«همه می دانند»؛ درام سنگین فرهادی با هنرنمایی باردم و کروز
چند روز پیش اعلام شد که جشنواره کن 2018 با فیلم جدید اصغر فرهادی با عنوان «همه می دانند» (Everybody Knows) اکران خواهد شد و این اتفاق خوشایند نیز رخ داد تا این کارگردان سرشناس ایرانی موفقیت و افتخار دیگری را به رزومه پربار خود اضافه نماید.
هشدار؛ خطر لو رفتن فیلم وجود دارد
این فیلم نیز همان مولفه های دوست داشتنی آثار فرهادی را دارد، با ایده هایی که ما را به یاد آثار قبلی او می اندازد و تنها تفاوت این است که می توان تاثیر آثار هانکه و آنتونینی را در این فیلم مشاهده کرد. این فیلم در مورد یک مشکل بیرونی است که خانواده ای را درگیر خود می سازد و با دقتی غیرقابل وصف به تصویر کشیده می شود، مشکلی که تمامی شکاف ها، نقاط ضعف و رفتارهای اشتباه طرفین را عیان می سازد و این کار را با چنان دقت بیرحمانه ای انجام می دهد که به نظر می رسد این رازها و دروغ ها نوعی گناه هستند که تنبیهی اجتناب ناپذیر و سخت را بدنبال دارند. این بن مایه از همان هایی است که فرهادی قبلاً روی آن مانور داده و از مولفه های مورد علاقه او در تمام فیلم هایش به شمار می آید: رازی دفن نشده، زخمی درمان نشده، بازگشت غریب الوقوع چیزی که سرکوب شده بود.
تم جنایی داستان نیز ما را به یاد داستان های به یاد ماندنی این ژانر مانند «کارآگاه وارد می شود» (An Inspector Calls) می اندازد. بازی های خیره کننده و بن مایه های اروپای جنوبی به زبان سینمایی منحصر به فرد اصغر فرهادی یک نیروی جذاب جدید داده است. شخصیت لارا (کروز) بعد از یک غیبت و دوری طولانی برای یک عروسی بزرگ خانوادگی به روستای کوچکشان در اسپانیا باز می گردد. شوهرش، آلخاندرو (دارین)، به دلایل کاری در خانه تازه خریداری شده در آرژانتین مانده و با همسرش همراه نشده است اما لارا دو فرزندش را نیز با خود به همراه دارد. یکی از فرزندان او دختری نوجوان به نام آیرین (کارلا کامپرا) است که علیرغم مخالفت های شدید مادرش به پسری در روستا نزدیک می شود؛ پسری که رازی قدیمی را با او در میان می گذارد.
او به آیرین می گوید که مادرش روزگاری رابطه ای عاشقانه با مردی از اهالی روستا به نام پاکو (باردم) داشته اما با ترک او باعث دلشکستگی شدید این مرد شده است. اما پسرک به دختر نوجوان لارا می گوید که این موضوع یک راز نیست:”Todos lo saben” یعنی «همه می دانند!» اما آیا چیزهای دیگری نیز هست که «همه می دانند» او او نمی داند؟ این سوال زمانی که آیرین در میانه های جشن عروسی ناپدید می شود به سوالی ترسناک برای بیننده تبدیل می گردد؛ به خصوص زمانی که در اتاق خواب او تکه هایی از یک روزنامه پیدا می شود که به یک آدم ربایی که ۴ سال پیش رخ داده اشاره دارد. خیلی زود درخواست هایی برای دریافت پول بدون این که بتوان منشأ آن ها را پیدا کرد به دست لارا می رسد و در آن ها تهدید می شود که در صورت مطلع شدن پلیس از ماجرا، اطلاعات هولناکی رخ خواهد داد.
چه کسی پشت ماجراست؟! آیا آیرین خود طراح این آدم ربایی است و این نقشه یاغیگرایانه را برای فرار کردن با پسرک عاشق طرح ریزی کرده است؟ پاکو نیز توسط پدر پیر و بداخلاق لارا به خاطر مناقشه ای که سال ها پیش افتاده مورد سرزنش قرار می دهد: داستان از این قرار است که پاکو یک تکه زمین را به شیوه ای فرصت طلبانه و با قیمت پایین از پدر لارا خریداری کرده و بدین ترتیب از شرایط اقتصادی نامناسب این پیرمرد که در نتیجه قمار و میگساری ناشی می شد سوء استفاده کرده بود و سپس آن را به یک باغ بسیار بزرگ انگور تبدیل می کند. آیا خانواده لارا از این نقشه برای تحت فشار قرار دادن پاکو و اخاذی عاطفی از او برای پرداخت پول مطالبه شده توسط آدم ربا/آدم ربایان به عنوان مجازات استفاده می کنند؟ یا آیا آلخاندرو آن طور که دیگران حسودانه فکر می کنند مرد ثروتمندی نیست؟
بیش از همه این شکاکیت است که باعث خصومت و خشم می شود. این آدم ربایی از خود ترس و وحشتی هب جای گذاشته است؛ اتفاق رخ داده نه تنها این خانواده را به هم نزدیک نمی کند بلکه دشمنی ها و خصومت های قدیمی را آشکار می سازد، خصومت ها و کینه هایی که تاکنون تنه به این دلیل پوشیده مانده بودند که لارا تصمیم گرفته بود در فاصله بسیار دوری از این خانواده زندگی کند. در نهایت موضوع از پول نیز فراتر می رود. «همه می دانند» ملودرامی بسیار قوی است که در پیچیدگی ها و بی نقص بودن های بازیگری و کارگردانی عوامل فیلم پنهان شده است. چیزی که این فیلم را متمایز می سازد اطمینان قاطع موجود در داستان و بازی هاست که برخلاف دیگر آثار فرهادی کمتر به صورت غیرمستقیم و معما گونه و بسیار صریح شکل می گیرد.
صحنه عروسی بزرگ فیلم بسیار دیدنی و لذت بخش است و می توان رد آثار فرانسیس فورد کوپولا و مایکل چیمینو را در آن دید. اگر چه بازی های بازیگران اصلی فیلم بسیار هوشمندانه و پرقدرت است اما قدرت اصلی فیلم «همه می دانند» در داستان پردازی خاص فرهادی نهفته است. دانش قدرت است اما در «همه می دانند» هیچ کسی در مورد تمام واقعیت ها اطمینان کامل ندارد. اصغر فرهادی در این فیلم قدرت بازیگران خود را رها می سازد: کروز بخش زیادی از فیلم را در ترس و وحشت با چشم هایی گشاد شده به سر می برد اما «همه می دانند» را باید قلمرو بی چون و چرای خاویر باردم دانست که شخصیت پاکو را به یکی از ضد قهرمانان معمول فرهادی تبدیل می کند که برای هدفی مقدس حاضر است حتی از خود نیز بگذرد.
فیلم فرهادی پس از ماجرای ربوده شدن آیرین وارد قلمرو آگاتا کریستی می شود- همه مظنون هستند و هر کسی به کسی دیگر مشکوک است. اولین فیلم خارجی زبان اصغر فرهادی بدون شک یکی دیگر از شاهکارهای او خواهد بود که بیش از پیش او را در عرصه جهانی سینما مطرح خواهد کرد.