پروتکلهای توسعهدهنده آنها را ببینید، متوجه این تفاوت میشوید. ما هم در تجربه کاربری کاربر و هم در بکاند و شبکه روی لبه تکنولوژیای حرکت میکنیم که توان اسکیل شدن دارد. اما ما رقبایی داریم که چون ماهیتا استارتآپی، مداوم و فرایندی نبودند، یعنی بعضا پروژهای و سفارشی بودند، آمادگی کافی ندارند و وقتی حاکمیت روی یک یا دوتا از این برنامهها تمرکز میکند و انحصار رسانهای برایشان میگذارد، توان پاسخگویی کافی به حجم بالای دیتا را ندارند و کسالت خود را نشان میدهند و وقتی ببُرند، به نظر من آسیب آن به کل اکوسیستم وارد میشود. برای ما مهم است این پیام را برسانیم که در پیامرسانها، تنها تبلیغات جذب کاربر نیست که اهمیت دارد، بلکه باید زیرساختهای پیامرسانتان توانایی آن را داشته باشد که در برابر سیل کاربران کم نیاورد تا شما و کسبوکارتان در صحنه رقابت باقی بمانید!